علیرضا میرنژاد | شهرآرانیوز - نوجوانی سرآغاز بهار سبز حیات است و فصل شیرین زندگی را در این مرحله میتوان جست. نشاط، تلاش، اراده، نوگرایی و فضیلت جویی در این سالها جلوه میکند. هرگاه این اندیشهها با آرمانها و آموزههای اصیل اخلاقی و معرفتی پیوند بخورد، هویت اجتماعی جامعه احیا میشود و به سوی جامعه ایده آل پیش خواهد رفت و نویدبخش سعادت بشر خواهد بود. در اهمیت این دوران از زندگی انسان است که امام خمینی (ره) فرمودند: امید من به شما «دبستانی ها» است.
از آغاز تاریخ بشریت تا روزگار کنونی نوجوانان زیادی به عنوان الگو معرفی شده اند، اما چه کسی بهتر از امامان معصوم میتواند الگوی جامعه اسلامی و بل جهانی در همه اعصار باشد؟ اسوههایی که در دوره نوجوانی نیز الگوهایی تمام عیار برای بشریت به شمار میروند. به عنوان نمونه و مشتی از خروار به بیان چند مثال بسنده میشود؛ امام علی (ع) در ده سالگی اسلام آورد و در سیزده سالگی پذیرش دعوت پیامبراکرم (ص) را در یوم الدار علنا اعلام کرد. طبق آنچه در صحیح ترمذی و تاریخ طبری آمده است، امام علی (ع) اولین نمازگزار با حضرت محمد (ص) بوده است. در شعر فارسی، از همان ابتدای حیاتش تاکنون، هزاران شعر در مدح امام علی (ع) سروده شده است. ابیاتی در مقدمه شاهنامه فردوسی و شعر مشهور «همای رحمت» شهریار، نمونههایی از مدح امام علی (ع) در شعر شاعران فارسی از دیرباز تا روزگار کنونی است. سعیدبن قیس همدانى نیز در صفین این چنین رجز مى خواند: «هذا علی و ابن عم المصطفى/ اول من اجابه ممن دعا؛ این است على، پسرعم مصطفى/ اول اجابت کننده دعوت او.»
امام حسن و امام حسین علیهماسلام در نوجوانی، شأن نزول آیه تطهیر و آیه مباهله اند و ماجرای آموختن وضوساختن صحیح به پیرمرد مسلمان، نمونه درایت و کرامت ایشان است. حضور ۷ نوجوان در کربلا همراه با امام حسین (ع) ازجمله ۲ فرزند حضرت زینب (س) از دیگر نمونههای ایثارگری و جانبازی نوجوانان بنی هاشمی است. جواد حیدری در مدح این ۲ نوجوان جانباز در عاشورا سروده است: «کربلا جلوه گه محترم زینب شد/ پیشتر از حرم تو حرم زینب شد/ آمده تا که دوباره همه را مات کند/ اینکه پیش از همه عاشق شده اثبات کند/ نذر اولاد تو یک قافله سادات کند/ تو دهی اذن و بر این ذهن مباهات کند/ این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند/ این دوتا آبروی عترت جعفر هستند/ آشنا با همه آیات مطهر هستند/ تربیت یافته ساقی لشکر هستند...» ۳ فرزند امام حسن (ع) ازجمله حضرت قاسم (ع) نیز در کربلا حضور داشتند؛ نوجوانی که شهادت را «احلی من العسل» میداند. مجتبی حاذق به این عبارت معروف حضرت قاسم (ع) در شب عاشورا اشاره کرده و سروده است: «مردن به زیر پای تو احلی من العسل/ پرپرشدن برای تو احلی من العسل/ بی شک برای من پدری کردهای عمو/ آن طعم بوسههای تو احلی من العسل...»
حضرت جوادالائمه (ع) نیز در نوجوانی به مقام امامت رسیدند. امامی که امامتش با وجود رفتارها و بهانههای بنی اسرائیلی برخی پیروان سست دل و نافرمان، یادآور مقامی بود که عیسی در طفولیت از سوی خدایش کسب کرد و جایگاهی که سلیمان نبی پس از داوود به آن نائل آمد. شاعر معاصر، مجید تال، سروده است: «آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد/ "عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد"/ به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد/ گرچه یعقوب شده، مژده یوسف دارد/ این جوان کیست که معنای قیامت شده است؟ / سند محکم اثبات امامت شده است/ این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد؟ / بنویسید رضا هم علی اکبر دارد»
همه ما با نام پتروس و ماجرایش آشناییم، اما جای افسوس دارد که از الگوهای جانبازی و سرفرازی در کشورمان غافل بمانیم و مایه شرمندگی است که حتی با نامشان آشنا نباشیم. در تاریخ ادبیات کشورمان از همان آثار نخستین تا روزگار کنونی درباره اهمیت دوره نوجوانی و نمود این دوره از زندگانی شخصیتهای اسطورهای و نیز نوجوانان حماسه ساز سخن بسیار به میان آمده است. به عنوان نمونه، فردوسی در شاهنامه از نوجوانی شماری از این قهرمانان و پهلوانان و ویژگیها و برجستگی هایشان مفصل سخن رانده است.
اولین درگیری و جنگ در شاهنامه با دو بچه انسان و دیو آغاز میشود و هر دو در عین نوجوانی، جنگجو هستند و به میدان جنگ میاندیشند و سرانجام دیوبچه، شاهبچه (سیامک) را میکشد.
ضحاک، اما از آغاز نهادی اهریمنی داشت: «پسر بد مر آن پاکدل را یکی/ کش از مهر بهره نبود اندکی/ جهانجوی را نام ضحاک بود/ دلیر و سبکسار و ناباک بود/ به خون پدر گشت هم داستان/ ز دانا شنیده ستم این داستان/ که فرزند بد گر بود نره شیر/ به خون پدر هم نباشد دلیر»
فریدون در دوران نوجوانی که فردوسی در شاهنامه آن را شانزده سالگی میداند، به سن رشد و بالندگی رسیده است و میتواند ازدواج کند و فرماندهای جدی باشد و پادشاه شود: «چو بگذشت بر آفریدون دو هشت/ از البرزکوه اندرآمد به دشت/ بر مادر آمد پژوهید و گفت/ که بگشای بر من نهان از نهفت/ بگو مر مرا تا که بودم پدر؟ / کی ام من به تخم از کدامین گهر؟»
رستم، جهان پهلوان شاهنامه نیز دوران نوجوانی ویژهای دارد و در همین زمان است که ژنده پیلی را از پای درمی آورد: «چو رستم بپیمود بالای هشت/ به سان یکی سرو آزاده گشت/ وز آن روی، زال سپهبد به راه/ سوی سیستان برد باز آن سپاه/ شب و روز با رستم شیرمرد/ همی کرد شادی، همی باده خورد»
سهراب نیز دوران نوجوانی شگفت انگیزی دارد: «چو ده ساله شد زآن زمین کس نبود/ که یارست با او نبرد آزمود»
سیاوش در آغاز جوانی و به دلیل تبرئه کردن خود از تهمت سودابه، همسر کیکاووس و برای اثبات بی گناهی خود از آتش گذشت: «نهادند بر دشت هیزم دو کوه/ جهانی نظاره شده هم گروه/ ... سیاوش سیه را به تندی بتاخت/ نشد تنگدل، جنگ آتش بساخت/ ... چو او را بدیدند، برخاست غو/ که آمد ز آتش برون شاه نو»
زال، اما خلق نشده است تا مانند رستم و سهراب و سیاوش و اسفندیار و جمشید و کیومرث و فریدون و کاوه باشد؛ او خلق شده است تا بستر تولد پهلوانی اسطورهای به نام رستم باشد. او باید بتواند همچون پیری اسطوره ای، مانند پیران تورانی و گودرز ایرانی باشد تا هدایتگر جهانپهلوان شاهنامه، رستم دستان، شود: «چو شد هفت ساله گو سرفراز/ هنر با نژادش همی گفت راز/ چو ده ساله شد آن جوان سترگ/ به جنگ گراز آمد و خرس و گرگ»
نوراللهی، معاون هماهنگ کننده دانشگاه افسری امام حسین (ع): «شهدای نوجوان ما در کشور خیلی بودند، به طوری که مشاهده میشود، ما در کشور ۷۸ هزار شهید نوجوان داریم که در ۱۸ هزار گلزار شهدا در خاک آرام گرفته اند.» این جملات بیان کننده این است که در دوران دفاع مقدس نیز نوجوانان بسیاری با رشادتها و ایثارگری هایشان الگویی برای هم سن وسال هایشان در دورانهای پس از خود شدند. ازجمله حسین فهمیده که از نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق به خاک کشورمان، همراه با محمدرضا شمس به جبهه رفت. آنها یک بار در هفته اول مهرماه زخمی شدند و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روز پس از بهبودی و با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن دوباره به مخالفت فرماندهان با حضورشان، به خط مقدم اعزام شدند. حسین فهمیده در ۲۷ مهرماه، طی مقاومت در برابر حملههای دشمن دوباره زخمی شد. او سرانجام در ۸ آبان ۱۳۵۹ در کوت شیخ، نزدیک ایستگاه راه آهن خرمشهر، شهید شد و بقایای بدنش در بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد.
امام خمینی (ره) در پیامی جملات معروف خود را درباره او میفرمایند: «رهبر ما آن طفل سیزده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
درباره این رهبر سیزده ساله شعرهای بسیاری سروده شده است، ازجمله شعری که غلامعلی مهدی خانی یک هفته پس از شهادت شهید فهمیده در کتاب «تا همین غزل» سروده است با مطلع: «نقش خون، طرح گل بود بر سنگ/ بچهها یادتان مانده یا نه...» یا شعر ملامحمد درویشی با مطلع «هشت آبان گاه رزم شیرها/ شهر خرمشهر زیر تیرها...». حسن حسینی نیز یک رباعی برای شهید حسین فهمیده سروده است: «کس، چون تو طریق پاک بازی نگرفت/ با زخم نشان سرفرازی نگرفت/ زین پیش دلاورا کسی، چون تو شگفت/ حیثیت مرگ را به بازی نگرفت» همچنین افشین علا شعری در رثای این شهید بزرگوار دارد: «باز هم از گرد راه، هشتم آبان رسید/ در دل پاییز سرد، باز بهاران رسید/ باز هوا تازه شد، از نفس پاک او/ لاله ز هر سو دمید، از تن صد چاک او/ با همه کودکیاش، دل به خدا داده بود/ خردشدن زیر تانک، در نظرش ساده بود/ این همه ایثار را، چون که از او دیده ایم/ گر برسد روز جنگ، ما همه فهمیده ایم»
نوجوانان حماسه ساز و ایثارگر فقط در اسطورههای شاهنامه یا شهیدان جنگ تحمیلی خلاصه نمیشوند. هرروز از تقویم و هر نقطهای از سرزمین پهناورمان را که بنگریم، شیربچههایی را میبینیم که درس شجاعت و مردانگی را خوب آموخته و آموزش میدهند. در روزگار کنونی علی لندی، نوجوان ایذهای که در پی نجات افراد گرفتار در آتش از دنیا رفت، مصداق بارز ایثارگری است. باید گفت هرچند شادروان علی لندی نوجوان بود، اما مرام و منش پهلوانی به جای آورد و بار دیگر جوانمردی را با عشق و ایثار هجی کرد تا عیار مردانگی از رونق نیفتد. بی شک این اقدام شجاعانه علی لندی با نوجوانان ازخودگذشتهای که بی هیچ ادعایی، صادقانه در ۸ سال جنگ تحمیلی از خاک ایران دفاع کردند، هم ردیف بوده و بیانگر این است که ایرانیان ققنوس وار به وقت مقتضی سر از خاک برخواهند داشت.
علیرضا قزوه در شعری با مطلع: «ریزعلی پیراهن از تن کند و تو تن را ز تن/ آفرین بادت «علی لندی» لر پاک وطن...» و احمد شهریار، شاعر پاکستانی، در شعری با مطلع: «می رسد پروانه وار آتش به جان دیگری/ این هم ابراهیم دیگر در زمان دیگری...» جانبازی این نوجوان شیردل را گرامی داشته اند.