صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

از ویراستاری متنفرم و ...

  • کد خبر: ۲۴۲۴۶۸
  • ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۰
از ویراستاری متنفرم! دلایل زیادی برای تنفر از آن دارم. برای اینکه وقتتان تلف نشود، فقط چند دلیل مهم را می‌گویم.

از ویراستاری متنفرم! دلایل زیادی برای تنفر از آن دارم. برای اینکه وقتتان تلف نشود، فقط چند دلیل مهم را می‌گویم:

• ویراستاری باعث می‌شود بفهمید هیچ چیز نمی‌دانید. اغلب ما فکر می‌کنیم خوب می‌نویسیم یا لااقل بد نمی‌نویسیم. فکر می‌کنیم اگر فقط کمی درباره نقطه و ویرگول بدانیم و معنی بعضی کلمات را هم یاد بگیریم، یعنی می‌دانیم نوشتن چیست، اما وقتی ویراستار می‌شوید، تازه می‌فهمید زبان و جهان پیوسته با آن چه چیز پیچیده و عجیب و غریبی است؛ چقدر سؤال دارید و چقدر کتاب هست که باید برای رسیدن به جواب پرسش هایتان بخوانید و بااینکه ویراستار خوب معمولا از بیشترِ نویسنده‌ها و مترجم‌هایی که با آن‌ها کار می‌کند، باسوادتر است، هرگز احساس دانایی و همه چیزدانی پیدا نمی‌کند.

• ویراستاری باعث می‌شود بفهمید بقیه مردم هم چیزی نمی‌دانند. در شغل ویراستاری، شما همیشه با کتاب و دانش و هنر و اندیشه درگیرید. اولین چیزی که در ویرایش آثار نوشتاری متوجه می‌شوید، این است که اغلب نویسنده‌ها و مترجم‌ها نوشتن بلد نیستند. بسیاری از کتاب‌ها را درواقع ویراستار‌ها به ثمر می‌رسانند و قابل خواندن می‌کنند و اگر بعضی کتاب‌ها را می‌خوانید و نمی‌فهمید، زود به عقل خودتان شک نکنید.

گاهی مسئله فقط این است که کتاب ویراستار نداشته یا ویراستارش ویراستار نبوده. شما در مقام اولین خواننده جدی کتاب‌های بسیار، بعد از چند سال می‌فهمید که بسیاری از کتاب ها، مقالات، پایان نامه‌ها و رساله ها، دانش و بینش واقعی تولید نمی‌کنند و فقط وسیله‌ای برای ساختن یک جور وجهه اجتماعی اند و بار‌ها با خودتان تکرار خواهید کرد: «حیف کاغذ!»

• ویراستاری باعث می‌شود بفهمید اخلاق حرفه‌ای وجود ندارد. وضع دستمزد دربرابر میزان تخصص و حجم کار، شیوه‌های ناامیدکننده رفتار مُراجع و کارفرما با شما، رعایت نشدن حقوق معنوی تان، انتظارات عجیب و غریب و گاه پایان ناپذیر مراجعان، دست کم گرفته شدنتان، نداشتن امنیت شغلی و جایگاه واضح و مشخص در نظام تولید آثار نوشتاری، دردسترس نبودن منابع ضروری برای کارتان و ... همگی زمینه‌هایی هستند برای اینکه بتوانید بی اخلاقی و هرج ومرج را با تمام وجود تجربه کنید.

• ویراستاری باعث می‌شود احساس کنید عمرتان هدر رفته است. اغلب ویراستاران خوب به اندازه نویسندگان و مترجمان حرفه‌ای و حتی بیش از آن‌ها مهارت و هنر نوشتن دارند. احتمالا کلی فکر و برنامه هم برای نوشتن دارند، اما ویراستاری برخلاف ظاهرش، شغل پردردسری است. باید برایش مطالعه کنید، جست وجو کنید، با آدم‌های جورواجور سروکله بزنید و ناگهان می‌بینید همه آن وقتی را که می‌بایست صرف نوشتن و دنبال کردن ایده‌های خودتان می‌کردید، صرف اصلاح و بهترکردن نوشته‌های بقیه کرده اید. مسئله این است: هیچ کس روی جلد کتاب یا توی شناسنامه اش دنبال اسم ویراستار نمی‌گردد!

• ویراستاری باعث می‌شود مردم فکر کنند شما بی کارید! بله. اغلب مردم اصلا نمی‌دانند ویراستاری چیست و به چه دردی می‌خورد.  تازه، آن‌هایی که مثلا می‌دانند ویراستاری به نوشتن و اصلاح متن مربوط می‌شود، فکر می‌کنند نهایت کار شما این است که برای جمله‌های مردم نقطه و ویرگول بگذارید! اغلب کسانی که کاری برای ویرایش به شما می‌سپارند، این جمله را به شما خواهند گفت: «ایراد خاصی نداره. فقط یه کم مرتب بشه و نقطه و ویرگولاش درست شه.» و شما وقتی نوشته شان را می‌خوانید، باز می‌گویید: «حیف کاغذ!»

• ویراستاری باعث می‌شود کمردرد، دست درد، گردن درد و بسیاری درد‌های دیگر بگیرید. ویراستار جدی و حرفه‌ای باید ساعت‌های طولانی پشت رایانه بنشیند و چشم بدوزد به صفحه نمایشگر. باید همیشه در حال جست وجو در کتاب و مقاله و گوگل و سایت فلان و بهمان باشد. باید زبان خارجی بلد باشد. معمولا باید کار را سریع تحویل بدهد و این یعنی استراحت بین کار ندارد و ... اگر اهل ورزش و رسیدن به خودش نباشد، خیلی سریع به یک موجود گِردِ خمیده آویزانِ قوزی تبدیل می‌شود با چشم‌های ضعیف و عضلاتی تحلیل رفته!

بله. من از ویراستاری متنفرم! یک بار تصمیم گرفتم به طور جدی این کار را کنار بگذارم. بد هم نبود. نزدیک یک سال دوام آوردم، اما باز شروع کردم. آیا من دیوانه ام؟ شاید. راستش ویراستاری یک جور شغل جادویی است. شما را جادو می‌کند. مردم همیشه بد می‌نویسند و شما را لازم دارند. مردم با نوشته هایشان، ترجمه هایشان به سراغ شما می‌آیند.

شما نمی‌دانید فایل ورد را که باز کنید، چه خواهید دید. فایل را باز می‌کنید تا با مصیبت تازه تان مواجه شوید. شبیه یک خانه کثیف است که شما قرار است تمیزش کنید. هربار که به یک خانه جدید می‌روید، قرار است یک جهان جدید را تجربه کنید و شما این جهان‌ها را به جایی بهتر تبدیل می‌کنید، جایی که زندگی در آن ممکن و دل پذیر است. (جادو احتمالا اینجاست.)

من از ویراستاری متنفرم، اما سپاسگزار آن هم هستم. سپاسگزار همه کسانی هستم که خانه‌های وجودشان را با اعتماد به من می‌سپرند. من بعضی از این خانه‌ها را تمیز نمی‌کنم، چون ویران‌تر از آن هستند که تمیزکردنشان فایده‌ای داشته باشد، اما آن‌هایی را که می‌پذیرم، به معنی واقعی کلمه، تماشا و تجربه می‌کنم. سپاسگزارم که این همه به من آموخته اید! ما آدم‌ها درمجموع چیز زیادی از جهان نمی‌دانیم، اما در مقیاس خودمان، خوب تلاش کرده ایم. من تلاش‌های شما را تماشا می‌کنم. بعضی وقت‌ها حسابی خراب کاری کرده اید، اما بعضی هایتان بی نظیرید! دم شما گرم!

من از ویراستاری متنفر و سپاسگزارم و فکر می‌کنم باز هم ویراستار می‌مانم، اما هرگز نمی‌خواهم این کار حرفه اصلی من باشد!

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.