صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تقدیم برای عرض تسلیت

  • کد خبر: ۲۰۰۰۳۳
  • ۲۲ آذر ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۹
می‌دانید آقاجان؟ ما زمینی‌ها و دنیایی‌ها وقتی یک کسمان می‌میرد نرم می‌شویم. دلمان به رحم می‌آید.

سهراب سپهری یک جایی در یک شعری می‌گوید: پدرم وقتی مرد پاسبان‌ها همه شاعر بودند ... من یک چیزی از این می‌فهمم آقاجانم به قدر کله خودم و آن این است که در دوره‌ای از این مملکت که پاسبان‌ها نشانه خشونت و یک دندگی و استبداد بوده اند، وقتی دیدند پدر پسرکی به رحمت خدا رفته با او مهربانانه و شاعرانه برخورد داشته اند و دلشان نرم بوده است.‌

می‌دانید آقاجان؟ ما زمینی‌ها و دنیایی‌ها وقتی یک کسمان می‌میرد نرم می‌شویم. دلمان به رحم می‌آید. غریبه‌ترین که هیچ دشمن‌ترین و دیر و دورترین آدم‌ها هم سر مراسم کفن و دفن و ختم کس و کارمان سراغمان می‌آیند برای عرض تسلیت. پسشان نمی‌زنیم، رو ترش نمی‌کنیم، بغلشان می‌کنیم. شاید از دوست هایمان هم محکم‌تر و طولانی‌تر در آغوشمان فشارشان می‌دهیم که ذره‌ای بچشد استخوان هایمان دارد چه فشاری را تحمل می‌کند.‌

می‌دانید آقاجان، ما زمینی‌ها وقتی داغ می‌بینیم دست و دلباز‌ می‌شویم. برای مهمان هایمان سفره می‌اندازیم. حواسمان هست همه پذیرایی شوند. هرچند خودمان لب به چیزی نزنیم سعی می‌کنیم برای عزیزمان سنگ تمام بگذاریم.

شطح می‌بافم آقاجان. حواسم هست شما ببخشید، ولی من یواشکی بگویم ما آد م‌ها توی لباس مشکی سوگ، توی ریش‌های چند روز اصلاح نشده، توی ابرو‌های چند هفته مرتب نشده، توی آن نگاه‌های خالی و سوگمند یک صمیمیتی را‌ می‌جوریم که در عروسی‌ها و تولد‌ها و دورهمی‌های شادمان نداریم.

من نمی‌دانم آقاجان این قوانین نانوشته و دوست داشتنی از کجا می‌آیند که هنوز که هنوز است برای ما محترم اند. الهی دور شال عزایتان بگردم، الهی قربان صورت حزینتان بروم، الهی قربان گنبد و بارگاهتان شوم که عزادار شهادت مادرتان هستید.

دور چشم‌های سرخ و پلک‌های نمناکتان بگردم، خدا به شما صبر بدهد. ولی حالا که عزادارید گفتم بگویم که شما همیشه دلتان نرم و ابریشمی بوده و حالا که داغ دارید بیشتر. قربان قدمتان، یک زحمتی بکشید، قرنیه بگردانید به حکم آن گردش زندگی و دنیا و آخرتمان را بیمه کنید. برای مادرهایمان دعا کنید. برای آن‌ها که مانده اند طول عمر و برای آن‌ها که رفته اند گشایش و مغفرت و آسایش بخواهید.

ما آدم معمولی‌ها پر زورترین قسممان قسم جان مادرمان است و اگر کسی به این نام قسممان بدهد کلیه و قلبمان را هم بخواهد از کالبد در‌ می‌آوریم و تقدیمش می‌کنیم. می‌دانم دلتان سنگین و سوگوار داغ مادر جوانتان است، ولی به همان مظلومیتش قسم ما خیلی گرفتاریم. خیلی احوالاتمان به هم گره خورده. خیلی درد نگفته داریم. روح و جسم و جیب و وطنمان درد می‌کند.

ناخوش احوالیم و همه دل خوشی روزگارمان این است که یکی، چون شما را داریم که همین با اسم و یاد حرمش درد دل کردن هم نصف راه جلومان می‌اندازد و دلمان را سبک می‌کند. شما را به جان مادر جوانتان حواستان به جوان‌های ما باشد. شما را به بچه‌های کوچکش قسم، چشم از بچه‌های این خاک برندارید. به پدرانگی‌های پدرتان ابوتراب قسمتان می‌دهم برای همه ما پدری کنید. راه دوری نمی‌رود. ما سادات نیستیم که صدقه بر ما حرام باشد، نگاهی به عنوان صدقه به ما بیندازید. دلتان داغ دار است بیشتر از این مصدع اوقات نمی‌شوم. خدا به دلتان صبر بدهد. ببخشید دوریم و‌ نمی‌توانیم بیاییم حرمتان حضوری تسلیت بگوییم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.