رحیم قاسمی-نسخه پژوه | شهرآرانیوز؛ -یکی از توفیقهای بزرگ محقّق مجلسی ترویج صحیفه سجادیه؛ زبور آل محمد (ص) است. ایشان در اجازه به ملاّ محمد مقیم فرموده است:
«ولأحوج المربوبین محمد تقی إجازة أعلی وأجلّ، مناولةً عن صاحب الزمان و خلیفة الرحمان، الحجّة بن الحسن، عجّل ا... تعالی فرجه، فی الرؤیا الطویلة التی ظهرت صحّتها بوجوه شتّی، منها اشتهار الصحیفة بعد الخمول علی یدی»
او پس از گزارش مفصّل رؤیای صادقه خود که در آن صحیفه را از دست مبارک حضرت بقیة ا... أرواحنا فداه دریافت کرده است، فرموده:
«وبعد أن فرغت من المقابلة شرع الناس فی المقابلة عندی، وببرکة إعطاء الحجة علیهالسلام صارت الصحیفة الکاملة فی جمیع البلاد کالشمس طالعة فی کلّ بیت، وسیما فی إصبهان، فإنّ أکثر الناس لهم الصحیفة المتعدّدة، وصار أکثرهم صلحاء وأهل الدعاء، وکثیر منهم مستجابوا الدعوة. وهذه الآثار معجزة للصاحب علیه السلام، والذی أعطانی ا... من العلوم بسبب الصحیفة لا أحصیها، وذلک من فضل ا... علینا وعلی الناس».
در «روضة المتقین» گزارش رؤیای مزبور بدین شرح ذکر شده است:
من در اوایل بلوغ طالب بودم مرضات خداوندی را، و ساعی بودم در طلب رضای او، و مرا از ذکر جنابش قراری نبود؛ تا آنکه دیدم در میان بیداری و خواب که صاحبالزمان صلواتا... علیه ایستاده در مسجد جامع قدیم که در اصفهان است. پس بوسیدم دست مبارکش را و پرسیدم از آن جناب مسائلی که مشکل شده بود بر من...
آنگاه گفتم:ای مولای من! میسّر نمیشود برای من که برسم به خدمت شما در هر وقتی، پس عطا کن به من کتابی که همیشه عمل کنم بر آن. فرمود که: من عطا کردم به تو کتابی به مولی محمد تاج... برو و بگیر آن کتاب را از او.
پس بیرون رفتم...، چون رسیدم به آن شخص و مرا دید گفت: تو را صاحبالامر فرستاده نزد من؟ گفتم: آری. پس بیرون آورد از بغل خود کتاب کهنهای را. چون باز کردم آن را و ظاهر شد برای من که آن کتاب دعا است، بوسیدم آن را، و بر چشم خود گذاشتم، و برگشتم از نزد او و متوجّه شدم به سوی صاحبالامر (ع) که بیدار شدم...
در دلم چنین افتاده بود که مولانا محمد همان شیخ بهائی است و نامیدن حضرت او را به تاج، به جهت اشتهار اوست در میان علماء.
پس، چون رفتم به مَدرس او که در جوار مسجد جامع بود، دیدم او را که مشغول است به مقابله صحیفه کامله. خواب خود را به او گفتم و گریه میکردم پس شیخ گفت: بشارت باد تو را به علوم الهیه و معارف یقینیه و تمام آن چه همیشه میخواستی.
در دلم افتاد که بروم به آن سمتی که در خواب به آنجا رفتم... دیدم مرد صالحی را که اسمش آقا حسن بود و ملقّب به تاج. گفت: یا فلان! کتب وقفیهای نزد من است. بیا و نظر کن به این کتب، و هرچه را که محتاجی به آن بگیر. پس اوّل کتابی که به من داد کتابی بود که در خواب دیده بودم.
پس شروع کردم در گریه و ناله و گفتم: مرا کفایت میکند و آمدم نزد شیخ و شروع کردم به مقابله با نسخه او که جدّ پدر او [شیخ شمسالدین جباعی]نوشته بود از نسخه شهید اول و نسخهای که حضرت صاحبالأمر (ع) به من عطا فرمود از خطّ شهید رحمها... نوشته شده بود و نهایت موافقت با آنجا داشت؛ و بعد از آنکه فارغ شدم از مقابله، مردم برای مقابله نسخه نزد من حاضر میشدند و به برکت عطای حجّت (عج) صحیفه کامله در بلاد مانند آفتاب طالع در هر خانهای آشکار شد و سیّما در اصفهان؛ زیرا که برای اکثر مردم صحیفههای متعدّده است و بیشتر ایشان صلحا و اهل دعا شدند و بسیاری از ایشان مستجابالدعوه؛ و این آثار معجزهای است از حضرت صاحب (عج) و آن چه خداوند عطا فرمود به من از برکت صحیفه، احصای آن را نمیتوانم بکنم.»
میر محمد صالح خاتونآبادی در حدائق المقرّبین نوشته است:
«آخوند ملا محمد تقی مجلسی علیه الرحمه نقل میفرموده از شیخ [بهائی]که: آبا و اجداد ما در جبلالعامل پیوسته به زهد و عبادت مشغول و صاحب مقامات و کرامات بودند؛ و از جدّ پدر خود شیخ شمسالدین نقل میفرموده که: روزی برف عظیم باریده بود و در خانه جدّ ما قوتی برای عیال و اولاد او نبود و اطفال میگریستند و نان میخواستند. پس جدّ ما به جدّه ما فرمود که اطفال را ساکت کن که نگریند تا دعا کنیم که حق تعالی به ما و ایشان روزی عطا فرماید. پس جدّه ما قدری از برف برگرفت و به نزدیک تنور برد و گفت: این نان است برای شما میپزم؛ و آتش در تنور افروخت و برف را مانند گرده نان بر تنور میچسبانید و جدّ ما به دعا مشغول بود. ناگاه دیدند که گردههای نان از تنور بیرون آمد و اطفال خوشحال شدند و به نزد جدّ ما آمدند، و او را از واقعه خبر دادند. چون جدّ ما استجابت دعای خود را مشاهده نمود، شکر حق تعالی بهجا آورد.»
نسخه صحیفه سجادیه به خط شمسالدین جباعی، جد شیخ بهایی، «امّ النسخ» صحیفههای رایج است، که در زمان صفوی به وسیله فقیه عارف مولانا محمد تقی مجلسی مقابله و منتشر شده است. این نسخه خطی گرانسنگ و بیمانند پس از شیخ بهائی نزد مجلسی اول و فرزندش علامه مجلسی و میر محمد حسین خاتونآبادی سبط علامه مجلسی بوده و سپس سه قرن مفقود بود، تا اینکه این حقیر رحیم قاسمی آن را در زوایای کتابخانهای شخصی در اصفهان یافت و تصویربرداری کرد. متأسفانه این نسخه پس از آن به دست یکی از دلالان کتاب افتاد و از اصفهان خارج شد.