کینه دارد از ما؛ شیطان را میگویم. کینه دارد از آدم و هرکه از نسل اوست. کم اتفاقی هم نیست اینکه از آستان حضرت رحیم، جلوعلا، یک نهیب بشنود؛ «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ: [خدا]گفت: پس از این جایگاه بیرون شو که قطعا تو راندهشدهاى». (۱) بزرگ است عقدهای که در دل او نشسته است با نقطهای که او را «رجیم» کرده است.
معلوم است که با ما بر سر ناسازگاری است، لذا قسم خورده است راه را بر او ببندد تا پا به بیراهه بگذارد. قسم خورده است که انسان را گمراه کند. قرآن به این گزاره خبری تصریح میفرماید: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ: به عزت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد». (۲) برای تحقق این قسم هم همه توان خود را میگذارد. از همه ظرفیتها استفاده میکند تا به ظریفترین شکل ممکن، ما را به بیراهه بکشاند. آنقدر غبار برمیافروزد که دیدن اگر هم ناممکن نشود، به خطا گرفتار آید.
تأمل در کردار او میگوید فقط ما را به سنگ جُرم نمیزند. خونی که از جای زخم برخیزد، آدمی را هوشیار میکند. آدمی را به فحشای آشکار هم شکار نمیکند که باز لحظهای تأمل، میتواند آب ببندد به نقشهای که کشیده است. تنها به شهوت نمیگیرد که با شهود پدافند کنیم. اگر اینها بود، میشد یک جوری از جلویش درآمد، اما چنانکه آیتا... جوادیآملی میگوید: «مکاید شیطان گوناگون است»؛ شیطان گاهی انسان را بهوسیله گناه از خدا دور میکند: «این به نظر سادهترین شکل ماجراست».
همه هم میدانیم گناه، انسان را از خدا دور میکند. میدانیم راه نزدیکی به خدا، این است که از انواع گناهان، دست و در مرحله بالاتر دل بشوییم. حتی قسمت دومی هم که آیتا... میگوید، پیشبینیپذیر و با مقداری سختی، قابل پیشگیری است؛ «گاهی به وسیله مکروه، انسان را از مسیر بازمیدارد». خب، انسان میتواند با مراقبت و هوشیاری افزونتر، خود را از مرداب شیطان برهاند، اما کار وقتی سخت میشود که بهگفته آیتا...، «گاهی با عمل مستحبی [انسان را]از اعمال واجب غافل میکند». آدمی که زبان به مستحب، گویا و دل به استحباب روشن دارد، یکدفعه چشم باز میکند و میبیند که در انبان چیز کرامندی ندارد. طلا داده و نقره، ستانده است.
لطیفترین تمثیل در اینباره شاید همان اشتغال به ذکر باشد در زمانهای که علمآموزی، نیاز جامعه است؛ همان که میخوانیم پیامبر اکرم (ص) وارد مسجد شدند. جمعی را به دعا دیدند و گروهی را به درس و علم. فرمودند: هر دو مجلس، فرجامی نیک دارند؛ در یکی خدا را میخوانند و در دیگری میآموزند و مطالب را به نادانان یاد میدهند. این مجلس (آموزشگران و دینآموزان) برترند؛ من برای تعلیم فرستاده شدهام.
سپس درکنار آنان نشست. اما از این هم سختتر وجود دارد؛ آنجا که به قول استاد، «گاهی شیطان با عمل واجب، از اعمال اوجب باز میدارد». مشغول نماز میشوی، اما حواست نیست که نجاتِ انسان گرفتاردرآتش، مقدم است. به اعمال فردی اهتمام میکنی. واجبات شخصی را برپا میداری، اما غافلی که نقش اجتماعیات مهمتر است. اگر انجام تکالیف فردی واجب است، نقشآفرینی اجتماعی، اینجا اوجب است؛ یعنی مقدم است به انجام.
باز بهترین مثال این را در دفاع مقدس تجربه کردیم و امروز هم پیشروی ماست؛ دفاع از وطن، اوجب است در برابر واجبِ عبادت و علمآموزی. باری، ابلیس به راندنمان از بهشت، قانع نیست. میخواهد ما را به جهنم بکشاند. پس همه توش و توانش را میگذارد تا هر کسی را به طریقی از خداوند متعال دور و گرفتار غفلت کند، حتی با انجام واجب. باید به خدا پناه برد.
همیشه حتی وقتِ قرآن خواندن؛ چه خود خداوند فرموده است: «فَاِذا قَرَأتَ القُرءانَ فَاستَعِذ بِاللّه؛ پس، چون قرآن مىخوانى، از شیطان مطرود به خدا پناه بر». (۳) که اینجا هم دست برنمیدارد. جای استعاذه همینجاست. مراقب باشیم ما را به خطای ادراکی مواجه نکند.
پینوشت:
۱- سوره حجر/ آیه ۳۴،
۲- سوره ص/ آیه ۸۲،
۳- سوره نحل/ آیه ۹۸