هما سعادتمند/شهرآرانیوز- مشهد با گنبد و گلدستههای طلا و درگاه حاجتپذیر حضرت رضا (ع) همیشه نقطه آمال و آرزوی افراد بسیاری بوده است. شیعه یا سنی، مسلمان یا غیرمسلمان فرقی نداشته، اگر مرز یاری میکرده است، میآمدهاند. اول برای تجارت یا کسب علم یا زیارت، اما بعدتر هوای اینجا سازگار میافتاده است و ماندگار میشدهاند.
روز جمعیت سبب شد تا در سطرهای پیشرو به تورق تاریخ بپردازیم و از جمعیت مشهد در دورانهای مختلف بگوییم و ترکیب و تنوع جمعیتی آن را بررسی کنیم؛ ترکیبی که موجب شده است مشهد در قلم نویسندگان و تاریخنگاران بسیاری، شهر هفتادودوملت نامیده شود.
اولین ثبت جمعیت مشهد
اطلاعات ما درباره تعداد جمعیت سکنه شهر مشهد از زمانه نادرشاه افشار فراتر نمیرود. در این دوران ازآنجاکه مشهد پایتخت کشور تلقی میشده است، این شهر مورد توجه قرار میگیرد، بنابراین دانستن مسئله تعداد و ساختار جمعیتی آن نیز مهم میشود. طبق اسناد مکتوب، جمعیت شهرمان در دوران حکومت افشاریه، ۶۰ هزار نفر بوده است که این نخستین عدد و رقم ثبتشده از جمعیت مشهد تا آن زمان است.
جمعیت مشهد در دوره قاجار
پس از این، تا دوره قاجار، جمعیت مشهد را که با تقریب و نوسان بسیار همراه است، تنها بهصورت عدد و رقم، آنهم در گزارشهای سیاحان و مستشاران دول خارجی میتوان دریافت. جنگ و بیتدبیری در اداره کشور، یکی از دلایل این نوسان جمعیت است؛ بهعنوان مثال طبق اسناد پس از قتل نادر درنتیجه اختلافهایی که بین بازماندگان او در مشهد رخ میدهد، جمعیت شهر بهشدت کاهش پیدا میکند، آنچنان که «سرجان ملکم» سکنه شهر در این دوران را کمتر از ۲۰ هزار نفر ثبت کرده است. همچنین «ییت» در سال ۱۰۷۹ خورشیدی، جمعیت شهر را ۳ هزار خانوار دانسته است.
این جمعیت در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بهتدریج افزایش پیدا میکند. «تراویلیه» در ۱۱۸۶ خورشیدی آن را با تقریب، ۴ هزار خانوار برمیشمرد و فریزر درحدود ۱۲۰۲ خورشیدی، عدد مجاوران را با احتساب جمعیت زوار، ۷۷ هزار نفر و بدون آن ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر حدس میزند. یکی از این سیاحان در سفرنامه خود نوشته است: «تعداد نفوس شهر را نتوانستم بهدرستی معلوم کنم. همه اغراق میکردند. برخی، سکنه شهر را ۱۰۰ هزار نفر میدانستند، اما ظاهر امر میگوید که جمعیت بلده از این هم کمتر است و احتمالا ۴۰ هزار نفر باشند، اما بنا بر حسابی که یکی از صاحبمنصبان ایرانی برای من گفته، نفوس شهر مشهد ۳۲ هزار نفر میباشد.»
قحطی و شیوع بیماریهای مسری مانند وبا و تیفوس که در چند نوبت به فاصله سالهای مختلف گریبان خراسان را میگیرد، یکی دیگر از دلایل نوسان جمعیت شهر بوده است. این ثبات یا تغییر جمعیت را میتوان در گزارشهایی که مکتوب شدهاند، بهوضوح یافت؛ بهعنوان مثال «حاج زینالعابدین شیروانی»، صاحب بستانالسیاحه، در کتابش که حوالی سال ۱۲۱۱ خورشیدی مکتوب شده، جمعیت مشهد را قریب ۶ هزار باب خانه شمرده است. «کنولی» در ۱۲۲۷ و «بارنس» در ۱۲۲۴ خورشیدی نیز جمعیت شهر را ۶۰ هزار نفر مینویسند. «خانیکوف» و «فریه» فرانسوی هم در فاصله سالهای ۱۲۲۴ و ۱۲۳۸ خورشیدی، همین عدد را بازنوشتهاند. این ثبات جمعیت میتواند تاحدودی ناشی از آرامشی نسبی باشد که خراسان در دهههایِ نخستین حکومت قاجار تجربه میکند، اما این ثبات جمعیت دیری نمیپاید و همهچیز با شروع قحطی و گرسنگی، صورتی دیگرگون پیدا میکند. در دایرهالمعارف اسلامی از قول «گلداشمید» نقل شده است که در سال ۱۲۵۰ خورشیدی، جمعیت شهر به ۸۰ هزار نفر رسیده بوده، ولی یک سال بعد، این جمعیت درپی قحطی بزرگ خراسان کم میشود. طبق آمار مندرج، ۲۴ هزار مشهدی در این قحطی جان میدهند.
مشهد پس از پشتسر گذاشتن این دوران، دوباره با ثبات نسبی جمعیت روبهرو میشود. نخستین سرشماری جمعیتی مشهد در دوران قاجار، هفت سال پس از قحطی سال ۱۲۵۰ و به همت شاهزاده «زینالعابدین میرزای قاجار» انجام میشود که یکی از اسناد معتبر جمعیتی درباره مشهد است، زیرا علاوهبر هسته جمعیتی، اطلاعاتی نظیر تعداد زنان و مردان، ترکیب قومیتی، مشاغل، معلولان، باسوادان و بیسوادها و بسیاری از این دست در آن گنجانده شده است. در این سرشماری که به سال ۱۲۵۷ خورشیدی انجام گرفته، جمعیت مشهد ۵۷ هزار و ۲۸۷ نفر برآورد شده است.
در تایید این رقم، «محمدحسنخان اعتمادالسلطنه» مولف «مطلعالشمس» که پنج سال پس از این سرشماری مشهد را دیده است، میگوید: «جمعیت شهر مشهد به تخمین، زیادتر از ۵۰ هزار نفر است.» بعد از اعتمادالسلطنه، «کرزن» در ۱۲۶۹ و «هانریرنه» آلمانی در ۱۲۸۸ خورشیدی، آمارهایی از جمعیت مشهد اعلام کردهاند که بهترتیب عدد ۴۵ و ۸۰ هزار نفر را نشان میدهد.
اما نخستین گزارش آماری از جمعیت مشهد را که یک سازمان رسمی اعلام کرده است، میتوان در سندی به سال ۱۳۰۷ خورشیدی یافت. در این سند، اداره آمار در جواب پرسشی که اداره معارف و اوقاف مشهد از او کرده است، بهطور تقریبی تعداد جمعیت شهر را ۱۳۰ هزار نفر مینویسد. آخرین رقم جمعیتی پیش از آغاز سرشماریهای رسمی در دوره پهلوی را هم نویسندگان کتاب مشهد در آغاز قرن چهاردهم (مکتب شاپور) نگاشتهاند که ۱۵۰ هزار نفر درج شده است. این روند در ادامه با گسترش شهرها، ورود تکنولوژی و امکانات ماشینی و دگرگونیهای سیاسی، اقلیمی و فرهنگی منجر به رشد جمعیت در شهرها بهویژه مشهد میشود.
مشهد در نخستین سرشماری رسمی
در نخستین سرشماری رسمی ایران که در سال۱۳۳۵ انجام گرفته، مشهد، با ۲۴۱هزارو ۹۸۹ نفر جمعیت پس از شهرهای تهران، تبریز و اصفهان، چهارمین شهر پرجمعیت ایران بوده است. در سرشماری بعدی (سال۱۳۴۵) این شهر پس از تهران و اصفهان، جایگاه سوم را از نظر جمعیت دربین شهرهای ایران داشته است. سرشماری سال۱۳۵۵هم مشهد را پس از تهران، دومین شهر پرجمعیت ایران اعلام میکند. اعداد و ارقام میگویند که این روند همچنان تا آخرین سرشماری که در سال۱۳۹۵ انجام گرفته، ادامه مییابد. براساس سرشماری عمومی نفوسومسکن سال۱۳۹۵، جمعیت شهر مشهد در این سال، بالغبر ۳میلیون و یک هزار و ۱۸۴ تن بوده است.
ورود نخستین جمعیت زائر به مشهد
سوای جمعیت، زیارتی بودن شهرسبب میشده است تا در همه دورهها ما گاهی به اندازه و حتی بیش از جمعیت ساکن در مشهد، پذیرای زائران باشیم. گزارشهای رسیده از دورههای گذشته، نشان میدهد که این مسئله تنها مربوط به این سالها که مشهد با توسعه چشمگیری روبهرو بوده است، نیست و قدمتی دیرینه دارد. در کتاب «مشهد در آغاز قرن چهاردهم» آمده است که: «زیارت مشهد از خیلی قدیم شروع شده، ولی تا قرن یازدهم، سلاطین کمتر به زیارت میآمدهاند، اما از اوایل این قرن است که زیارت تاجداران افزایش مییابد، بنابراین فراهم آوردن امکانات و زیرساختهای سفر بهویژه ایجاد راه در اهم امور قرار میگیرد.» طبق نوشته این کتاب، به شماره و عده زوار بیشتر در قرن نوزدهم به بعد برمیخوریم. قدیمترین گزارشی که در آن عده و عدد زوار درج شده است، مربوط به «ییت» در سال ۱۰۷۹ خورشیدی است که تعداد زائران مشهد را ۳۰ هزار نفر اعلام کرده است. همچنین «مسیو ریتر آلمانی» در کتاب جغرافیای خود که تقریبا دو قرن قبل تالیف شده است، عده زواری را که سالیانه از راه شاهرود به مشهد مشرف میشدند، ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر دانسته است.
در سال ۱۲۴۶ خورشیدی مجدالملک که در آن دوران تولیت آستانه را در شمار وظایفش داشته است، مقرر میکند که سه نفر بر سر دروازههای مشهد بایستند و آمار زائران را جمعآوری کنند. طبق این جمعیتشماری، در آن سال ۷۲ هزار نفر برای زیارت به مشهد آمدهاند. پس از این سیاحان بسیاری مانند «بلو»، «مارش» و «کرزن» آماری از زوار در سالهای ۱۲۵۱ تا ۱۲۶۸ خورشیدی نوشتهاند که بین ۲۰ تا ۱۰۰ هزار متغیر است.
سیاههنویسی تعداد زوار در دهه نخستین قرن حاضر، از روزانهنویسی سیاحان به شهربانی کشیده میشود و برای نخستینبار در سال ۱۳۱۰ خورشیدی این اداره دست به شمارش زواری میزند که با وسایل نقلیه وارد شهر شدهاند. در سندی که از آن دوره بهجای مانده است، عده مسافرانی که در این سال با اتومبیل به مشهد آمده بودند، ۴۵ هزار و ۷۳ نفر مرقوم شده است. همچنین چنانکه مرقوم شده، در سال ۱۳۱۳ عده مسافران با اتوبوسآمده هم حدود ۱۳۵ هزار نفر بوده است.
ترکیب جمعیتی مشهد
«سادات رضوی» قدیمیترین خاندان ساکن در این دیار هستند، اما مشهد امروز پس از رسمی شدن تشیع در ایران بهدلیل زیارتی بودنش، همیشه پذیرای زائران بسیاری بوده است؛ زائرانی که بهمرور آمده و ماندگار شدهاند و این روزها ساکنان دیرینه شهر محسوب میشوند. بر همین اساس، ترکیب جمعیتی مشهد آنقدر متفاوت است که شاید نتوان به همه آنها اشاره کرد. این مهاجران که هم داخلی و هم خارجی هستند، در دورانهای مختلف بسته به شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سمت مشهد و خراسان کوچیدهاند. نویسندگان کتاب «مشهد در آغاز قرن چهاردهم» که در سالهای ابتدایی قرن حاضر تالیف شده است، مینویسند: «بیشترین قومی که در مشهد مجاور شدهاند، یزدی، آذربایجانی و کرمانی هستند. همچنین بیش از نیمقرن پیش تدریجا عدهای ارمنی در آن سکونت اختیار کردهاند که اغلب در محله ارگ هستند. ۵۰ سال قبل در خراسان هیچ ارمنی نبوده است و از این تاریخ از راه روسیه، عدهای از تجار آنان به مشهد، سبزوار و نیشابور آمده و مشغول تجارت شدهاند. تجار آنها در ابتدای حضورشان در سرای سلطانی حجره گرفتهاند. این تجار پشم را از افغانستان و پنبه را از خراسان خریده، از راه ایران به روسیه صادر کرده و درمقابل از روسیه، قند، شکر و مالالتجاره ذرعی وارد میکردهاند. نخستین کارخانه پنبهپاککنی را ارامنه به خراسان آوردهاند و سه کارخانه پنبهپاککنی در نیشابور، مشهد و سبزوار از ارامنه
است.»
یهودیها
علاوهبر اینها، مهاجران خارجی بسیاری بودهاند که بعدها در ترکیب جمعیتی مشهد ادغام شدهاند؛ بهعنوان مثال یهودیان یکی از جمعیتهایی هستند که براساس نوشته کرزن، در دوره حکومت نادر به مشهد کوچانده شدهاند: «نادر ۱۰۰ خانوار یهودی را از قزوین به مشهد آورد و سکونت داد. تا خود نادر زنده بود، وضعیت بد نبود، اما پس از قتل او وضعیت آنها رو به خرابی نهاد. تااینکه بالاخره عدهای از یهودیان، اسلام را قبول کردند.» باست جمعیت یهودیان مشهد را در سال ۱۲۵۷ خورشیدی ۳۰۰ و ییت در سال ۱۲۷۵، ۲۰۰ خانوار نوشته است. این گروه در زمان قاجار، در محله عیدگاه و جنت سکونت داشتهاند.
روسها.
اما علاوهبر یهودیان که قدمتی دیرینه در مشهد دارند، با شروع مهاجرت اقوام مختلف در دوره قاجار، میتوان اقوامی مانند هندوها، قفقازیها، بخاراییها، مرویها، روسها، انگلیسیها، آمریکاییها، افغانستانیها، هراتیها، بربرها و دیگر اقوام را در ترکیب جمعیتی مشهد مشاهده کرد که ماندگار میشوند و تعدادی از این اقوام تا هنوز هم هستند و بهعنوان یک مشهدی، ساکن این شهرند. نویسنده کتاب «گروههای مهاجر به مشهد، از صفویه تاکنون» با اشاره به مهاجران خارجی مشهد مینویسد: «روسها از اوایل دوره قاجار و پس از قرارداد ترکمنچای به شرق ایران توجه کردند. روسها در مشهد یک گروه جمعیتی موثر بودند که طبق نوشته کرزن، شامل ارامنه، قفقازیها، مسلمانان، ترکمنهای ساکن ماوراء دریای خزر و عدهای سارت و اهل بخارا بودهاند. حضور روسها در مشهد، تاثیر اقتصادی بسیار زیادی بر این خطه گذاشته است. درواقع هر مسافری که به بازارهای شهرهای خراسان مراجعه میکرده، آثار نفوذ روسها را در همهجا میدیده است. علاوهبر این، روسها نخستین قوم مهاجر مشهد هستند که در این شهر، درمانگاه خیریه عمومی تاسیس میکنند. طبق اسناد بهجایمانده، این درمانگاه روزانه حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر را پذیرش میکرده است.
روسها همچنین در مشهد یک داروخانه و یک بانک استقراضی میسازند که تا سال ۱۳۰۰ خورشیدی فعال بوده است. جالب است بدانید این قوم مهاجر، سبب رواج هنر تئاتر در مشهد میشوند. آنها اعتبارالسلطنه، رئیس قورخانه مشهد، را تشویق میکنند تا سالنی ویژه تئاتر و سینما در کوچه کنسولگری افغانستان ایجاد کند. علاوهبر این، عکاسی در مشهد هم حرفهای روسی محسوب میشود و پیشگامان عکاسی مشهد همه اتباع روسیه بودهاند. در فهرست عکاسان قدیم ایران، تنها نام سه عکاس از مشهد باقی مانده است که دو تن از آنان عبدالجبار و فرجا... عباداف بودهاند. «بوریس کلیمی» که به او بابا میگفتند، یکی دیگر از عکاسان قدیمی مشهد بوده است که در زمان جنگ جهانی اول، «عکاسی مانی» را ایجاد میکند. خاندان درودی یکی از همین مهاجران روس بودند که بعدها در مشهد ساکن شدند.»
بخاراییها
بخاراییها گروه دیگری از مهاجران مشهدی هستند که بعدها در ترکیب جمعیتی شهر حل میشوند. شغل بخاراییهای مهاجر مشهد که بیشتر مسلمانان شیعه شهرهای آسیای مرکزی بودند، تجارت بوده است. آنها اولینبار در دوره قاجار همراه کاروانهای تجاری به مشهد میآیند و در کاروانسرای ازبکها اقامت میکنند. مصنوعات ابریشمی و محصولات خوراکی ازجمله کالاهایی بوده است که بخاراییها به مشهد میآورده یا از اینجا میبردهاند. «آلو» یکی از همین محصولات است که بهخاطر صادرات بسیارش از مشهد به بخارا، به «آلوی بخارا» معروف میشود. علاوهبر تجارت، بخاراییهای زیادی هرساله به قصد زیارت، عازم مشهد میشدهاند. این آستانبوسی بهمرور بسیاری از آنان را ساکن مشهد میکند. خاندان بینا، جویباری، زهبی مشهدی و خانی، بازماندگان این قوم مهاجر در مشهد هستند.
قفقازیها
در اواخر دوره قاجار، قفقازیهای زیادی در مشهد زندگی میکردهاند که مهمترین دلیل مهاجرتشان، تجارت و تحصیل بوده است. آنان در ابتدای ورود، در محله نوغان ساکن میشوند. قفقازیها هم یادگارهای فرهنگی بسیاری در مشهد دارند. درواقع آنها مروج صنعت سینما در مشهد هستند و بهدلیل وقفهای بیشماری که دارند، شناخته میشوند. آنان نخستین اقوام مهاجری بودند که املاکی را با هدف مصارف فرهنگی و آموزشی در مشهد وقف کردهاند. خاندان نصیرزاده در مشهد، در ردیف بزرگترین واقفان قفقازی شهر جای میگیرند.
مرویها
مرویها را در مشهد، موری نیز میخوانند. محل سکونت اولیه این گروه در مشهد، مشخص نیست، ولی بهتدریج در تپلالمحله ساکن میشوند و محله مرویها را شکل میدهند. مرویها بیشتر بهخاطر توان نظامیشان در مشهد شناخته میشدهاند؛ برای همین در زمان محمدشاه قاجار و زمان قیام سالار، نقش مهمی را در برپایی شورش مشهد ایفا کردهاند. پشتوانه نظامی مرویها در مشهد، جمعیت زیادشان بوده است و بر همین اساس هم توانستهاند در زمان زمامداری قاجارها، خطراتی را برای حکومت مرکزی بهوجود آوردند. سرشماری سال ۱۲۹۷ نشان میدهد که آنان محدودیت شغلی نداشته و اغلب نوکر دیوان و حتی از کارکنان آستان قدس بودهاند.
کشمیریها
این قوم در گذشته با مهاجرت به مشهد، در محله نوغان ساکن شدهاند. در دوره پهلوی حدود ۳۰۰ خانوار در محله کشمیریها سکونت داشتهاند و تعدادشان به ۲ هزار نفر میرسیده است. تعداد کشمیریها اکنون زیادتر شده است و در سراسر مشهد پراکندهاند. خاندانهای کشمیریزاده، کشمیریراد و سیدرضوی کشمیری، بازمانده همین اقوام مهاجر هستند. کشمیریها بیشتر شغل آزاد دارند و در اطراف حرم و بالاخیابان کاسبی میکنند.
افغانستانیها و هراتیها
افغانستانیها از زمان جدایی هرات تاکنون در چند مرحله به مشهد مهاجرت کردهاند. مهاجران کابل، قندهار و هرات در دوره ناصرالدینشاه به مشهد آمدهاند، اما بخش مهمی از آنان در سه دهه اخیر بهدلیل اوضاع سیاسی و جنگ در افغانستان به اینسو روان شدهاند. آنان اکنون جزو بخش مهمی از جمعیت مهاجر مشهد محسوب میشوند که دارای مدرسه، مسجد و بسیاری از تشکلهای دیگر هستند.
بربریها
اسکان بربریهای مهاجر که از دوره سلطان صاحبقران قاجاری رخ داده است، علاوهبر سیاست، به جذب نیروی انسانی و تشابه مذهبی با ایرانیان نیز برمیگشته است. «ایوانف» مهمترین مهاجران بربری را از اورازگان، جاغوری، طایفه بهسود، دایزنگی، دیکانه و لعل جانگی ذکر کرده است که اوایل مهاجرت، در خارج مشهد سکونت داشتهاند و بیشترشان به هیزمکشی و آبکشی مشغول بودهاند. بربریهای خراسان، مردمانی صنعتگر توصیف شدهاند که روستاهای زیادی را آباد کردهاند. در آستانه جنگ جهانی اول، بربریها تنها گروه ایلی و قبیلهای اطراف مشهد بودند که توان نظامی خوبی داشتند.
عراقیها
اخراج ایرانیها از عراق بازتاب وسیعی داشت و تیتر یک روزنامههای بسیاری شد. بیشتر این اخراجیها که معاودین نام داشتند، در قم و مشهد ساکن شدند که یکی از دلایلش، ممکن است طلبه بودن آنان بوده باشد. طبق اسناد آستان قدس رضوی، در سال ۱۳۵۴ جمعیت شیروخورشید برای معاودین عراقی در اراضی الندشت، محمدآباد، پایینخیابان، کوهسنگی و سمزقند، چادرهایی برپا میکند و آنان برای مدتی در چادر زندگی میکردهاند، اما پس از انقلاب در انتهای بیستمتری طلاب ساکن میشوند و هسته اولیه محله عربها را تشکیل میدهند. این گروه در دوران انقلاب، نقش مهمی در تحولات انقلابی مشهد ایفا کردهاند.
منبع: گروههای مهاجر به مشهد از صفویه تاکنون از علی نجفزاده، نفوس ارضاقدس از زینالعابدین میرزای قاجار، مشهد در آغاز قرن چهاردهم به تصحیح مهدی سیدی، بافت قدیم شهر مشهد از دکتر محمدرحیم رهنما و آمارنامههای سالهای مختلف مشهد