یکی از فعالان رسانه ای و دست اندرکاران پروژه های تاریخ شفاهی در توییتی از نادرشاه افشار به عنوان مایه شرمساری ابدی ایرانیان یاد کرده و نوشته است که شاید ما هم به تقلید از غربی ها باید مجسمه نادرشاه را در مشهد به دلیل آن چه جنایات نادرشاه در هند خوانده است، برداریم.
به نظر می رسد این سخنان از سر عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت نادرشاه و جایگاه تاریخی او در میان ایرانیان ابراز شده است چه آنکه نادرشاه افشار بی تردید یکی از بزرگترین فرمانروایان ایران پس از اسلام است. اهمیت نادر نه فقط در نبوغ نظامی بی نظیر او بلکه در ملکداری و مدیریت سیاسی اعجاب انگیز وی است که برای نخستین بار همه ایرانیان اعم از ترک و تاجیک و شیعه و سنی و ... را در مدیریت کشور به کار گرفت . تا جایی که فرمانده اصلی گارد وی ، یک افغان سنی به نام احمد خان ابدالی بود.
نادرشاه برای اولین بار اولویت ایران بر شاه، سلسله و قوم را مورد تاکید قرار دادو در منشور مغان صراحتا ایران و مردم ایران را مبنای سیاست و سلطنت قرار داد و مشروعیت خود را نیز بر اراده و خواست مردم ایران قرار داد ، سجع مهر نادر شاه به تنهایی گویای طرز فکر اوست :
نگین دولت و دین چو رفته بود از جا
به نام نادر ایران قرار داد خدا
نادرشاه در موارد زیادی کشتار کرد، اما نمیتوان منکر نبوغ و میهن پرستی و مدیریت وی شد. بله صحیح است نادر قسی القلب و قاطع بود و در پایان عمر به انحراف رفت و جانشین خود را از بین برد، اما نباید با نگاه زمان پریشانه تاریخی به مساله نگاه کرد.
در زمان نادرشاه، ارزشهای اخلاقی و حقوق بشری به شکل امروز نبوده و بیان مطلب در انتقاد حقوق بشری از نادر نشان دهنده نگاه به تاریخ از عینک امروز و عدم تعهد ملی و میهنی گوینده است. اهمیت نادر شاه به زمینی کردن سیاست و محور قرار دادن منافع ملی است در منشور مغان علت سلطنت خود را پایان دادن به جنگهای ایران با همسایگان و متوقف ساختن جان باختن ایرانیان میداند، از سویی دیگر میراث سیاسی و اجتماعی نادرشاه در منطقه ما دوام دار بوده است، چنانچه حضور یک قوم بزرگ به نام قزلباش در افغانستان یادگار عصر نادرشاه است. نادرشاه با تساهل و تسامح مذهبی و پایان دادن به سب آشکار خلفا، در عمل پایه گذار وحدت ملی ایران شد.
بعد دیگری از اهمیت نادرشاه، جایگاه نمادین تاریخی اوست، نادرشاه آخرین جهانگشای بزرگ ایران بلکه مشرق زمین است. ایرانی تقریبا پس از سقوط هخامنشیان جز برهههایی کوتاه مانند سالهایی از پادشاهی خسرو پرویز، مدافع بوده و هوس جهانگشایی را از سر به در کرده بود. نادرشاه اما آخرین جهانگشای ایرانی بعد از سدهها بود، از همین رو، در ذهن تاریخی ایرانیان به عنوان آخرین فرمانروا پیروز و نمونهای از اراده ملی ایرانیان به یادگار مانده است.
حکایت زیبایی از جنگجویی رشید که نادر از وی میپرسد در عصر سقوط اصفهان تو کجا بودی و پاسخ وی که میگوید من بودم، تو نبودی، نشانه جایگاه نمادین نادر در ذهن ایرانی است، نمونه یک ایرانی که میتواند از فرو دستترین مردمان ایران برخیزد، کشور را نجات دهد و دنیا را به تعظیم وا دارد.
این دیدگاه همیشه با ایران و ایرانی بوده است و در اسناد و خاطرات دوران قاجار بسیار مشهود و عیان است، ایرانی خسته و زخم خورده از تجاوز روس و استعمار انگلیس هرگاه که میخواست غرور خود را تجدید و در ذهن خود خداقوتی داده و کوششی برای برخاستن دوباره از چنگ استعمار نماید، از نادر یاد میکرد و نادر را شاهد میآورد که بله ایرانی میتواند بار دیگر برخیزد و جهان را مقهور نماید. نمونه این استناد به نادرشاه و دریغ خوردن از فقدان وی را میتوان در اشعار ملک الشعرا بهار دید که در جایی میگوید: ای دریغ آن تخت و آن دیهیم و آن فر و بهیای دریغ آن عزم و آن تدبیر و آن فرماندهیای دریغ آن کاردانیای دریغ آن آگهیای دریغ آن رادمردی وآن دلیری وآن مهی
کاش اکنون بودی وکردی ز. نو شاهنشهی
تا که گشتندی ز. نو شاهنشهان او را رهی
تیغ او دست طمع ببریدی از همسایگان
تا نبردندی چنین ایران او را رایگان
جدا از شخصیت تاریخی نادرشاه و جایگاه نمادین او در ذهنیت تاریخی ایرانیان به عنوان ناجی کشور، مجسمه نادرشاه در سر مزار وی در باغ نادری، نمونه یک شاهکار هنری است و آرزوی تخریب چنین مجسمه از ذهنیتی افراطی برمیاید و انشالله در مورد فعال رسانهای ما صرفا سهو قلم باعث بیان چنین آرزویی شده باشد.
منبع: انتخاب