شهرآرانیوز - روزهای آخر مهر بود که مجید طهوریان عسکری، عضو هیئترئیسه شورای اسلامی شهر مشهد، به مراسم تجلیل از تیم کاراته جاویدان رفته بود و در این مراسم ضمن آنکه از عزم جدی مدیریتشهری در این دوره برای توسعه ورزشهای اشاره شده در «شاهنامه» خبر داد، گفت: برخی ورزشهای رزمی در این کتاب فاخر یاد شده است و بخشی از سند فرهنگی ما در حوزه مدیریتشهری نیز برگرفته از شاهنامه خواهد بود. این موضوع توجه اهالی ادبیات و هنر را بسیار جلب کرد و فعالان حوزه شعر و ادبیات بهویژه شاهنامهپژوهان را امیدوارتر کرد. حالا دکتر علیرضا قیامتی، دانشیار دانشگاه فردوسی و قائممقام خردسرای فردوسی، درباره این موضوع و لزوم برداشت نمادها و نشانهای فرهنگی از شاهنامه و استفاده از آن در شهر، سخن گفته است.
مشهد با وجود بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) بدون هیچ شک و تردیدی هم قلب معنویت ایران است و هم نماد هویت دینی و هم کانون بزرگی است برای آیینهای مذهبی ایران. در عین حال، چون فردوسی بزرگترین و برترین حماسهسرای ایران است، مشهد و توس بزرگ به عنوان زادگاه و آرامگاه فردوسی، نماد هویت ملی ما هم هست و تنها شهری است که هم قله معنویت، دین و مذهب را در خودش دارد و هم نماد هویت ملی ما را. اگر هویت ملی و هویت مذهبی یک کشور درهم بیامیزند، بهترین پیامدها و پیامهای انسانی و معنوی را میتواند مخابره کند. وجود فردوسی الگوی بزرگی است که در طول تاریخ نماد پیوستگی ملی و مذهبی ما بوده است. شاهنامه و آموزههای اخلاقی که فردوسی بهزیبایی آنها را تبیین کرده، این تلفیق و پیوند را با کمال هرچه بهتر به جهانیان نشان داده است. بهویژه اینکه خراسان و توس یکی از کانونهای بزرگ پرورش دانشمندان و متفکران بزرگ و همچنین کانون گسترش زبان فارسی بوده است. بهنوعی میتوان گفت توس، حماسیترین شهر جهان است، چون بزرگترین حماسهسرای جهان را در خودش پرورانده است و هم شعرا و حماسهسرایان دیگری مثل دقیقی توسی، اسدی توسی و ابومنصورعبدالرزاق توسی را بنیانگذاری میکند. پس میتوان برای شهری که زادگاه فردوسی است، بیش از پیش شاهنامه و نمادهای آن را جاری کرد، در هویت شهری از آن استفاده کرد و در سند فرهنگی شهر اینها را به کار برد. آموزههای معنوی و اخلاقی، نیکوکاری، آزادمنشی، دادگری، دانشوری و خردورزی شاهنامه در اوج است و شاهنامه یک کتاب و شاهکار فرهنگی بزرگ است. همانطور که در شاهنامه آمده است: «که فرهنگ آرایش جان بود/ ز گوهر سخنگفتن آسان بود/ گهر بیهنر خوار و زار است و سست/ به فرهنگ باشد روان تندرست» به گفته فردوسی، روان انسان با فرهنگ تندرست میشود. شاهنامه است که در طول تاریخ بزرگترین اثری بوده که هویت ملی ما را گردآوری و جمع کرده و سند هویت ملی ما و شناسنامه فرهنگ و هنر و تاریخ و ادبیات ما در طول تاریخ بوده است. هیچ اثری در شاهنامه در طول تاریخ نبوده است که بهاندازه شاهنامه تدوینگر هویت ملی یک کشور باشد. پس میطلبد در مشهد و توس که جایگاه و زادگاه فردوسی است، بیش از این از نمادهای شاهنامه در زندگی مردم استفاده شود، با زبان هنر آمیخته شود و در همهجای شهر و استان کاربرد فراوانتر و بیشتری داشته باشد.
امروزه وجود خود هومر، حماسهسرای یونانی، در پردهای از ابهام و تردید قرار دارد. محققان و پژوهشگران غربی با تردید نگاه میکنند که اصلا هومری وجود داشته است یا نه. حالا به این نتیجه رسیدهاند که ایلیاد و ادیسه، سروده گروهی بوده است و یک نفر آن را نسروده است. حالا درحالیکه درباره خود هومر بحث و تردید است و درباره زادگاهش هم هیچگونه استناد تاریخی وجود ندارد، میبینیم شهری که گمان بردهاند شاید زادگاه هومر بوده باشد، در طول سال هزاران گردشگر فرهنگی را به خودش جذب میکند.
بیش از این میطلبد که در کنار هویت دینی و مذهبی مشهد و با وجود بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)، این جنبه یعنی بحث نماد ملی و زادگاه شاعر ملی ایران هم دیده شود تا در ذیل آن و زیرمجموعه آن بتواند این پیوستگی را ایجاد کند. چون گذشت زمان هیچگاه نتوانسته است که شاهنامه را محدود کند و هرروز تازگی و شادابی خودش را پدید آورده است و دل صدها ایرانی را جلا داده و باعث حس میهندوستی شده است. شاهنامه یکی از مبانیای بوده که حس پهلوانی و دفاع از میهن و حس اتحاد و پیوستگی همه ایرانیان را با هر قومیتی زنده نگه داشته است، بیش از هر کتابی این پیوند را ایجاد کرده است و همیشه همراه و همدم و همنفس مردم بوده است.
شاهنامه کتاب گذشته نیست و فردوسی از گذشته پلی میسازد برای آینده و ریشههای تمدنی ما و بایستههای دنیا را به ما میشناساند و به ما میآموزد که با همه انسانها پیوند مهر و دوستی داشته باشیم. شاهنامه حکایت شکوه و اعتلای فرهنگ ما بوده است و آرمانهای بلند ما را به نمایش گذاشته است. اگر واقعا نمادهای اخلاقی شاهنامه که هیچگاه از محتواهای دینی ما جدا نبوده است، در شهری که زادگاه فردوسی است، بیشتر دیده شود، به پیوستگی نمادهای ملی و مذهبی کمک خواهد کرد و به هویت ما و آشناشدن به ریشههای تاریخی و نیاکانی ما کمک میکند. در شاهنامه قهرمانی و پهلوانی فقط به زور و بازو نیست، بلکه اخلاق، آزادگی، نیکمنشی، آزرم، حیا و شرم از نشانههای قهرمانی و پهلوانی هم هست. شهرهای دیگری که شعرای بزرگ دیگری دارند، مثل شیراز، نمادهای شهرش با حافظ و سعدی بسیار آراسته است. البته در مشهد هم این پیوستگی وجود دارد، اما میطلبد که این نمادها بیشتر در سند فرهنگی دیده شود و با شاهنامه میتوانیم بهنوعی دانشنامهای از حکمت و اخلاق و راه بهزیستن را بهزیبایی هرچه تمامتر برای زندهنگهداشتن ارزشهای والای انسانی به تصویر بکشیم. درواقع میتوانیم بگوییم که شاهنامه تاریخ دیروز، داستان امروز و حقیقت فردای ماست.