صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

عشق به خاندان عصمت و طهارت (س) از خردسالی در قلب ما ایرانیان شکل گرفته است. رویای ابراز ارادت به سید‌الشهدا (ع) نیز سرآمد همه ذوق و علاقه‌ای است که ما از کودکی در ارتباط با اهل‌بیت (س) در وجودمان پرورانده‌ایم.
سبزه قبا | شهرآرانیوز - سید مهدی موسوی محمدی، حدود ۹ سال پیش به صورت اتفاقی غزلی با مطلع «علی زیباترین نام جهان است / علی تک اختر هفت آسمان است» می‌سراید و با همین شعر پایش را در دنیای شعر و ادب آیینی می‌گذارد. او تحصیلات دانشگاهی ندارد. تا مقطع دیپلم در رشته ریاضی فیزیک درس خوانده و شغلش نیز آزاد است. با این حال راهی جز زبان نظم برای بروز عواطفش به خاندان پیامبر اکرم (ص) نیافته است. این شاعر جوان می‌گوید: دوست داشتم برای این خانواده کاری انجام دهم. اتفاقی شعری سرودم که عوام به آن واکنش مثبت نشان دادند، ولی اهل ادب به آن نقد داشتند. کمی بعد که در سرایش شعر پیشرفت کردم دریافتم حق با شعرا و اهلش بوده. الان هم اگر موفق شدم ذره‌ای کاری انجام دهم عنایت اهل بیت بر من بوده است.

موسوی می‌گوید: ابتدا همه اشعارم دلی بود و من علمی در این زمینه نداشتم. همین موضوع هم من را در سرایش شعر به بن‌بست می‌کشاند. اما نا‌امید نمی‌شدم. در انجمن‌های ادبی مختلف رفت و آمد می‌کردم. اولین انجمنی که رفتم مربوط به آستان قدس رضوی بود. آنجا با آثار استاد غلامرضا شکوهی آشنا شدم. مجموعه اشعار او همانند «صد پرده آواز خاموش» و «سرمه در چشم غزل» از جمله کتاب‌های ایشان بود که در شعر به من نگاه تازه‌ای داد.

علاوه بر مرحوم شکوهی، این شاعر جوان از آموزه‌های علی موسوی گرمارودی، رضا رضایی و سید مسلم موسوی نیز بهره برده است. او می‌گوید با اینکه قدری به نظر می‌رسد دیر به ذوق و علاقه‌اش پی برده، اما چون در مسیر درستی قرار گرفته خدا نیز به او کمک کرده است‌: خداوند در قرآن می‌فرماید «یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ». (آیه ۲ سوره جن) اگر آدم در مسیر درست رشد قرار بگیرد خداوند هم او را هدایت می‌کند. بهره‌مندی از محضر استادانی همچون مرحوم شکوهی و موسوی گرمارودی نیز از همان هدایت‌هایی است که خداوند در مسیر رشدم قرار داده است.

به گفته موسوی چندی پیش کانون فرهنگی مساجد، نخستین دفتر شعر او را با عنوان «یلدای انتظار» به چاپ رسانده است. مجموعه اشعاری که موسوی گرمارودی مقدمه آن را نوشته و همه اشعارش آیینی و در رثای خاندان رسول اکرم (ص) است: اگر محدودیت‌های زمانی به من اجازه دهد دوست دارم بیشتر از این‌ها برای اهل‌بیت (ع) شعر بگویم. افتخارم این است که شعری غیر از شعر آیینی ندارم. هرچه سروده‌ام برای ائمه اطهار (ع) بوده است.

تعطیلی انجمن‌های ادبی به دلیل کرونا یکی از نگرانی‌های این شاعر جوان است. او باور دارد انجمن‌های ادبی و شعر هستند که باعث رشد شعرا می‌شوند: قبلا انجمن‌های ادبی کم‌رونق بود، اما باز هم وجود داشت. الان همه چیز تعطیل شده و شعرا جایی برای بروز خود ندارند. شاعر با خواندن شعر در حضور دیگران می‌تواند خودش را محک بزند و به رشد برساند. اینکه دیگران عیب کار من و امثال من را بگیرند باعث پیشرفتمان می‌شود. الان به دلیل شرایط پیش آمده همه انجمن‌ها در مشهد تعطیل شده‌اند و محافل ادبی کم‌فروغ‌تر از پیش هستند.

به گفته موسوی، شعر آیینی خط قرمز‌های فراوانی دارد. او می‌گوید شاعر آیینی باید در موضوع شعرش مطالعه فراوان داشته باشد تا از تکنیک و تخیل برخوردار شود: شعر آیینی گاهی آمیخته با عواطف، احساسات و خیال می‌شود. گاهی نیز شاعر محتوای شعرش را فدای تکنیک می‌کند. در گیر وزن و قافیه می‌شود. به نظرم شاعر آیینی باید از همه این جهات مراقبت کند تا شعری نسراید که خلاف واقعیت باشد و فقط خوش وزن و آهنگ باشد.

به باور این شاعر مشهدی یکی از وظایف شعر آیینی، معرفی درست دین و مذهب است: شاعر باید بتواند دین را درست به مخاطبش معرفی و مفاهیم آن را تبیین کند. این‌ها همه به پشتوانه مطالعه اتفاق می‌افتد. باید یک شاعر آیینی علاوه بر تسلط بر تکنیک، بر محتوا هم تسلط داشته باشد. همچنین باید شعر آیینی کیفیتی داشته باشد که بدون تاریخ انقضا باشد. شعر آیینی باید برای نسل‌های بعد نیز کارکرد و کاربرد داشته باشد.
به کار بردن کلماتی که کمتر در اشعار استفاده می‌شود یکی از شگرد‌هایی است که موسوی روی آن تمرین می‌کند. او می‌خواهد از برانگیختن احساس در شعر فراتر رود و برای مخاطبانش تصویرسازی کند، او می‌گوید: شعر امروزی شعری است که احساس و تصویر‌سازی را توأم با یکدیگر دارد و من تلاش می‌کنم اشعارم را با این خصوصیات به مخاطب عرضه کنم.

غزلی که در ادامه می‌خوانید یکی از اشعار سید مهدی موسوی محمدی است که در کتاب، «یلدای انتظار» منتشر شده است:

نشست گرد مصیبت به روی باور سرخ
دوید هرم عطش در گلوی ساغر سرخ
طنین ناله طفلی در آسمان پیچید
شکست بغض ترک خورده‌ی صنوبر سرخ
رسید وقت وداع بهار چشمانش
نوای نغمه‌ی بارانی کبوتر سرخ
دگر نبود کسی یار و یاورش باشد
هجوم دشت عطش بود و یک پیمبر سرخ
به روی دست گرفت آسمان نیلی را
به جان معرکه تابید نور کوثر سرخ
به روی سینه خورشید ماه عالم‌تاب
غریق برکه خون شد بهار باور سرخ
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.