لیلا کوچک زاده | شهرآرانیوز؛ درست پشت سر نادرِسوار بر اسب و سه سرباز برنزی اش، هم جوار با قبر اولین خلبان ایرانی، کلنل محمدتقی خان پسیان، عمارت فیروزهای «سالاری» قد برافراشته است. بنایی ۱۰۰ ساله که با دورچینیهای آجری و کاشی کاریهای مینیاتوری، فقط یک نمونه دیگر در مشهد دارد و آن هم، خانه «ساختیانچی» است؛ عمارت باشکوهِ در انتظار مرمت که انگار ایستاده به خواب رفته و نظاره گر گم شدن تاریخ از کوچههای شهر است. حالا هم یک آگهی فروش بر سردرش خورده و چند روزی است حواس شهر را جمع احوال خودش کرده و به تقلای حفظ تاریخ انداخته است.
میراث فرهنگی با تأیید اینکه این خانه، ثبت ملی شده، از حمایتهای قانونی برای نظارت و حفاظت از آن حتی درصورت تغییر مالک خبر داده است. برای دانستن تاریخ رفته بر این خانه، یکی از بازماندگان جوان خاندان سالاری، رضا سالاری، را که مهندس عمران و راه و ساختمان است، یافته ایم.
او برای ما از عمارتی میگوید که نامش با تاریخ پزشکی مدرن در مشهد گره خورده وسوای معماری شاخص، کاربری درمانیاش در گذشته نیز بر بار هویتی آن افزوده است.
بنای معروف به عمارت سالاری، متعلق به حسین سالاری معروف به «معتمدالحکماست» که به سال ۱۳۲۱ خورشیدی در همین بنا بدرود حیات گفته است. سالاری، زاده شهر تفت یزد در سال ۱۲۳۸ خورشیدی بوده واز آنجاکه پیوسته هوای دانش پزشکی را در سر داشته، از همان نوجوانی برای تحصیل به اصفهان و بعدتر به تهران میرود و پزشکی نوین را میآموزد و به سمت معتمدالحکمایی میرسد.
در سال ۱۲۶۳ خورشیدی، اما به عنوان پزشک ارتش با یک هنگ، مأمور خراسان شده و دو سال بعد، به دلیل درمان همسر «میرزا محمدتقی خان رکن الدوله» والی و حاکم خراسان و تولیت آستان قدس رضوی، برای سپاسگزاری، یک عبا و قرآن به عنوان هدیه دریافت میکند و چندی بعد نیز او را به ریاست دارالشفای آستان قدس منصوب میکنند و این آغاز راهی ۴۷ ساله میشود برای معالجه بیماران و تدریس طب در مشهد.
دکتر حسین سالاری (معتمد الحکما) نخستین مالک خانه سالاری
اینها شرحی است که رضا سالاری، نبیره معتمدالحکما، میگوید و ادامه میدهد: معتمدالحکما پنج فرزند پسر داشت که به ترتیب دکتر رضاخان، میرزا محمودخان، دکتر احمدخان، دکترعلی خان و سرهنگ مهدی خان هستند. این عمارت هم حوالی سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۷ به سفارش فرزند بزرگش، دکتر رضا، در محل فعلی که بخشی از املاک موروثی پدرشان در کوچه پشت باغ نادری بود، در دو طبقه، ساخته میشود؛ این محل به دلیل سکونت همه فرزندانش در مجاورت خانه به جز دکتر علی که در خیابان جم سکونت داشت، به «کوی سالاری» معروف میشود.
مهندس رضا میگوید: این عمارت تنها بنای پابرجا از پنج بنای متعلق به سالاریها در کویسالاری است. به گفته او سالهای دور، در ورودی کوچه از سمت خیابان «بهجت» امروز، کتیبه سنگی سفیدرنگی در ابعاد ۲۰ در ۴۰، روی دیوار کاهگلی باغ نادری نصب بوده که نوشته «کوی سالاری» روی آن به چشم میخورده
است.
آن طور که سالاری جوان تعریف میکند، معتمدالحکما اعتقاد داشته تحت هر شرایطی، حتی اگر فرش زیر پایش را بفروشد، فرزندانش باید تحصیل کنند و، چون آن زمان، دانشکده متمرکزی در مشهد نبوده است، همه پسرها در مدرسه آلیانس فرانسه در تهران، زبان فرانسه میخوانند و بعد از آن در مدرسه دارالفنون تحصیلاتشان را ادامه میدهند. در این بین، اما رضا، احمد و علی به حوزه پزشکی وارد میشوند و تخصصشان را در فرانسه میگیرند، ولی در نهایت دوباره برای خدمت به مشهد باز میگردند.
او ادامه میدهد: شروع به کار دکتر رضا در سمت جراح، سال ۱۳۰۱ بوده است. چندین سال بعد هم ریاست بخش جراحی بیمارستان امام رضا (ع) را عهده دار میشود. دکتر احمد هم با تخصص جراحی، رئیس بخش داخلی و در دورهای هم بخش جراحی بیمارستان امام رضا (ع) میشود. مطب او در خیابان خسروی قرار داشت و به ویژگی «کمک به مردم» شهره بود.
عکسی از تشییع جنازه ایشان هست که مردم بسیاری شرکت کرده و سنگ تمام گذاشته اند. او از اولین کسانی بود که در مشهد خودرو داشت و خودرو و راننده اش را برای احوالپرسی از بیمارانش که مدتها خبری ازشان نبوده، میفرستاد. همچنین شنیده ام که زیر نسخه افراد نیازمند مینوشته است: «هزینه دارو را به حساب شخصی من منظور کنید.»
تخصص دکتر علی هم، رشته زنان و زایمان و در دوره ای، رئیس دانشکده پزشکی و رئیس بخش زنان بیمارستان امام رضا (ع) بود. مطب او نیز در خیابان جم نزدیک به کوچهای با نام «سالاری» قرار داشته است.
اما سالاری میگوید: میرزا محمودخان و سرهنگ مهدی، راه دیگری را پیش میگیرند. میرزا محمودخان، هم زمان با مسئولیت در اداره دارایی چناران، به عنوان فردی خیّر در همین شهر، به ساخت و تجهیز چند مدرسه و تدریس زبان فرانسه میپردازد و در مشهد، استخدام اداره فرهنگ و در دبیرستان و دانشکده پزشکی و معقول و منقول، دبیر و استاد فرانسه میشود.
رضا سالاری ادامه میدهد: سرهنگ مهدی نیز که آخرین فرزند معتمدالحکماست، بعد از تحصیل در دارالفنون، وارد دانشکده افسری در تهران میشود و شنیده ام که مصادف با اواخر جنگ جهانی دوم، چند ماهی را هم در جنگ میگذراند. او یکی از فرماندهان لشکر مشهد بود.
دکتر رضا سالاری، بزرگترین فرزند معتمد الحکما و سازنده عمارت سالاری
اهمیت هویتی و اجتماعی عمارت سالاری، اما در این گفته بازمانده جوان خاندان سالاری آشکارتر میشود: دکتر رضا تا سال ۱۳۳۰ در همین خانه سکونت داشت. از طبقه بالا به عنوان مسکونی استفاده میکردند و طبقه همکف، مطبشان بود. ساختار عمارت طوری بود که پس از ورود به خانه، دو اتاق سمت راست و دو اتاق سمت چپ داشت و با کریدوری به حیاط میرسید. پس از فوت دکتر رضا هم که در همین عمارت اتفاق افتاد، پسرشان، دکتر ناصر سالاری، یکی از جراحان بیمارستان امام رضا (ع)، تا ۱۰ سال بعد، مطب را اداره کردند. درواقع این مطب، شبیه بیمارستانی کوچک بود که حدود ۵۰ سال به مردم مشهد، خدمات درمانی رساند و دکتر معتمد و پسرانش آنجا رفت و آمد داشتند.
اما درباره معماری این بنای تاریخی به عنوان خانه شاخص معاصر در مشهد، سالاری نکاتی را بیان میکند: عمارت سالاری ساخته دست معمار معروفی به نام «بنایی» است که پنج شش سال بعد از گذاشتن سنگ بنای این عمارت، خانه ساختیانچی را درست شبیه معماری خانه سالاری، در خیابان ارگ میسازد، طوری که دکتر هادی ایوانی، استاد معماری، این دو بنا را خواهرخوانده نامیده و گفته است که این دو بنا، نمونه دیگری در شهر مشهد ندارند.
به گفته سالاری، تلفیق نمای آجری با کاشیهای لعاب دار فیروزهای به همراه قاب بندیها و دورچینیهای آجری، همچنین قابی منقش به کاشی کاریهای مینیاتوری و هفت رنگ که به تاج زیبای فوقانی ختم میشود، شکوه خاصی به عمارت دوطبقه سالاری داده است.
او ادامه میدهد: نکته جالب درباره معماری عمارت سالاری، برون گرا بودن آن است، در حالی که ساختار همه منازل تاریخی مشهد، درون گراست و در این سبک، همه اجزا و عناصر خانه حول محور حیاط و میان سرا شکل میگیرد؛ یعنی حیاط در مرکز است و بقیه ساختار مثل اتاقها و سایر امکانات دیگر دور آن ساخته میشوند. اما در خانه سالاری، پنجرهها رو به خیابان است. خبری از حیاط مرکزی نیست و آنچه وجود دارد، بیشتر به حیاط خلوت و سراچه کوچک شباهت دارد.
رضا سالاری به این نکته هم اشاره میکند که خانه در دهه ۶۰ به فردی اهل تبریز فروخته و به عنوان زائرسرای هیئتی اهل همین شهر از آن بهره برداری میشود. مهندس رضا، اما در سال ۹۵ و ۹۶ با دیدن فرونشست عمارت به فکر میافتد که مالک خانه را پیدا کند و برای مرمت بنا پیشنهادهایی دارد. اما در مراجعه به عمارت سالاری، نه به جواب درستی میرسد و نه برخورد مناسبی میبیند. او میگوید: خیلی مشتاق بودم کاری برای عمارت انجام دهیم. متأسفانه میدیدم که بنا به شدت آسیب پذیر شده و با وجود نم زدگی، بخشهایی از ساختمان درشرف تخریب است.
همان سالها مدیر مجموعه نادری نیز با او تماس میگیرد و از آنجا که تصور میکند هنوز این بنا در اختیار خانواده سالاری هاست، میخواهد برای مرمت بنا اقدامی انجام دهند. سالاری میگوید: پیش از این نیز صحبتهایی بین دانشگاه علوم پزشکی و شهرداری و میراث فرهنگی پیش آمده بود که با توجه به اهمیت تاریخی و هویتی بنا که مالکش یکی از پزشکان قدیم مشهد بوده و طبابت مدرن را آغاز کرده است، این بنا به موزه پزشکی مشهد تبدیل شود.
این حرف در مرحله پیشنهاد و حرف باقی میماند، تا رسیدن به ماجرای آگهی فروش خانه که هفته گذشته اتفاق میافتد و آن طور که مهندس رضا میگوید، دراین مدت، بیشتر از صدنفر دغدغهمند مسائل هویتی، با او تماس گرفته و به آگهی واکنش نشان داده اند.
سالاری به این موضوع هم اشاره میکند که، چون خانه ثبت ملی شده، به لحاظ قانونی امکان تخریب ندارد، اما او نگران سرنوشت خانه است و تمایل دارد که میراث فرهنگی برای حفظ و مرمت خانه پیش قدم شود.
آنچه از تاریخ رفته بر خانه سالاری به دست آمده است، نشان از اهمیت تاریخی، معماری و هویت این عمارت یک قرنی دارد؛ عمارتی که روزگاری مأمنی برای دردمندان مشهد بوده است و به گواهی اسناد، پیش از آنکه خانهای تاریخی باشد، حکم بیمارستانی کوچک را در دوران کمبود امکانات بهداشتی داشته است.
در این بین، تاریخ مشهد روزهایی را فراموش نمیکند که همه مغازه داران بالاخیابان، از چهارراه شهدا تا حرم مطهر، برای شرکت در مراسم تشییع جنازه معتمدالحکما و دکتر رضا و احمد، کرکره مغازه هایشان را پایین کشیدند.
نمایی از خانه سالاری در دهه ۸۰