غلامرضا زوزنی| شرط گفتوگویمان این بود که درباره علت حضورش در مشهد هم صحبت کنیم. من هم پذیرفتم؛ نه برای اینکه دست خالی از این گفتوگو برنگشته باشم، بلکه بهدلیل اینکه علت سفرهای متعددش به مشهد را جویا شوم.
افسانه بایگان، بازیگر سرشناس تئاتر، تلویزیون و سینما، سالی چندبار به مشهد میآید. هرچند بهانه بیشتر این سفرها حضور در مجامع و محافل هنری است، او در این بین با اقوام و خویشاوندانی که در مشهد دارد، نیز دیدار میکند.
بایگان چندی پیش برای حضور در افتتاحیه نمایشگاه یکی از خویشاوندان توانیاب خود به مشهد آمده بود، نمایشگاه «کوتاهنوشت»های فرزاد مؤتمنی که درعین معلولیت جسمی، کارهای مختلف ادبیهنری مانند ترجمه کتاب، نمایشنامهنویسی، کارگردانی تئاتر و... را انجام میدهد.
سر صحبت با بایگان را با توضیح درباره فعالیتهای مؤتمنی شروع کردم و بحث را کشاندم به سینما و تلویزیون.
در ادامه هرچه در همان دقایق کوتاه گفتیم و شنیدیم، میتوانید بخوانید.
وقتی اوضاع کنونی سینما و تلویزیون را با زمانی که «سربداران» و «سلطانوشبان» از تلویزیون پخش میشد، مقایسه میکنیم، گویی اوضاع نسبتبه سالهای اولی که شما کارتان را شروع کردید، دچار نابسامانی شده است؟
خیلی بدتر از نابسامانی است. هرچه پیش رفتهایم، درگیر نوعی از سطحینگری شدهایم. موضوعاتی که به آن پرداخته میشود، معمولا سخیف و پیشپاافتاده است. انگار ارادهای پشتش نیست که سازندگان بخواهند عمیق شوند و آثار باتفکر ارائه کنند، از همینرو فضا برای تولید آثاری که بهاصطلاح کمدی و بزنبکوب هستند، باز شده است. کارهای تاریخی یا موضوعاتی که عمقی داشته باشند، تولید نمیشود. کارهایی هم که تولید میشود، ضعیف است و بار دراماتیک ندارد. نمونههایی از این دست، لطمههایی است که به صداوسیما وارد شده است.
به نظر شما چه چیزی باعث ایجاد این آسیبها شدهاست؟
وجود خط قرمزهای بیش از اندازه و اعمال سلیقههای شخصی و قوانین نانوشته است که به تلویزیون لطمه زده است. اصلا سازندگان فیلم و سریال نمیدانند که چه چیزی اجازه پخش دارد و چه چیزی نه. ناظر پخش یکدفعه تصمیم میگیرد کاری را بنا به تشخیص خودش پخش نکند و احتمالا کار دیگری را پخش کند. این موضوعات هم خیلی اتفاق میافتد. هرچند که درست نمیدانم و از جزئیات آن باخبر نیستم اما این قضیه مطرح است و آنقدر تکرار شده که به یک قانون نانوشته تبدیل شده است. درواقع در این شرایط، یک چرخه معیوب تبدیل شده است به ارزش حقیقی؛ یعنی اگر در کاری مثلا یکی از بازیگران یا یکی از عوامل دستمزدش را نگیرد و بپرسند که چرا این اتفاق افتاده است و چرا دستمزدش پرداخت نمیشود یا مثلا فلان حقوقش رعایت نمیشود، همین پرسش یک ضدارزش، تلقی میشود و کسی حق ندارد این پرسش را مطرح کند. در این شرایط، هنرمند یا هر فردی که در این حوزه فعالیت میکند، احساس ناامنی میکند.
با این شرایط چطور کنار میآیید، کار میکنید و با تلویزیون همکاری میکنید؟ درواقع این رویه و بهگفته شما چرخه معیوب، باعث میشود نوعی سطحینگری و سهلانگاری در تولید بهوجود بیاید.
خب، خودتان میبینید که تلویزیون چقدر از بینندههایش را از دست داده است. شما در مشهد آمار دارید دیگر. ادعاها و شعارها را کنار بگذاریم؛ تلویزیون چقدر بیننده دارد؟ حقیقت چقدر است؟
با این حال همچنان شما و سایر همکارانتان با تلویزیون همکاری میکنید!
برای مردم است. برای اینکه کار کنیم و حضور داشته باشیم، با تلویزیون همکاری میکنیم؛ البته همکاریمان خیلی کم شده است. قدیمیترها کمتر حضور دارند. بیشتر از چهرههای جدید و تازهکار بهره گرفته میشود اما آنهایی که انتخابهای بهتری دارند و میتوانند جای دیگری با مردم و مخاطب در ارتباط باشند مثل تئاتر و سینما، آنجا را انتخاب میکنند.
یعنی برای هنرمند، شرایط سینما از تلویزیون بهتر است؟
بله، نسبتا. خب آنجا دست بازتر است و انتخابها و نوع فعالیت و عملکرد آزادانهتر است. هرچند که آدم تعجب میکند از این یک بام و دوهوایی. درواقع الان یک بام و چندهوا شده است. سریالهای خانگی تعدادی شاخص و خط قرمز برای خودشان دارند، سینما خط قرمز خودش را دارد و تلویزیون هم که گفتیم، بههرحال در سینما اوضاع بهتر است و اتفاقات بهتری میافتد.
در این اوضاع بهتر، هرازگاهی سینما دچار یک شوک میشود. الان هم این بحث «پولهای کثیف» که چندوقتی است دستاویز موافقان و مخالفان تولیدات سینمایی شده است، تقریبا دارد اهالی سینما را اذیت میکند. به نظرم تکلیفمان را با این سینما که در کشورمان دارد به یک صنعت تبدیل میشود، روشن نکردهایم.
فارغ از اینکه این پولها از کجا آمده است و در کجا خرج میشود -که من اصلا نمیتوانم دربارهاش قضاوت کنم و نمیخواهم قضاوت کنم- ما با سیل عظیمی از تهیهکنندهها که درحقیقت سرمایهگذار هستند نه تهیهکننده روبهرو هستیم؛ افراد غیرمتخصصی که نمیدانند تهیهکننده فقط سرمایهگذار و تامینکننده مالی یک پروژه سینمایی نیست و باید باری مهم از فرهنگ و هنر را به دوش بکشد اما میبینیم که با نگاه غیرتخصصی و غیرحرفهای که در این حوزه وجود دارد، این فرهنگ و هنر است که از بین میرود و باز اینجا هم دچار آشفتگی میشویم.
حساب آنهایی که با هدف کاسبی به هنر روی آوردهاند، از آنهایی که واقعا هنرمند هستند، جداست؛ مثل تفاوت تهیهکننده و سرمایهگذار. یک نفر که میخواهد هنرمند باشد، چطور میتواند روحیات هنری را در وجود خودش بپروراند؟
کسی که کار هنری میکند یا بهاصطلاح هنرمند است، چند وجه دارد که باید درنظر بگیرد؛ اول از همه باید کانالهای حسی خودش را بازیافت و لایروبی بکند. واقعا روی احساسش کار کند و فقط دنبال اینکه دیده بشود، نباشد. درست است که وقتی یک هنرمند میخواهد کاری را شروع بکند، عطش دارد که دیده شود ولی این عجله کردن در برقراری ارتباط قبل از بازیافت و شفاف کردن احساسات هنرمند، آسیبزننده است. اینکه میگویم هنرمند باید روی احساسش کار کند، بهخاطر قداستی است که او در لحظه خلق اثر دارد. اگر احساسات بازیافت و زلال نشده باشد، درک و لذتی از آن لحظه برای هنرمند باقی نمیماند. همین میشود که هنرمند دوست دارد بیشتر دیده شود و خب این دیدهشدنهای زیاد، هنرمند را از اصل دور میکند؛ مثل الان که حواشی برای ما مهم شده است؛ حاشیههای دیده شدن که بهخصوص هنرمندان جوان را تحتتاثیر قرار داده است.
این لایروبی احساسات چطور صورت میگیرد یا اینکه گفتید هنرمند روی حواسش کار کند؟
با نگاه عمیق به پیرامونمان میتوانیم حواسمان را برای کاری که انجام میدهیم، بازیافت کنیم. بهروز بودن هم میتواند به ما کمک کند، نه اینکه فناوریزده شویم اما میتوانیم از همین فناوری استفاده کنیم و نگاههای نویی را برای خودمان و کار هنریمان بیابیم. فیلم دیدن، تئاتر دیدن، کتاب خواندن، همه اینها میتواند به این لایروبی حواس کمک کند. غیرممکن است بدون این پشتوانههای عمیق مطالعاتی، فرهنگی و سمعیبصری، کسی بتواند کار هنری انجام دهد و دستآخر پشتکار داشتن است. روی موضوعی که در دست گرفتهایم و میخواهیم روی آن برای تولید یک اثر هنری -با هر شکل و قالبی که دارد- کار کنیم، باید وقت زیادی بگذاریم و آن را از همه جوانب بسنجیم و اندازبرانداز کنیم.
با محدودیتهای احتمالی چه کنیم؟ محدودیتهایی که باعث میشود یک اثر در لحظه خلق، دچار تزلزل شود؟
به نظرم اگر هنرمند کارش را درست انجام دهد، یعنی روی حواسش کار کرده باشد، راهی هم برای آن محدودیتهای احتمالی اجتماعیفرهنگی پیدا خواهد کرد. هنرمند وقتی همه جوانب را بسنجد، یکی از چیزهایی که باید بررسی کند، همین است. اینکه چطور باید با وجود خط قرمزها حرف بزند.