صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

این‌بار به‌جای خون و زرداب «کشف‌رود» پر سم و پساب شد!

  • کد خبر: ۸۰۶۰
  • ۱۱ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۴
مهدی سیدی خراسان‌پژوه
مدت‌هاست که «کشف‌رود» اساطیری به‌جای آنکه شاهرگ حیاتی توس باشد، چرکاب این دیار شده است. همگان نیز از همه زوایا به معضل و مشکلات آن می‌پردازند؛ جز به شناسنامه و هویت تاریخی و اساطیری‌اش! بنابر این بنده می‌خواهم که نگاهی از سر ترحم! به این وجهه از «کشف‌رود» بیندازم؛ شاید دل بعضی از اهالی بی‌مبالات مشهد و توس نیز به رحم بیاید!
معرفی جغرافیایی کشف‌رود:
کشف‌رود زحاب و ستون فقرات ولایت توس بوده و هست؛ یعنی هر زمان جغرافی‌دان‌ها و مورخان خواسته‌اند ولایت توس را تعریف کنند، گفته‌اند: «توس ولایتی است شامل حوضه آبریز کشف‌رود.»
این حوضه آبریز از ۱۰ یا ۱۵ کیلومتری شرق قوچان، که آغاز شکل‌گیری کشف‌رود است (مشهور به قل قوچان) شروع می‌شود و در محل پل «خاتون» یا نزدیک سد نوساز «دوستی» که کشف‌رود به «هریرود» می‌پیوندد، رود جدید «تجن» را تشکیل می‌دهد که به سوی سرخس می‌پیچد و با طول ۲۰۰ کیلومتری پایان می‌یابد.
عرض این حوضه آبریز هم از خط‌الرأس کوه‌های «هزارمسجد» تا خط‌الرأس کوه «بینالود» است و به‌طور تقریبی بین ۸۰ تا ۱۰۰ کیلومتر است؛ یعنی این حوضه آبریز یا ولایت توس حدود ۱۶ تا ۲۰هزار کیلومترمربع وسعت دارد که چیزی در حدود یک‌صدم مساحت ایران می‌شود.
پیداست که کشف‌رود از میلیون‌ها سال پیش که ۲ رشته‌کوه «هزارمسجد» و «بینالود» شکل گرفته‌اند، به وجود آمده و در زندگی هر موجود زنده‌ای که در این دیار و ولایت می‌زیسته، نقش داشته است. بدین سبب کشف‌رود از آغاز حیات انسان‌هایی که در توس می‌زیسته‌اند، وارد زندگی و اساطیر و افسانه‌های آن‌ها شده است. تا آنجا که بنا بر آنچه در شاهنامه آمده است، زمانی اژد‌هایی غول‌پیکر جلو کشف‌رود را گرفته و اجازه نمی‌داده که آب در آن جریان یابد و مردم را سیراب کند. در نتیجه جهان‌پهلوان ایران، یعنی «گرشاسپ» (به قول اسدی‌توسی در گرشاسپنامه) یا «سام» (پدر زال دستان و جد رستم، به روایت فردوسی) از سیستان به توس آمده و پس از نبردی «جهان‌لرزان» اژد‌های مزاحم را کشته و خونش را در بستر کشف‌رود ریخته است و از آن پس مردم روی آسایش را به خود دیده‌اند؛ چنان‌که به قول وی در گزارشش به منوچهرشاه: «کشف‌رود پرخون و زرداب شد و زمین جای آرامش و خواب...»
از قضا در نزدیکی «کشف‌رود» کوه منفرد سیاه‌رنگی وجود دارد با یک رگه یا لکه قرمزرنگ به شکل اژد‌ها که مردم باور داشته‌اند آن لکه سرخ‌رنگ جسد همان اژدهاست! (به روایت حافظ‌ابرو، مورخ قرن نهم). در نتیجه مردم این کوه را «اژدرکوه» نامیده‌اند که تاکنون هم با این نام مشهور است (کوهی که مجاور ۲ روستای «برزش‌آباد» و «فارمد» و کارخانه سیمان است).
اما شگفتا که مردم مشهد به‌جای اندک توجهی به این جغرافیا و اساطیر زیبا، به‌صورت‌های مختلف به این رود بینوا هجوم آورده و به آن تجاوز کرده و آن را خشکانده‌اند یا «پرخون و چرکاب و پسابش!» کرده‌اند. حالا هم از کنار جسد نیمه‌جانش بی‌تفاوت می‌گذرند. بعضی هم تنها به ارائه آمار و ارقام درباره «کشف‌رود» و آنچه دیگران با این رود کرده‌اند، می‌پردازند و می‌گذرند...
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.