آنچه بی قاعده است، شورش است؛ کور است و بصیر نیست. لال است و گویا نیست. کر است و شنوا نیست. به نتیجه هم نمیرسد، حتی اگر ساختاری را براندازد. در پی ریزی نظمی تازه، ناتوان است و در همان اوج خود، شکار رندان راه میشود و با وجود هزینه سنگین، به کام کسانی میشود که هیچ هزینهای نکرده اند. شورش را عقل سلیم برنمی تابد. چون به تجربه دریافته است که هیچ آوردهای برای جامعه ندارد؛ برخلاف انقلاب.
همه میدانند که انقلاب سر دارد، مغز دارد، زبان دارد، تنه دارد، دست و بازو دارد، پای به راه دارد و از نظم اندام وارهای برخوردار است.
برای مبارزه دکترین دارد و برای تحقق آن نیز روشمند عمل میکند. گا مها را طوری سازمان میدهد که موفقیت را با کمترین هزینه به همراه داشته باشد. این را میشود در خوانش انقلاب اسلامی خود ما دید. به یاد داریم و آنان که نبوده اند، شنیده و خوانده اند که انقلاب اسلامی بصیر بود، خبیر بود، گویا بود، هندسه داشت، مهندس داشت، راهبرد داشت، راهبر داشت.
نتیجه هم داشت. کاشت موفق بود، در فصل داشت هم حفظ شد. در مرحله برداشت که به طول همه روزهای بعد از انقلاب اسلامی است، گاه دچار تلاطمهای تند هم شده ایم. این قبول، اما حقانیت انقلاب اسلامی در جای خود محفوظ است و راهبری راهبردی امام خمینی (ره) نیز در جایگاه خود روشن است.
آنچه در سپهر اندیشه و رهبری امام (ره) بیش از همه چیز به چشم میآمد، اعتماد دوسویه ایشان به مردم و مردم به ایشان بود. هم امام (ره) مردم را قبول داشت و هم ملت در تراز امت، رفتار خود را با ایشان نظم میدادند. در سختترین شرایط، این رابطه حفظ شد و شاهد خدامحوری و مردم سالاری توأمان بودیم. انسان به شأن خلیفه اللهی خویش تصمیم میگرفت و در میدان به عمل درمی آورد.
امام (ره) هم در نقشه راهی که مولا علی (ع) برای وجوب پذیرش حکومت در زمان اقبال مردم ترسیم فرموده بود، با همه وجود به خدمت برخاست و اولین بار نظامی را بنا نهاد که مردم نقش اول را در آن داشتند.
او هیچ گاه به گروههای مسلح و تشکیلاتی که از زبان گلوله سخن میگفتند، اقبال نشان نداد. اصولا به تفنگ اعتقاد نداشت، بلکه از همان اول بر «کلمه» تأکید میورزید و آگاهی مردم را بسترساز انقلاب پیروز میدانست.
در اندیشه متعالی انقلابی امام (ره)، مردم صاحب حق بودند. هیچ کس به هیچ عنوان نمیتوانست این حق را از آنان بگیرد و برای خود تصاحب کند.
از موضع بالا به مردم نگاه نمیکرد تا آنان را پایین ببیند. آنان را صاحبان حقوق و، ولی نعمت میشمرد و همین باعث میشد که مردم هم نگاهی کرامند به راه ایشان داشته باشند و در زعامت ایشان، مسیر را به سوی انقلاب اسلامی برند، آن هم در زمانهای که گروههای مخالف و درحال جنگ با رژیم شاه، کم نبودند و مدعیان رهبری مردم هم هر روز زیادتر میشدند. تفنگ هم به دست گرفته بودند و برای خود ایدئولوژی مبارزه مینوشتند.
با گرته برداری از مبارزات دیگر ملل به تبیین راهبرد میپرداختند، اما انگار آنان در خلأ راه میرفتند و حرف میزدند. نه حرفشان خریدار چندانی داشت و نه مشربشان مردم را به آبشخور فکری شان علاقه مند میکرد.
آنان بودند و با «ایسم»های گوناگون، خود را تعریف میکردند، اما مردم معرفت را در نگاه و کلام امام (ره) دیدند و باور کردند و با او همراه شدند تا شاهد پیروزی کلمه بر گلوله باشیم.
انقلاب اسلامی این گونه به پیروزی رسید. راه ماندگاری آن نیز در همین راهبرد است؛ اعتماد مردم و باور حاکمیت به حقانیت رای آنان؛ همان که امام (ره) همواره بدان اعتقاد داشت و رهبر معظم انقلاب هم با تأکید بر راه امام (ره)، فرمودند: «این انقلاب بدون نام خمینی (ره) در هیچ جای جهان شناخته شده نیست» و این یعنی راه خمینی (ره) ادامه دارد.