دومین گفتوگوی کوتاه و خودمانی شهرآرانیوز که با عنوان «فصل سرودن» منتشر میشود با آرش شفاعی، شاعر و روزنامهنگار، است که بهتازگی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی هم گرفته است. بهانه این گپوگفتها انتشار سرودههای تازه شاعران جوان مشهدی است که پیشتر منتشر نشده است.
لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز - دومین گفتوگوی کوتاه و خودمانی شهرآرانیوز که با عنوان «فصل سرودن» منتشر میشود با آرش شفاعی شاعر و روزنامهنگار است که بهتازگی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی هم گرفته است.
بهانه این گپوگفتها انتشار سرودههای تازه شاعران جوان مشهدی است که پیشتر منتشر نشده است. سابقه شعر و شاعری به دوران نوجوانیاش برمیگردد و همچنان همراه اوست. او متولد سال ۱۳۵۴ در مشهد است و بیشتر او را به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. گرچه در مجموعه شعرهای جدیدش به سمت سرودن شعر سپید رفته است.
اولین مجموعه شعرش در قالب سپید و غزل را با عنوان «تا فراسوی رفتن» (نشر مدیا) در سال ۱۳۸۶، منتشر کرده است. کمتر از یک سال بعد هم مجموعه «تهران شبیه هر شهر دیگر سیاه بود» (نشر سوره مهر) را منتشر میکند این مجموعه، بیشتر دیده میشود و به چاپهای مجدد میرسد. دو مجموعه غزل «کودتای سفید» (انتشارات فصل پنجم/ ۱۳۹۲) و «پنکه قدیمی» (انتشارات نیماژ/) ۱۳۹۴ از دیگر آثار اوست.
اما
«ترافیک فرشته» آخرین مجموعه شعر او در قالب شعر سپید است که در سال ۱۳۹۶ با انتشارات آرادمان منتشر کرده است. هماکنون نیز مجموعه شعر سپیدی را برای چاپ آماده کرده است که اکنون توضیحی درباره آن نمیدهد. شفاعی از سال ۱۳۸۲، ساکن تهران شده و در روزنامه قدس دفتر تحریریه تهران، فعالیت رسانهای خود را شروع کرده است. به عنوان مدیر دفتر تهران روزنامه قدس فعالیت میکند و مدیریت بخشی از سایت خبری تحلیلی قدسآنلاین را نیز به عهده دارد. او تابستان امسال، برگزیده نخستین جشنواره ملی شعر دانشجویی کشور در قالب شعر سپید و آزاد شده است.
بیشتر بخوانید: گفتوگوی کوتاه با شاعری که از ریاضیات به شعر رسید
علت گرایش شما به سمت ادبیات چه بود و آشناییتان با جمعهای ادبی در مشهد چگونه شکل گرفت؟
در دوران نوجوانی، مدتی طولانی، شعرهایم را تحتتأثیر شاعران کلاسیک مانند مولانا و دورهای هم که با شعر نو آشنا شدم، تحتتأثیر سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث میسرودم. البته هیچگاه آن شعرها را منتشر نکردم. چون ضعیف بودند. تااینکه خیلی اتفاقی در جشنواره شعر دانشآموزان استان خراسان شرکت کردم. اوایل دهه هفتاد بود. خوب تصور نمیکردم شعرهایم را کسی دیده و پسندیده باشد.
اما آقای محدثی خراسانی و کاظم کاظمی که شعرهایم را خوانده بودند مرا تشویق کردند. به یاد دارم من و قاسم رفیعا در این جشنواره، مقامهای برتر را کسب کردیم. بعد هم در جشنواره شعر دانشآموزان کشور شرکت کردم و آنجا هم رتبه آوردم. اینگونه بود که با جلسات حوزه هنری انقلاب اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی شهر آشنا شدم و در آن جلسات شرکت کردم. درواقع زمانی بود که شاعران من را جدی گرفتند و من هم شعر را جدی گرفتم.
شما را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. اما در قالبهای دیگر هم شعر سرودهاید.
من سعی کردهام به یک قالب محدود نشوم. مثنوی گفتهام. غزل و رباعی هم گفتهام و شعر سپید و نیمایی هم سرودهام. البته مخاطبان، بیشتر غزلهای من را پسندیدهاند. گرچه هماکنون علاقهام بیشتر به سرودن شعر سپید است.
با کدام شاعران جهان آشنایی دارید؟ یا در حوزه مطالعاتی شماست؟
بیشترِ آثار ترجمه شده را خواندهام. منتها ترجمههای شاملو از لورکا را در دورهای دوست داشتم. ترجمههای مدیا کاشیگر از مایاکوفسکی را هم خیلی دوست داشتم. شعر شاعران عرب و شاعران کرد را هم میخوانم.
به نظرتان چه تفاوتهایی بین المانهای شعر ایران با سایر کشورها وجود دارد؟
پشتوانه زبانی، فکری و تصویری هزار و چند صد ساله زبان و ادبیات فارسی، ویژگیها و اختصاصاتی به شعر ما بخشیده است. به طوری که جایگاه شعر در کشور ما با کشورهای دیگر مقایسه نمیشود. در این میان، به نظر من، شعرهایی بدون این پشتوانه و با ادعای نوآوری که سعی میکنند همه گذشته زبانی و فکری خود را کنار بگذارند، درخور توجه نیستند. از طرفی، خیلی اعتقاد ندارم که برای هر شاعر، میتوان خطمشی تعیین و باید و نبایدی تعریف کرد. اگر شاعری نوآوری داشته باشد و مخاطبان هم آن را بپذیرند و بفهمند و او چیزی به زبان و شعر فارسی اضافه کند، باید برایش راه باز شود.
با وجود پیشینه غنی شعر ایران، چه چیزی سبب شده است شاعران ایرانی خیلی موفق به کسب جایزهای ادبی دنیا نشوند؟
خوب بعضی از شعرهای ما اصولا ترجمه نمیشوند و از طرفی ما در زمینه ترجمه شعر معاصر و شعر گذشته، قدرتمند عمل نکردهایم. البته شاعران معاصر ما همچون فروغ و شاملو، حتی بدون اینکه خودشان بخواهند، شاعرانی در قد و قواره جهانی هستند. برخی از شاعران معاصر امروز هم این ظرفیت را دارند یا اگر هنوز ندارند، پیدا خواهند کرد. ولی به هر حال بازار نشر بینالمللی، قواعد و چارچوبهایی دارد که ما هنوز بازی آن را نمیدانیم.
ارتباطتان با فضای مجازی چگونه است؟ آیا در انتشار و معرفی اشعارتان از این فضا بهره جستهاید؟
به واسطه روزنامهنگاری و رشته تحصیلیام که علوم ارتباطات است به ارزش و اهمیت شبکههای مجازی و رسانههای اجتماعی واقفم و باور دارم اگر در دوران کنونی، در این عرصه فعالیت نکنی، انگار وجود نداری.
به همین دلیل تا جایی که وقت و حوصلهام اجازه بدهد، شعرهایم را منتشر میکنم و به نظرم مخاطبان، از طریق فضای مجازی با شعرهای من آشنا شده و آنها را خواندهاند.
دوران کرونا به شما چگونه میگذرد؟ چه مطالعاتی دارید؟
اکنون کتاب «ایران در چهارراه کهکشان ارتباطی» نوشته دکتر مهدی محسنیراد را مطالعه میکنم که در حوزه علوم ارتباطات است. پیش از این هم مشغول نگارش پایاننامهام بودهام.
آیا از اینکه شاعر شدید، پشیمان نیستید؟
نه پشیمان نیستم. به نظر من هر شاعری، به اندازه و توانایی و استعداد خودش ممکن است، به جای دیگران حرف زده باشد. یعنی در شعرش، حرف دل کسی را گفته باشد. خوب اگر یک بار در همه این سالها یک نفر شعری از من را خوانده باشد و احساس کند، حرف دل او را زدهام، برایم چنین حسی، رضایتبخش است و بابت آن، خدا را شکر میکنم.
چند شعر منتشر نشده از آرش شفاعی
سعی کردم
سعی کردم
خداحافظی را به شکلی تلخ ادا کنم
مدتی خاموش ماندم و بعد
دشنام راندم
نه به تو
که ترکم کردی
به دروازهبان حریف
که فرصت شادی را از ما گرفت
****
شیمی درمانی
از شیمی درمانی برگشته بودم
و آتشفشانی در رگم میجوشید
تو را دیدم که باغچه را
در گهوارهاش گذاشتی
نشستیم به تماشایت
من و آتشفشانم
***
سرنوشت
قاطری در روستایی مرزی
چه کنَد جز اینکه
از دامنه به درّه بیفتد
از درّه به رودخانه
سرنوشت سنگ در مسیر رودخانۀ وحشی چیست؟
سرنوشت ما
که فالگیران
دستمان را خواندند
و هیچ نگفتند
چه بگویند؟
به چهکار آمدیم؟
آمدیم و
رفتیم و
تنها زمین را پر کردیم
کف دستمان درّهای بود
که عمری در آن
دستوپا زدیم