صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

جایی و گاهی که اتفاقی می‌افتد!

  • کد خبر: ۱۴۱۸۴۳
  • ۰۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۱
جایگاه بر اساس نیاز داستان ممکن است واضح و مشخص باشد و در آغاز داستان آورده شود، یا با جزئیات پراکنده در طول داستان ارائه گردد، یا اینکه کلا مبهم باشد.

جوانی به نام بابی عقب خودرو در حال حرکتی مخفی شده است. راننده جاسوسی به نام جانوِی است که او را از چنگ ربایندگانی شکنجه گر نجات داده. او از بابی می‌پرسد آیا چیزی درباره فلان افراد می‌داند که باعث شده است عده‌ای او را بدزدند.

بابی فریاد می‌زند که چیزی نمی‌داند. ناگهان خودرو از حرکت بازمی ماند و بابی متوجه حضور شکنجه گران در پشت سرش می‌شود و درمی یابد که جانوِی با آن‌ها هم دست است. این صحنه عالی در فیلم «دونده ماراتن» (ساخته جان شلزینگر -۱۹۷۶- بر پایه رمانی از ویلیام گلدمن) آمده است. پیش از اینکه توضیح دهیم چرا این صحنه را عالی می‌دانیم، باید بگوییم که اصلا «صحنه» (Setting) چیست.

واژه پیشنهادی فارسی برای آن در سال‌های اخیر «جایگاه» (ترکیب جای به معنای مکان و گاه به معنای زمان) است. پس صحنه یا جایگاه همان مکان و زمانی است که رویداد‌های داستان در آن رخ می‌دهد. جای داستان می‌تواند یک ناحیه، روستا، شهر، خانه، اتاق، خیابان و حتی مکانی خیالی باشد.

گاهِ آن نیز ممکن است مقطعی تاریخی (مثلا زمان تجاوز متفقین به ایران در حین جنگ جهانی دوم)، موقع ویژه‌ای از سال (شب چهارشنبه سوری یا روز دانشجو یا یک روز برفی و...)، زمان مشخصی از شبانه روز (هنگام اذان صبح یا دم غروب و...) یا اصلا خیالی (مثلا در سومین سال از حکومت مریخی‌ها بر زمین) باشد. صحنه‌ای را مجسم کنید که تلفن همراه یک استاد دانشگاه سر کلاس زنگ می‌خورد و استاد هنگام مکالمه با تلفن سرش گیج می‌رود و نقش بر زمین می‌شود. مکان این صحنه یک کلاس درس است و زمان آن در روزگار معاصر (با توجه به وجود تلفن همراه).

اگر نویسنده توضیحات بیشتر و دقیق تری درباره جایگاه بدهد، معنایش این است که خواننده باید آگاهی دقیق تری از مکان و زمان یا یکی از این دو داشته باشد و به فرض بداند که ازهوش رفتن استاد در سال۱۴۰۱ رخ داده که فلان دارو کمیاب شده است (البته اگر کمیاب شدن آن دارو در شکل گیری داستان نقش داشته باشد).

مقصود از این توضیحات این است که جایگاه مناسب در داستان، فقط زمان و مکانی ساده نیست، بلکه به مثابه سازه‌ای عمل می‌کند که در روایت داستان تنیده است و معمولا نمی‌توانیم آن را از داستانمان حذف کنیم. این درهم تنیدگی در نمونه آرمانی اش پررنگ است؛ یعنی صحنه بر رویداد‌های داستان یا سازه‌هایی مانند فضای داستان تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم می‌گذارد، اما نمی‌توان منکر شد که گاهی هم صحنه فقط برای باورپذیری ماجرا آورده می‌شود (به هرحال هر رویدادی در جایی یا در زمانی رخ می‌دهد).

صحنه آغازین این مطلب که از فیلم «دونده ماراتن» مثال زدیم، از این نظر عالی است که افزون بر ارائه جایگاه (خودرو در حال حرکت)، درباره پیرنگ (طرح) داستان و کلیت اتفاقات توضیحاتی می‌دهد و همچنین در آن غافل گیری و تعلیق وجود دارد.

جایگاه باید منطقی و باورپذیر باشد و نمی‌توان آلونکی درب وداغان در داستان وصف کرد که داخلش عده‌ای اوباش کم سواد سرگرم قمار و موادمخدر و از این دست امورند، اما در فضای آلونک موسیقی‌ای که پخش می‌شود «برای الیزه» قطعه مشهور بتهوون باشد (البته در داستان هرکاری می‌شود کرد، منوط به اینکه توجیه داشته باشد؛ مثلا در موقعیت یادشده، موسیقی بتهوون از کامیون زباله کش شهرداری پخش شود یا اینکه نویسنده عامدانه و برای هجو چیزی، موقعیت‌های متناقض نما خلق کند!).
جایگاه خوب در خدمت درون مایه (پیام) داستان است و با فضای داستان نیز هم خوانی دارد.

اگر داستان درباره موضوع‌هایی مانند مرگ و تیره روزی است، صحنه نیز فضایی تیره و تار دارد و جایی، چون گورستان، اتاقی دل گیر، دشتی خشک و بی روح و... است. به طبع داستانی شاد و سرخوش و عاشقانه در صحنه‌های متناسب مانند یک مزرعه سرسبز رخ می‌دهد که صدای دل نشین جویبار و آواز پرنده‌ها در آن طنین انداخته است (این‌ها مثال‌هایی برای توضیح جایگاه است و به طبع مثال‌های دیگری هم می‌توان زد و چنان که اشاره کردیم، اگر داستان بتواند توجیه قانع کننده‌ای بیاورد، صحنه‌های متفاوت و متناقض هم قابل ارائه است).

روی هم رفته، جایگاه بر اساس نیاز داستان ممکن است واضح و مشخص باشد و در آغاز داستان آورده شود، یا با جزئیات پراکنده در طول داستان ارائه گردد، یا اینکه کلا مبهم باشد (مانند برخی داستان‌های ذهنی که راوی بیش از هر چیز افکار و احساساتش را بیان می‌کند و تصویر روشنی از مکان و زمان در اختیار خواننده نمی‌گذارد).
*برای نگارش این مطلب از منابعی مانند «مبانی داستان کوتاه، مصطفی مستور، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۹» و «کتاب ارواح شهرزاد، شهریار مندنی پور، انتشارات ققنوس» و «صحنه پردازی در رمان، ریموند آبستفلد، برگردان فارسی عبدا... کریم زاده، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۹۳» بهره گرفته شده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.