امامعلی (ع) در حکمت ۱۰۷ نهجالبلاغه میفرماید: رُبَّ عَالِم قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ؛ یعنی چه بسیارند عالمانی که نادانیشان، آنها را به کشتن میدهد.
وجود دو کلمه علم و جهل در این حدیث و اینکه چگونه میشود یک نفر همزمان هم عالم باشد و هم جاهل، کمی برای پژوهشگران دردسرساز شده است. برای برطرف کردن مشکل، شاید بهتر باشد جهل را چیزی مقابل حکمت معنا کنیم تا مقابل علم؛ بر این اساس، معنای حدیث این خواهد شد که چه بسیارند عالمانی که بیخردیشان، آنها را به کشتن میدهد؛ البته این معنا تا اندازهای با حدیثی دیگر از امامصادق (ع) همخوان است: اَلْعامِلُ عَلى غَیر بَصیرَه کَالسّائِرِ عَلى غَیْرِ الطَّریقِ؛ یعنی کسی که بدون خرد کاری را انجام دهد، مثل کسی است که در بیراهه گام برمیدارد.
امامعلی (ع)، با این سخن به یک منطق رفتاری مهم اشاره میکنند؛ منطقی که میگوید برای عملی کردن دانستهها، لازم است خردمند بود. درحقیقت از نظر امیرالمؤمنین (ع)، چیزی به نام «مصلحت» در فاصله دانستن تا عمل کردن، وجود دارد که باید با خردورزی و حکمت بهدست بیاید.
رفتار خردمندانه میگوید ممکن است هر عالمی، مدعی باشد آنچه فهمیده است، حکم خداست، ولی این بس نیست؛ برای عملی کردن حکم خدا، باید واقعیت میدان عمل و مصلحت را نیز شناخت و سپس عمل کرد.
این منطق به ما میآموزد که فرق میان شیعه و داعش، تنها در اعتبار فهم نیست و مشاجره بر سر درستی فهم، میتواند آغاز یک مشاجره خونین باشد؛ فرق شیعه و داعش در این است که شیعه براساس لزوم خردمندی و عقلانیت در مقام عمل، همواره معتقد بوده است که حکم خدا را هرگونه که فهم کنیم، کار پایان نیافته است و برای عملی کردن آن باید خردمندی کرد؛ البته روشن است که تکلیف دینی شیعیان، همانی است که پس از این خردورزی بهدست میآید.