محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - محمدتقی جواهری گیلانی، معروف به محمد شمس لنگرودی، از شاعران محبوب ایرانی است که آثارش، با ویژگیهای بی همتا و لحن بیتکلفشان، مورد توجه مردم و بالأخص نسل جوان قرار گرفتهاند. شمس لنگرودی، متولد ۲۶ آبان ۱۳۲۹ در لنگرود، یک چهره فرهنگی متفاوت است که تکثر وجوه مختلف شخصیتش، محبوبیت او را در بین مردم چند برابر کرده. او در رشته اقتصاد تحصیل کرده، به عنوان پژوهشگر هنر و مورخ ادبیات مطرح است و تجربه بازیگری سینما را هم در کارنامه دارد.
سابقه طولانی شمس لنگرودی در ادبیات و تجربه نیم قرن مأنوس بودنش با شعر فارسی، باعث شده که آثارش، در دورههای مختلف، شکل و شمایل متفاوتی به خود بگیرند؛ با این حال، از نادر نادرپور، فریدون مشیری و احمد شاملو میتوان به عنوان سه چهره مؤثر بر شمس لنگرودی نام برد.
دو خصلت کوتاهنویسی و سادگی، ویژگیهای منحصربهفرد شعر شمس لنگرودی به شمار میروند. او با اشعار کوتاه و موجزش که گاهی به یک خط هم نمیرسند، در میان نسل جوان به محبوبیت رسیده است و با تک جملههای اثرگذار به یاد آورده میشود. علاوه بر این، شمس لنگرودی، با وجود قرار گرفتن در زمره شاعران متمایل به شعر سپید که تعمدا خود را به رعایت وزن و قافیه پایبند نمیکنند، از به کار بردن تعابیر ثقیل و واژگان دشوار و نامأنوس هم میپرهیزد و برعکس احمد شاملو، با سادهترین عبارات حاوی تعابیر روزمره و واژگان بیتکلفی که ممکن است در محاورات مردم عادی هم زیاد به کار روند، ابیات پرشور و خیالانگیز میآفریند. به لحاظ مضمونی، عشق و ستایش حیات، با چاشنی جستوجوی معنای زندگی در سادهترین تجلیات هستی و تأمل عاشقانه در موقعیتهای به ظاهر روزمره و متداول، درونمایه شعر این شاعر معاصر را تشکیل میدهند. از او بیش از بیست مجموعه شعر به چاپ رسیده که از مهمترین آنها میتوان به «هیچ کس از فردایش با من سخن نگفت»، «منظومه بازگشت و اشعار دیگر»، «تعادل روز بر انگشتم»، «توفانی پنهان شده در نسیم»، «باغبان جهنم» و «رسم کردن دستهای تو» اشاره کرد.
از محمد شمس لنگرودی دو رمان نیز به چاپ رسیده که هر دو آثاری کمحجم هستند و ویژگیهای شعرهای او را نیز منعکس میکنند.
«رژه بر خاک پوک» قصهای با رگههای سیاسی، درباره دوران گذار یک جامعه تحت سلطه استبداد با مردمی خرافاتی و مفلوک، است که از سوی موسسه انتشارات نگاه به چاپ رسیده.
«آنها که به خانه من آمدند» نام دیگر رمان شمس لنگرودی است که یک اثر اجتماعی و فکری، درباره تقابل روشنفکری و سنت، به شمار میرود و نشر افق آن را منتشر کرده است. محمد شمس لنگرودی در قامت پژوهشگر و مورخ ادبیات هم چهره مهمی به شمار میرود که آثار ارزندهای در تحلیل ادبیات فارسی به رشته تحریر درآورده. مجموعه چهارجلدی
«تاریخ تحلیلی شعر نو» به بررسی جامعهشناختی و شعر نو فارسی در فاصله بین سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۵۷ اختصاص دارد. این کتاب با رویکردی تاریخنگارانه نوشته شده و هر جلدش به یک دوره از تاریخ ادبیات ایران اختصاص دارد.
«گردباد شور جنون» دیگر اثر شمس لنگرودی با موضوع احوال و اشعار کلیم کاشانی است که به تحلیل و بررسی سبک هندی میپردازد. وی همچنین صاحب کتابی با عنوان
«از جان گذشته به مقصود میرسد» نیز هست که، با رویکردی تحلیلی در تاریخ ادبیات، یک اثر بیوگرافیک درباره زندگی، شعر و اندیشه نیمایوشیج، پدر شعر نو فارسی و بنیانگذار سبک نیمایی، به شمار میرود. محمد شمس لنگرودی، از اواخر دهه هشتاد و زمانی که در آستانه شصت سالگی به سر میبرد، چالش تازه و عجیبی را آغاز کرد که بیگدار به آب زدن در آن، ممکن بود بخشی از اعتبارش نزد مردم را خدشهدار کند. مرد چندوجهی و متفاوت ادبیات ایران اما، با جسارتی تحسینبرانگیز، خطر بازیگر شدن در سینما را پذیرفت و در حالی که اهالی فن شانس زیادی برایش متصور نبودند، در طول نزدیک به یک دهه فعالیت در سینمای ایران به عنوان بازیگر، پنج بار مقابل دوربین فیلمهای مختلف قرار گرفت و لحظات جذابی را برای دوستداران سینما رقم زد.
همان گونه که از مرد دنیادیده و سرد و گرم روزگار چشیدهای مثل شمس لنگرودی انتظار میرفت، او اسیر وسوسه شهرت نشد و به درستی دریافت که نخستین و مهمترین گام در بازیگری سینما، انتخاب درست و سنجیده نقشهاست. او برای ورود به سینما، پیش از هر چیز، خودش را میشناخت و به خوبی میدانست نباید انعطافی که از یک بازیگر حرفهای سینما انتظار میرود را از خودش توقع داشته باشد؛ در این یک دهه، صرفا نقشهایی را پذیرفت که با درونیات و ویژگیهای شخصیاش قرابت داشته باشند. شمس لنگرودی در نخستین تجربه سینمایی خود، به یکی از عجیبترین پروژههای سینمایی چند دهه اخیر پیوست و جلوی دوبین فیلم
«فلامینگو شماره سیزده» حاضر شد؛ اثری به کارگردانی حمید رضا علیقلیان که فیلمنامه آن را رسول یونان نوشته بود و سه شاعر ایرانی در آن به بازیگری پرداخته بودند.
البته «فلامینگو شماره سیزده» هرگز به قدری که انتظار میرفت دیده نشد، ولی تجربه متفاوتی برای شمس لنگرودی بود. فضاسازی خاص یک تبعیدگاه کوهستانی، شخصیتهای عجیب فیلم که هر کدام در جهان ذهنی سوررئال خود میزیستند در کنار لحن شاعرانه و نمادگذاریهای پیچیده و مفهومی آن، مهمترین ویژگیهایی بودند که باعث شدند مخاطب چندان از فیلم استقبال نکند. پس از این فیلم، شمس لنگرودی که انگار تازه با سینما ارتباط برقرار کرده بود، با فیلم «پنج تا پنج»، مقابل دوربین تارا اوتادی حاضر شد. این فیلم قصه مردی را روایت میکرد که دچار سانحه شده و مجبور میشود شبی را در منزل چند مرد دیگر بماند؛ اما صاحبان خانه برای پذیرفتنش شرطی عجیب میگذارند.
همبازی شدن
شمس لنگرودی با
رضا کیانیان در این فیلم، موجبات حرفهایتر شدن نگاه شمس به سینما را فراهم آورد و او را در آستانه بهترین نقشآفرینی سینمایی خود تا به امروز قرار داد. قصه یک مرد مسن و منزوی به نام منوچهر که در مسیر یافتن دوست قدیمی خود، ناخواسته با دو جوان همراه میشود، مبنای تولید فیلم تحسین شده
«احتمال باران اسیدی»، اثر بهتاش صناعیها، را فراهم آورد. تقابل سبک زندگی و روحیات مندرس و محافظهکارانه پیرمرد با شور و خطرپذیری جوانان فیلم، قصه جذاب و روایت تأملبرانگیزی را پیش چشم مخاطب قرار میداد. شمس لنگرودی در این فیلم توانست با رعایت استانداردهای بالای بازیگری و اجرای باورپذیر و پرظرافت شخصیت منوچهر، حتی به نامزدی جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد در نهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نیز دست یابد.
او پس از این فیلم، یک حضور کوتاه و تبلیغاتی را در فیلم «رفتن» برادران محمودی تجربه کرد؛ جایی که فقط در یک سکانس، زوج افغان قصه را از بالا تماشا میکند و در نگاهش حرفها و قضاوتهایی نهفته است. یک سال بعد اما، با فیلم «دوباره زندگی» نقشآفرینی پررنگی را در سینما تجربه کرد. این فیلم قصه یک زوج کهنسال را روایت میکند که در کشمکش برای رفتن به خانه سالمندان هستند، اما اتفاقی رخ میدهد که آنها را، برخلاف ترسها و مقاومتهایشان، دوباره به زندگی بازمیگرداند. «دوباره زندگی»، ساخته رضا فهیمی، در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد و برای شمس لنگرودی تجربه متفاوتی محسوب میشد.