سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز - فصلنامه مترجم که از سال ۱۳۷۰ به سردبیری دکتر علی خزاعیفر در مشهد منتشر میشود امروز از جمله مجلات باسابقه و وزین کشور بهحساب میآید به طوریکه ترجمه در ایران با نام مجله مترجم و سردبیر نام آشنای آن که تجربه کارگردانی سینما و نویسندگی را نیز دارد، پیوند خورده است. «مترجم» مجلهای است علمی-فرهنگی که به مباحث نظری و عملی ترجمه میپردازد و تمرکز آن بیشتر بر ترجمه ادبی است. خزاعیفر که معرف گفتمان جدیدی در ترجمه در ایران است معتقد است ضعف در مبانی نظری ترجمه مهمترین مشکلی است که مترجمان ما امروز با آن روبهرو هستند.
به اعتقاد ایشان با اینکه ترجمه از یک سو ارتباط تنگاتنگی با زبان فارسی دارد و از سوی دیگر سایه سنگین خود را بر سر فرهنگ و تمامی حوزههای معرفتی در ایران انداخته است آنچنانکه باید مورد توجه واقع نشده. از این رو، هدف مجله مترجم را فراهمآوردن زبان و زمینهای برای گفتگو درباره ترجمه و نیز آموزش ترجمه میداند.
درباره فصلنامه مترجم که بهار سال آینده به سی سالگی میرسد با خزاعیفر گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میآید.
آقای خزاعیفر، شما اولین مجله مترجم را در بهار ۱۳۷۰ منتشر کردید و بهار سال آینده این مجله سی ساله میشود. بفرمایید چه شد که به فکر انتشار این مجله افتادید و در آغاز با چه مشکلاتی روبهرو بودید؟
بنده در مورد اهمیت زبانی و فرهنگی ترجمه نمیخواهم مبالغه کنم، ولی اهمیت آن را هم نمیتوانم نادیده بگیرم. اگر واقعگرایانه به مسئله ترجمه در ایران نگاه کنیم متوجه میشویم که ترجمه از یک سو ارتباط تنگاتنگی با زبان فارسی و از سوی دیگر ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ و تمامی حوزههای معرفتی در ایران دارد؛ از علوم تجربی گرفته تا علوم انسانی. متأسفانه در ایران به خصوص در دانشگاهها رسم است که به نقش ترجمه در حوزه معرفت بیاعتنایی میکنند. هدف این است که نقش تألیف را برجسته کنند، حال آنکه ترجمه به خصوص در حوزه علوم انسانی چنان سایه سنگینی بر دانشگاهها انداخته که بسیاری از تألیفها یا بوی ترجمه میدهند یا نشانی از ترجمه دارند.
بنده رشته تحصیلیام زبانشناسی و ترجمه است و در ایامی که تحصیل میکردم دو مسئله فکر مرا به خود مشغول کرده بود. مسئله اول کیفیت ضعیف بسیاری از ترجمهها بود. البته مترجمان خوب کم نبودند، ولی مترجمان ضعیف هم کم نبودند. از آن گذشته، مترجمان بزرگ در خلوت خویش کار میکردند و تجاربشان به مترجمان جوانتر منتقل نمیشد و ترجمه حرفهای عملا جایی آموزش داده نمیشد. مسئله دوم این بود که نه مترجمان خوب و نه مترجمان تازه کار درک درستی از نظریه ترجمه و اهمیت آن برای کار عملی ترجمه نداشتند و در گفتگوها بیشتر به نقل خاطره و بیان مسائل کلی درباره ترجمه میپرداختند و کمتر از تجربیاتشان صحبت میکردند و رازهای کار آنها ناشناخته باقی میماند. همانطور که در سرمقاله اولین شماره مترجم گفتهام، هدف مجله فراهمآوردن زبان و زمینهای برای گفتگو درباره ترجمه و نیز آموزش ترجمه بوده است. البته در سالها بعدی پژوهشی به خصوص در حوزه تاریخ ترجمه هم به دستور کارمان افزودیم.
در مورد مشکلات آغاز کار که پرسیدید، با توجه به اینکه مجله در مشهد منتشر میشد و کانون ترجمه تهران بود، مهمترین مشکل جلب توجه و اعتماد بزرگان ترجمه برای گفتگو و نوشتن مقاله و نیز تثبیت مجله در سطح کشور بود. علاوه بر این، هیچکس امید نداشت که مجله تداوم یابد. فکر میکردند آنقدر حرف درباره ترجمه وجود ندارد که بشود یک مجله به آن اختصاص داد. البته صحبت از سال ۱۳۶۹ است. امروز دیگر اهمیت و ضرورت این مجله یا مجلات دیگر در حوزه ترجمه بر کسی پوشیده نیست. بااینحال ترجمه مثل ورزش یا سینما نیست که نویسندگان زیادی داشته باشد. حرف زدن به خصوص حرف مفید زدن درباره ترجمه کار دشواری است به طوری که حتی امروز هم با کمبود نویسنده روبهرو هستیم.
خودتان دستاوردهای سیساله مجله را چه میبینید؟
به نظرم برخی از دستاوردهای مجله از این قرار است: ایجاد زبانی برای گفتگو درباره ترجمه؛ تثبیت این ادعا که نظریه ترجمه جزئی تفکیکناپذیر از کار عملی ترجمه است؛ ارائه دیدگاهی نظری درباره شیوه ترجمه با محوریت زبان فارسی و خواننده ترجمه؛ جلب اعتماد بهترین مترجمان کشور و برقراری ارتباط با مترجمان که در انزوا کار میکنند؛ فراهم آوردن مواد لازم برای آموزش ترجمه در کلاسهای آموزش ترجمه در دانشگاههای سراسر کشور؛ حفظ تداوم انتشار مجله به مدت سی سال و ارتقای آن به مجلهای در سطح ملی و جهانی.
چطور توانستید اعتماد اهالی ترجمه را به خودتان و فصلنامه مترجم جلب کنید؟
ما در مجله مترجم نظریه را درارتباط با عمل ترجمه مطرح کردهایم. برخلاف برخی محافل دانشگاهی ترجمه که به نظریه به خاطر نظریه علاقهمندند و پژوهشهایشان درباره ترجمه ارتباطی با مسائل و مشکلات واقعی ترجمه در ایران ندارد و جزئی از کار دانشگاهیشان است، برای ما نظریه وسیله است نه هدف. هدف ما ارتقای ترجمه در ایران است و پرداختن به این مسائل برای ما عشق است نه اجبار. خود من هرکجا ادعایی نظری کردهام مثالهایی از ترجمههای واقعی و ترجمههای خودم آوردهام. تصور میکنم اهالی ترجمه در این مدت به این عشق پی بردهاند و کار ما را به چشم خدمت دیدهاند. من از یک سو مایلم با تمرکز بر نظریه، زبان گفتگو درباره ترجمه را بسط بدهم و از سوی دیگر تلاش میکنم با تبیین و ارزیابی نظری کار بزرگان ترجمه در ایران بر اهمیت زبان فارسی و مخاطب ترجمه تأکید کنم و با بازتعریف ترجمه به عنوان فعالیتی خلاق و نیز تبیین برخی مفاهیم از جمله وفاداری و سبک، که از دیرباز به غلط در ایران جاافتاده، تلقی درستی از سازوکار ترجمه ارائه کنم.
یکی از بخشهای ثابت و مهم مجله گفتگو با مترجمان است. در این گفتگوها چه خطی را دنبال میکنید و این گفتگوها چه اهمیتی دارند؟
ما از همان شماره اول تا این شماره آخر با مترجمان گفتگو کردهایم و این گفتگوها همیشه هدفمند بوده است. میدانید که مترجمان حرفها و حکایتهای شنیدنی زیادی برای گفتن دارند، ولی ما همیشه سعی کردهایم از زبان آنها بیرون بکشیم که آگاهانه یا ناآگاهانه چه تعریفی از ترجمه و چه دیدگاه نظری درباره روش ترجمه دارند. ما حتی یکبار با مترجمی گفتوگویی مفصل کردیم و، چون نتوانستیم حرف مشخص و مفیدی از زبان ایشان بشنویم گفتگو را چاپ نکردیم؛ و البته همیشه هم با مترجمان سرشناس و باتجربه گفتوکو نکردهایم. در مواردی معدود به دلایل خاص سراغ مترجمانی رفتهایم که کیفیت ترجمههایشان محل تردید بوده است، ولی از آنها هم حرفهای مفیدی شنیدهایم. امروزه نزدیک به هفتاد گفتوگوی مفصل با مترجمان داریم که منبع باارزشی برای آموزش ترجمه و نیز پژوهش درباره شیوه کار مترجمان به حساب میآید.
شما در مجله گاهی درمورد ترجمهها داوری میکنید. مبنای این داوری شما چیست؟
باید ابتدا توضیح بدهم که مجله مترجم مجلهای پژوهشی نیست و نگاهی بیطرفانه و از منظر توصیف به ترجمهها ندارد. مجله مترجم مجلهای سردبیرمحور است و اگر کسی حسن یا قبحی در آن میبیند ناشی از همین واقعیت است. من به نظریهای معین درباره ترجمه اعتقاد دارم و برهمان اساس و با مبانی زیباشناختی برآمده از این نظریه درمورد ترجمهها داوری میکنم. البته این را هم بگویم که من شخصاً برای مترجمان احترام قائلم و لحن ما درنقدهایمان به هیچوجه مخرب نیست و بیشتر حالت دیالوگ دارد.
در شمارههای اخیر دیدهام که بخشی هم به طنز ترجمه اختصاص دارد. ماجرای طنز ترجمه چیست؟
این بخش از علاقه خود من به طنز شکل گرفته است. این طنزها که همگی درباره ترجمه است و به قصد خنداندن نوشته نمیشود بلکه هر طنز درسی است درباره یکی از مسائل ترجمه.
بعد از ۳۰ سال انتشار مجله و حرف زدن درباره ترجمه خسته نشدهاید؟ با توجه به اینکه انتشار این مجله در این مدت طولانی و در شرایطی که مجلات فرهنگی عمر کوتاهی دارند افتخاری فرهنگی برای شهر مشهد به حساب میآید، انتظار چه نوع توجهی به این مجله را دارید؟
حقیقت این است که در سالهای اخیر انگیزهام برای انتشار مجله مضاعف شده است. مجله حالا گروهی علاقهمند پرشور دارد که کم و بیش سی سال با ما بودهاند. من به این گروه مخاطبان وفادار و علاقهمند متعهدم و مایلم هرچه بیشتر از تجارب این سی سال در پربارترکردن مجله استفاده کنم. من کاملا آگاهم که در شرایط فعلی فرهنگ گرفتار بحران است و در عین حال در اولویت هم نیست. من مترجم را به قصد پاداش یا جلب توجه درنمیآورم. انتشار مترجم برای من ادای یک نذر فرهنگی است. در مشهد بعضیها سالی یکبار شله نذر میدهند. من سالی چند شماره مترجم درمیآورم. آدم فرهنگی نمیتواند کار فرهنگی نکند. کارنکردن به منزله مردن است.