آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز - رفیق محمدحسین هم وقتی دواندوان خودش را رساند پشت در خانه آقای فهمیده و ایستاد تا مادر حسین بیاید، سه روز از رفتن او گذشته بود و حالا باید به مادرش خبر میداد که رفیقش کجا رفته است؛ «حاجخانم! محمدحسین رفته خرمشهر. دنبالش نگردید.» و بعد نفسزنان بیاینکه حرف بیشتری بزند یا بشنود، از آنجا دور شد. مادر حسین انگار منتظر چنین خبری بوده باشد، چادر از سر کشید و با نگاهی به آسمان برای نوجوان دلیرش دعا کرد.
میدانست که محمدحسین را نمیتواند در خانه نگه دارد. این را معلمان و مربیهایش هم میدانستند. وقتی با گل و شیرینی به مدرسه رفته بود تا از معلمش خداحافظی کند، هم کسی مانع رفتنش نشده بود، حتی فرمانده دانشجویان دانشکده افسری که روز اعزام، حریف اصرارهای بیوقفه محمدحسین نشده و گفته بود: «باشه؛ فقط برای یک هفته بیا.» ۲۶ شهریور سال ۵۹ بود؛ همان روزی که محمدحسین ۵۰ تومانی را گذاشته بود کف دست رفیقش و گفته بود برای مادرم نان بگیر و سه روز دیگر به او خبر بده و بعد همراه دانشجویان، راهی خوزستان شده بود. کسی به قواره کوچکش اعتماد نمیکرد.
یکبار غرور مردانهاش ترک برمیدارد. بغضش را وقت گره زدن بند پوتینهایش، فرومیخورد و برای آنکه ثابت کند شجاعت به قدوقواره نیست، دور از چشم همرزمانش میزند به دل عراقیها. چندی بعد که میبینند یک عراقی کوچکاندام دارد بهسمت خاکریزها میآید، متوجه میشوند محمدحسین است. یکی، عراقی را ناکار کرده و لباس و سلاحش را غنیمت آورده بود. اما کسی گمانش را نمیکرد همین نوجوان، بهتنهایی یک لشکر و فرمانده و گردان باشد. نارنجک، بازیچه نبود. راستیراستی منفجر میشد. متلاشی میکرد. ویرانگر بود. اما چه لقمه حلالی جسم محمدحسین را رشد داده بود و چه شیر پاکی با تنش عجین شده بود که هیچ خطری جز خطر از دست دادن خاک وطن به چشمش نمیآمد؟
میگویند وقتی اولین تانک منفجر میشود، عراقیها گمان میکنند این منطقه مینگذاری شده است. عقبنشینی میکنند و محاصره شکسته میشود. اینها را حمید هوشنگی، خبرنگار رادیو، روایت میکند؛ همان کسی که خبر شهادت محمدحسین فهمیده را در رادیو اعلام میکند و مادر حسین همانجا یقین میکند این نوجوان سیزدهسالهای که میگویند، پاره تن اوست.
حالا خانه پدری محمدحسین فهمیده، موزه شهدای دانشآموز است و اشیای بازمانده از او در موزه شهدای تهران نگهداری میشود. هشتم آبان در تقویم به نام روز بسیج دانشآموزی، نامگذاری شده است و به فرمایش امامخمینی (ره) درباره شهید حسین فهمیده، او طفل سیزدهسالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بالاتر است، بر دلها رهبری میکند.