پروژه تولید جامعه خوب، آرمان بازسازی جامعه سعادتمند، یا نظریه ایجاد مدینه فاضله، پروژه دشواری است. این دشواری تنها به ضعف «ارادهی معطوف به خوب بودن» نزد کنشگران یا به طبیعت پیچیده اخلاق و فضیلتمند برنمیگردد. اساسا ایده جامعه خوب به یک حالت تحققیافته اشاره ندارد؛ بلکه به یک آرمان ارزشمند و حس امیدواری درقبال اهداف و مقاصد اجتماعی مربوط میشود.
از این نظر، بهصورت طبیعی، پروژه تولید یک جامعه خوب، به تحقق یک جامعه امیدوار تبدیل میشود و جامعه خوب را باید جامعهای امیدوار تعریف کرد. البته روشن است که امید همواره به شرایطی مقید است و یک جامعه امیدوار ناگزیر است به رویارویی با پیشامدهای احتمالی و تنگناهای پیشبینینشده.
حاکمانی که هدف خود را «بهترشدن» جامعه تعریف میکنند و شعارشان ساختن یک جامعه فضیلتمند است، باید توجه داشته باشند که اصلیترین مسئولیت آنها مقابله با «خوب نبودن» جامعه است.
خوبنبودن یعنی ناامید بودن، یعنی هیچ نوری را در آینده ندیدن؛ یعنی احساس سرگیجه ناشی از دور خود چرخیدن. آرمانگرایی بهمعنای گریز از واقعیت و پناهبردن به تفکر خیالپردازانه نیست؛ آرمانگرایی بهمعنای درگیرشدن با واقعیت است.
جامعه خوب، جامعهای نیست که با مشکل روبهرو نشود، بلکه جامعهای است که مشکلات و سختیها را بهمثابه رویدادهایی طبیعی درنظر میگیرد که هر ملت درحال گذاری باید آنها را پشت سر بگذارد.
«امید» به شرایط محیطی مشروط است و به حالت کلی جامعه و رفتار حاکمان. نمیتوان به مردم گفت امیدوار باشید و آنها بگویند چشم! امیدواری زائیده فضیلتهای صداقت، احترام، اصالت و بزرگمنشی موجود در رفتار حاکمان یک ملت است. این فضیلتها کمترین ابزار برای دستیابی به یک جامعه امیدوارند.