صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری نگاهی به ذات سیال «فرهنگ عمومی» و آیین‌نامه‌های بدون ضمانت اجرایی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ «دزدان دریایی کارائیب» جدید بدون حضور جانی دپ پیام رئیس انجمن بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شد انتشار نسخه مجازی آلبوم عاشقانه «نوازشگر» چرا «سفره ایرانی» کیانوش عیاری پس از ۲۰ سال هنوز اکران نشده است؟ حکایت آبی که صدراعظم نخورد
سرخط خبرها

بار دیگر: شخصیت

  • کد خبر: ۱۳۹۳۳۲
  • ۲۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۵
بار دیگر: شخصیت
ویژگی‌های شخصیتی که برای داستان و رمان خود می‌آفرینیم، لازم است تا انتهای نوشته ما ثبات داشته باشد.

پیش از این، در یادداشتی با محوریت «شخصیت پردازی» از ساخت شخصیت با نوشتن از ویژگی‌های ظاهری و نوع گفتار و رفتار و افکار و شرح حال آدم داستان گفتیم. باید دانست ویژگی‌های شخصیتی که برای داستان و رمان خود می‌آفرینیم، لازم است تا انتهای نوشته ما ثبات داشته باشد.

معنی این حرف این است که اگر قهرمان داستان ما، برای نمونه، معلمی پرخاشگر و بی حوصله است که زود از کوره درمی رود و دانش آموزان به شدت از او حساب می‌برند، نباید در واکنش به شیطنت پسربچه‌ای شلوغ کار و اعصاب خردکن لبخند بزند و آرام بگوید: «عزیزم، ممنون می‌شم اگه به درس امروز توجه کنی!» کمترین واکنش طبیعی چنین آموزگاری دادکشیدن سر پسرک بیچاره است! البته آدم‌های داستانی نیز مانند انسان‌ها در جهان واقعی تغییر می‌کنند و گاهی متحول می‌شوند.

منظور ما از توصیه یادشده تأکید بر لزوم دقت و حواس جمع بودن نویسنده است؛ اینکه آدمی را که برای داستانش ساخته وپرداخته خوب بشناسد و صفات و کار‌های ضدونقیض برایش نتراشد! اما آیا ممکن نیست شخصیت داستانی کار‌های ضدونقیض انجام دهد و خلق وخویی جوربه جور از خود نشان دهد؟ چرا، ممکن است؛ اما منوط به اینکه آگاهانه و عامدانه و هدفمند این شخصیت را خلق کنیم، یعنی اگر دمدمی مزاج بودن یا هر لحظه به رنگی درآمدن، خودش ویژگی شخصیت داستان ما باشد و این ویژگی در داستان -مثلا در رقم زدن یک اتفاق- نقش داشته باشد، طبعا رفتار‌هایی در تضاد با هم باید از این چنین آدمی سر بزند.

اگر آدم داستان در پایان، همان ویژگی‌های آغاز داستان را حفظ کرده باشد، به او شخصیت ایستا می‌گوییم، ولی اگر متحول شود، شخصیتی پویا خواهد بود. اگر آدم خسیس یک رمان تحت تأثیر گذشت و ایثار دوستش قرار بگیرد و دیگر خست به خرج ندهد، شخصیتی پویا به حساب می‌آید. از دیگر ضرورت‌های خلق شخصیت این است که انگیزه اش برای کاری که می‌کند یا انگیزه اش در رفتاری که دارد، معقول باشد.

این معقول بودن از نظر خواننده باید رخ بدهد، یعنی خواننده بفهمد که چرا به فرض، شخصیت داستان حاضر نیست در مجلس سوگواری پدربزرگش حاضر شود. گاهی این معقول بودن انگیزه با شناختی محقق می‌شود که خواننده در طی داستان از آدم‌های آن به دست می‌آورد، زمانی هم با فاصله اندکی از رفتار مدنظر و برخی مواقع نیز با گذشت مدتی طولانی یا در اواخر داستان او دلیل رفتار شخصیت را می‌فهمد -ولی بالأخره باید بفهمد. شخصیتی که در داستانمان خلق می‌کنیم، باید برای خواننده پذیرفتنی باشد و واقعی جلوه کند.

اگر آدمی فرهیخته در داستان با ادبیات افراد سطحی و بی مایه صحبت کند، یا به عکس، یک لات بی سروپا به شیوایی از متافیزیک و چیستی آن تحلیل ارائه دهد، طبعا خواننده او و رفتار و گفتارش را تصنعی خواهد دانست، مگر اینکه توجیه لازم در داستان وجود داشته باشد. به عنوان مثال، رویکرد طنز نویسنده می‌تواند توجیه کننده شخصیت این آدم‌های عجیب وغریب باشد.

اکنون ببینیم اساسا از چه راه‌هایی می‌توان شخصیت پردازی کرد. یک راهش توصیف و تشریح مستقیم ویژگی‌های شخصیت است. هنگامی که راوی داستان، دانای کل (سوم شخص نامحدود) یا یکی از آدم‌های درون داستان (اول شخص) باشد، می‌تواند صریح و روشن آدم‌ها را وصف کند و درباره شان توضیح دهد: «نادر ذوق که می‌کرد، دهانش را تا جایی که فکش اجازه می‌داد، باز می‌کرد و بی صدا می‌خندید!

مرد ساده لوح، اما مؤدبی بود که نمی‌توانست کسی را بدذات بداند. بدترین رفتار‌هایی که توی اداره علیه خودش می‌دید، از نظرش حتما علتی داشت که او توان فهمش را ندارد!» یا «بعید می‌دانستم او پیشنهادم را رد کند. مگر می‌شد آدمی به اندازه نادر مثبت اندیش باشد و پیشنهاد مرا ناشی از بدخواهی بداند؟!»

دومین راه شخصیت پردازی، روش غیرمستقیم است، یعنی بدون آوردن توضیح و توصیف مستقیم، ویژگی‌های آدمی را نمایش دهیم که خلق می‌کنیم. مثلا صحبت‌های نادر را مستقیما نقل کنیم یا واکنشش به فحاشی همکارش را بیاوریم (نادر فقط لبخند زد. بعد گفت: «شاید اشتباه می‌کنی!») تا خواننده خودش بفهمد این نادر چگونه شخصیتی است.

سومین روش، شخصیت پردازی با بهره گیری از راوی دانای کلِ بی طرف است، یعنی راوی سوم شخص ما اگرچه شخصیت داستان و کارهایش را می‌بیند و از ذهنیاتش آگاه است، تفسیر و تعبیری از صفات او ارائه نمی‌کند و مثلا نمی‌گوید که نادر آدمی ساده لوح است.

در بخش یا بخش‌هایی از چنین داستانی می‌توان ذهنیات نادر را به شکلی سیال و نامنسجم آورد: «اون که باهام پدرکشتگی نداره... داره؟ چرا ساعت چهار نمی‌شه پاشم برم سالن... بسکتبال هم ورزش خوبیه؟ خوب؟ حسام زاده خوبه؟ پدرکشتگی؟ چی می‌شه کسی با کسی پدرکشتگی داشته باشه؟ پدر... پدر اردلان چه بابای خوبی بود، هیچ وقت دعواش نکرد....»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->