مادران همیشه منتظر جامعه، آماده فعالیت بیشتر مجتمع آیه‌ها، میزبان همایش بزرگ «فاطمیون در مدار مقاومت» | دفاع از حرم، اثر تمدنی نهضت حسینی حضرت فاطمه (س)، الگویی برای هر عصر و نسل عاشقانه‌هایی از زندگی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) سفر رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس به مشهدالرضا (ع) | حوزه خراسان، پشتیبان علمی و فرهنگی فقه قانون‌گذاری حواسمان به لقمه‌هایی که برای خود می‌گیریم باشد مشهدالرضا (ع)، میزبان کنفرانس بین‌المللی فقه و قانون | رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس: ظرفیت ارزشمند حوزه خراسان، پشتیبانی از تصویب قوانین کارآمد است صحن و سراهای رضوی مهیای جشن مادر + ویدئو الگوی فاطمی، کاملترین الگوی خانواده اصلاح تصور ما درباره نماز حجت‌الاسلام‌والمسلمین نظافت یزدی: مادری معامله با خداست یازدهمین مرحله قرعه‌کشی طرح ملی «من قرآن را دوست دارم» برگزار می‌شود اعلام ویژه‌برنامه‌های سالروز میلاد حضرت زهرا(س) در حرم امام‌رضا(ع) حضور یلدایی تولیت آستان قدس رضوی در جمع کودکان بهزیستی «نور علی بن موسی الرضا (ع)» مشهد خانواده موفق؛ نسل سرنوشت‌ساز یلدا؛ فرصت ادای مستحبات اجتماعی همایش چهلمین سال تأسیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی در مشهد برگزار شد (۲۹ آذر ۱۴۰۳) + فیلم تولیت آستان قدس رضوی: دانشگاه‌های علوم اسلامی، پیشتاز حل مشکلات کشور باشند | جامعه دانشگاهی، پای کار حل مشکلات بیاید
سرخط خبرها

من تو رو دارم

  • کد خبر: ۱۹۸۶۷۸
  • ۱۵ آذر ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۵
من تو رو دارم
آدمیزاد چه خیال‌ها که در  سر ندارد و چه نقشه‌ها که در سرش ندارد و به یک عطسه گاهی همه شان خاک و خاکستر می‌شود.

من اشتباه می‌کردم، گاهی باید همه اجزای محتویات کله ات را عین دستگاه قهوه ساز  باز کنی، فیلترهایش را  از جرم و خاکه قهوه خالی کنی، منبع بخارش را بشویی و  دوباره سرهمش کنی و شروع کنی به کار کردن. من را ببخش که فکر می‌کردم آمدن پیش تو و کمک خواستن و گشایش خواستن یعنی اینکه تو دکمه راه اندازی مجددم را بزنی و من را برگردانی به تنظیمات کارخانه و درست عین روز اولم کار کنم.

آدمیزاد چه خیال‌ها که در  سر ندارد و چه نقشه‌ها که در سرش ندارد و به یک عطسه گاهی همه شان خاک و خاکستر می‌شود. آن روزی که شکم درد لعنتی آمد سراغم و تا افطار صبر کردم و بعدش با عرق نعنا و نبات خواستم بر طرفش کنم تا همین امروز که ۹ جراحی داشتم و یک چهارم معده جذب و هضمم را بر عهده گرفته و با خرچنگ چمبره زده روی سلول‌های گوارشی ام و به همزیستی مسالمت آمیزی رسیده ایم سه سال می‌گذرد. آن روز عرق نعنا و نبات کاری نکرد، فردا و پس فردا هم روزه نگرفتن باز کاری نکرد و پایم را باز کرد به ملاقات با متخصصی که گوارش می‌دانست و شکار خرچنگ هم بلد بود. از آن روز شش سال گذشته و توی این شش سال با تو رفیق‌تر شده ام، پرچین‌های کوتاه تری دارد روحم و صبر و رضا و شکر و صلح را بیشتر در خودم برق انداخته ام.

آرزوهایم را سروسامان داده ام و کم و کوچکشان کرده ام و همین سکوت روحم انگار خرچنگ توی شکمم را هم رام کرده است و خط و نشانی نمی‌کشد و خاکریز تازه‌ای فتح نکرده است.

من همین که دیدارم با شما نظم و  نسقی پیدا کرده و هرمله می‌آیم اینجا روبه روی گنبد شما می‌نشینم و از سر صدق حرف می‌زنیم را هم مدیون شمایم.

یادتان هست گریه‌های روز اولم را؟ یادتان هست شب قبل از  اتاق عمل، عمل اولم را فکر می‌کردم مگر می‌شود آدمی معده اش را ببرند و بگویند خراب شده بود بریدیم انداختیم دور. آن تکه را بریدند، تکه‌های بعدش را هم بریدند، سیزده سانتی متر روده را هم بریدند که خرچنگ بی سرزمین شود. یادتان هست چقدر عجله داشتم؟ چقدر فکر توی سرم بود برای انجام دادن اولین کاری که خوب بشوم. دومین کاری که خوب بشوم. حالا، ولی سبک و آرامم، اولین کاری وجود ندارد. بعدا وجود ندارد. هرچه را رمق داشته باشم و اولویتم باشد و خوشایند تو باشد انجام می‌دهم و بقیه اش اصلا مهم نیست.

آقای مهربان من امام رضا (ع)، من هنوز دارو می‌خورم، هنوز پرتو درمانی می‌شوم و خرچنگ هنوز شیطنت می‌کند، ولی مهم این است که تو مرا به مقام رضا رسانده ای.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->