چند روز پیش یکی از پژوهشگران تاریخ شفاهی کشور تلویحا از پایینکشیدن مجسمه نادر بهتأسی از مردم معمولی سایر کشورها گفت. حال باید دید این مردم معمولی در گذشته و امروز چه دیدی به نادرشاه داشته و دارند. مشهد زخمخورده از حمله محمود افغان و اشرف افغان، وقتی به عصر نادر میرسد، طعم صلح و رونق را میچشد. این رونق البته دوام چندانی ندارد و در سالهای آخر سلطنت نادر بهکلی از میان میرود و مردم را به شورش علیه مالیات زیاد میکشاند؛ شورشی که نادر را به خراسان میکشاند، اما فرصت خواباندنش را نمییابدوتوسط جمعی از سردارانش بهقتل میرسد. با این تفاسیر بدیهیاست که دو نگاه متضاد به نادر وجود داشته باشد؛ یکی برپاکننده صلح و رونق و دیگری ظالم و ستمگر. دو نگاهی که در برهههای تاریخی متفاوت همراهان و مخالفانی نیز یافته است. برای نمونه نگاه مردم سرزمینهایی که نادر به آنها تاخته همواره به بخش ستمگری نادر معطوف است و او را چهرهای منفور معرفی میکنند. مصطفی روحیصفت، کنسول سابق ایران در هندوستان و معاون دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارتخارجه میگوید: «مردم هندوستان نگاه مثبتی به نادرشاه ندارند، به این دلیل که نادرشاه دفعات متوالی نسبت به فتح دهلینو اقدام کرد و در هر فتحی هزاران نفر از طرف مقابل کشته و مجروح میشدند. آنها در قلعهسرخ نزدیک مسجد دهلینو، هفتهای چند شب یک برنامه صوتی و تصویری دارند که در آنجا تاریخ هند را مرور میکنند و به موضوع نادرشاه که میرسند، این مطلب را میگویند که نادر گفته بوده است که تا شمشیر من بهغلاف نرفته است باید هر موجود زندهای که در این خیابان است از بین برود! بنابراین این موضوع یک واقعیت تاریخی است، هرچند ایرانیها دیدگاه دیگری به نادرشاه دارند.» برای بررسی این موضوع ابتدا باید برگردیم به سالهای پس از مرگ نادر که مشهد دوباره مرکزیت خود را از دست داد و آرامگاه او نیز چندان مورد احترام واقع نشد. ساخت آرامگاه بهدستور خود نادرشاه در هنگام حیاتش صورت میگیرد؛ یک آرامگاه کوچک و احتمالا باشکوه در سال۱۱۴۵قمری ساخته میشود و زمینهای اطرافش نیز بهعنوان موقوفه به آن اختصاص مییابد، اما پس از پایان حکومت جانشینان نادر بر خراسان، ورثه او این زمینها را بهتدریج میفروشند و آرامگاه رو بهویرانی مینهد. بعد هم که نوبت به سلطنت آغامحمدخان قاجار میرسد، وقتی به مشهد میآید، آرامگاه را تخریب میکند. مؤلف کتاب «مطلع شمس» درباره موقعیت مقبره نادرشاه در عصر ناصرالدین شاه نوشته است: «آنها که قبل از خراب شدن این بنا را دیده اند، خیلی از استحکام و قشنگی آن تعریف مینمایند.» مؤلف «تاریخ مشهد» هم جریان بازسازی آرامگاه نادر در اواخر دوره قاجار را چنین توصیف کرده است: «در سال ۱۲۹۸ شمسی که احمد قوام والی خراسان بود آرامگاه نادر وضع نامناسبی یافته بودو به محل نگهداری دواب شهری و درشکه و گاری تبدیل شده بود.» از شواهد موجود برمیآید که نادر فقط چهرهای تاریخی برای مردم و حکام وقت کشور بهشمار میرفته و کسی ارج چندانی به او نمینهاده است. در اواخر دوره قاجار و عصر مشروطه، اما عبدالحسین تیمورتاش (سردارمعظم) برای بازسازی آرامگاه تلاشی را آغاز میکند. او در سال۱۲۹۴خورشیدی طرح بازسازی آرامگاه را به مجلس میدهد. هنگام طرح این پیشنهاد، برخی نمایندگان میگویند که وضعیت بد مالی اجازه چنین خرجهایی نمیدهد، اما سلیمانمیرزا اسکندری از طرح دفاع میکند و میگوید: «بهترین پولى که از بودجه ما خرج مىشود، پولى است که از براى یادگار این شخص بزرگ خرج مىشود که مملکت ما را در یک موقع خیلى خطرناکى خلاص کرده.» اکثریت نمایندگان رأی مثبت به این طرح میدهند. یک هفته بعد، در دهم مهر۱۲۹۴شمسی، این طرح در قالب قانونی ششمادهای از تصویب میگذرد که مقرر میکند هزینه بازسازی آرامگاه نادرشاه از محل ۲۰ درصد از مالیات تردد چارپایان باری و سواری و وسایل نقلیه در مشهد تأمین شود و پس از پایان بازسازی هم ماهیانه ۵۰ تومان به نگهداری آرامگاه اختصاص یابد. همچنین دولت ملزم شد ۳ هزار ذرع اراضی اطراف آرامگاه را برای محوطه آن خریداری کند.
در مذاکراتی که برای تصویب این قانون در مجلس درمیگیرد، حاجسیدرضا فیروزآبادی، نماینده شهرری مخالف است و میگوید: «البته ما باید پاس حقوق کسانى که خدمت به این مملکت کردهاند داشته باشیم، اما نه به این ترتیب که مالیات نواقل را در مشهد به آن ترتیب سختى از هر بیچاره که یک بار سوخت مىآورد، ۵۰ شاهى بگیرند ... بنده این را اول خیانت به این مملکت و ملت مىدانم!» تیمورتاش در پاسخ میگوید: «از روى این عقیده، با کمال افتخار حاضر هستم اول خائن این مملکت باشم!» علاوه بر تیمورتاش، ملکالشعرا بهار نیز حمایت میکند.۲ سال بعد (سال۱۲۹۶شمسی) بر اساس همین قانون است که قوامالسلطنه، والی وقت خراسان در محل یکی از مقابر ویرانشده نادری، آرامگاه تازهای برای نادرشاه میسازد و استخوانهای او را از تهران به مقبره مزبور حمل میکنند. بعدتر انجمن آثار ملی ایران هم در سال۱۳۳۵خورشیدی درصدد برمیآید آرامگاهی مناسب شأن نادرشاه بسازد. این کار سال۱۳۳۶ شروع و ۱۲ فروردین سال۱۳۴۲ باغ نادری بازگشایی میشود. در واقع نیمه ابتدایی قرن حاضر تنها دورهای است که جمعی از سیاستمداران و اندیشمندان نگاهی مثبت به نادرشاه دارند و او را قهرمانی ملی معرفی میکنند. نگاههای بعدی ایرانیان معطوف به همین معرفی است و اینگونه است که نادرشاه سوای اینکه چه بوده و چه کرده، بهعنوان چهرهای ملی و تاریخی شناخته میشود. چهرهای که خوب و بد جزوی از تاریخ ماست و چه خوشمان بیاید و چه نیاید، باید برای ما و آیندگان بماند. تایید این باور را میتوان در حرفهای مصطفی روحیصفت دید که میگوید: «بالاوپایینکشیدن مجسمه موضوع نیست، بلکه فهم تاریخی از موضوعات مهم است. اگر پایینکشیدن مجسمه ناشی از احساسات باشد، دستاوردی ندارد و باز مدتی دیگر ممکن است عده دیگری احساساتی شوند و مجسمه را بالا بکشند...، اما در واقع فهم تاریخی از موضوعات مهم است.»