حاشیه مسیر قنات «مهدی آباد» درخت توت کاشته اند. این یعنی اینجا آب بوده است و آبادانی. آب قنات مهدی آباد حالا سال هاست خشک شده است، اما درختهای توت مانده اند. سال خورده و ستبر و سایه دار. مسیر قنات را هم آسفالت کرده اند و شده است راه ورودی به روستا. ابتدای جادهای که از میدانی در بولوار «مفتح شرقی»، صاف میرود تا «کنه بیست» و «شَرشَر».
روستای آباد مهدی آباد، حالا محلهای حاشیه نشین در حاشیه مشهد است. جایی پرت افتاده که بیابان هایش، جمعه ها، محل مسابقه اسب هاست تا یورغه بتازند و خاک مسیرهای خاکی اش را سم کوب رفت و آمدهایشان کنند. جایی هم هست که محل قرار هر هفته پرنده بازهاست. مهدی آباد حتی حالا که جزئی از شهر شده، باز هم پیوندش را با آب و آسمان و خاک و زمین نبریده است.
خبرنگارها، پرنده بازار را دوست ندارند. دیدن آن همه پرنده که در حسرت پرواز مانده اند آدم را غمگین میکند. حتی دانستن اینکه همه آنها اصلا در قفس به دنیا آمده اند و همه دنیایی که میشناسند و بلدند در آن زندگی کنند، همین قفس است هم، کمکی به قصه نمیکند. با این همه، پرنده بازار «آسمان هشتم» در دل بیابانهای مهدی آباد، نزدیک کورههای دلگیر آجرپزی اش، جزئی از زیست و زندگی آدم هاست در این گوشه شرقی شهر.
پرنده بازار مهدی آباد نمایشگاهی است از همه پرندههایی که احتمالا ما به همه عمرمان میتوانیم ببینیم. «قوغاز»هایی که سفیدی قوها را دارند و قیافه غازها را، «کبوترهای پرپا» یی که انگار همه تنشان از پر است و «مرغهای شاخ دار» با آن قیافه خوش قواره و پرهای خال خال، فقط بخشی از پرندههایی است که میشود در پرنده بازار مهدی آباد دید.
به این فهرست، باید فنچها و مرغهای عشق و عروسهای هلندی را هم اضافه کرد و قناریها و بلبلها و سهرهها را. اما باز هم جمعیت این فهرست بلندبالا، به جمعیت کبوترها نمیرسد. پرنده بازار آسمان هشتم در دل بیابانهای پرت مهدی آباد، بهشت دوست داران کبوتراست.
صبحهای جمعه، انبوه آدمهایی را میشود دید که هر کدام یا چند کبوتر را انداخته اند توی کیسههای پارچهای برنج، یا جاداده اند پشت زیپ کاپشن خلبانی شان و دارند میروند سمت پرنده بازار. پرنده بازار مهدی آباد نمایشگاهی از حرفه خرید و فروش کبوتر است. قصهای ریشه دار که به ویژه در خراسان، پیشینه اش به اعماق تاریخ میرسد. پرنده بازار مهدی آباد، میراث دار همین تاریخ کهن است.