عباس عبدی | شهرآرانیوز - دکتر کاظم معتمدنژاد را پدر علم ارتباطات و روزنامه نگاری نامیده اند. گرچه از این نوع صفات چندان استفاده نمیکنم، ولی درباره ایشان گمان میکنم که برازندگی کامل دارد. اولین بار در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در سال ۱۳۶۸ یا ۱۳۶۹ ایشان را دیدم در جلسهای که هدف آن سیاست گذاری در زمینه مطبوعات بود. جز ایشان، از مجموعه آن زمان استادان ارتباطات، آقای دکتر بدیعی و دکتر محسنیان راد نیز عضو جلسه بودند. آخرین باری نیز که ایشان را دیدم، همراه همسرم برای دیدار و تقدیم کتابم به منزلشان رفتم. در این دیدار که در سال ۱۳۹۱ بود، بسیار سرزنده و مثل همیشه مسئله محوری در سخنان ایشان، وضعیت ارتباطات و روزنامه نگاری در ایران بود.
دکتر معتمدنژاد را به همراه دکتر علی اسدی و مجید تهرانیان میتوان اولین نسل از استادان ارتباطات در ایران دانست هرچند مرحوم اسدی خیلی زود فوت کرد (پنجاه وشش سالگی). این ۳ نفر نقش مهمی در ترویج اصول و مبانی این حوزه داشتند و از یک جهت نیز ویژگی مشترکی داشتند. آنان به معنای واقعی متأثر از آموختههای ارتباطی خود بودند و آن را در عمل پیاده میکردند و بهترین نوع تعامل و ارتباط را با کنشگران، دانشجویان و دانشگاه و حکومت به وجود میآوردند تا فرایند ارتباطی مورد نظر خود را پیش ببرند. در این یادداشت میکوشم به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان، برخی ویژگیهای استاد را که به نظر بنده اهمیت داشت تقدیم کنم. باشد که منبع آموزندهای برای ما باشد.
هر استاد دانشگاه و پژوهشگری پیش از هر ویژگی باید علم و دانش کافی داشته باشد، که ایشان به بهترین وجه آن را داشت و کتاب هایش نشانه درستی این ادعا است، ولی به گمان بنده، داشتن حداقلی از پرنسیپهای اخلاقی در ایران چنان اهمیت دارد که ابتدا باید به آن اشاره کرد.
استاد معتمدنژاد را میتوان نماد یک استاد دانشگاه باشخصیت و استاندارد بالای اخلاقی دانست. آماده هر نوع مشاوره و همکاری در زمینه بهبود وضع ارتباطات به نهادهای حکومتی بود و در عین حال، صریح، صادق و دارای خطوط قرمز اخلاقی روشنی بود. مسئله اول و آخر او ایران و توسعه ملی ایران بود و به درستی شرط تحقق توسعه ملی را وجود یک نظام رسانهای و ارتباطی مدرن و کارآمد و آزاد و حرفهای و قانونمند میدانست. هرگاه صحبت میکرد، شاید بدون استثنا به این مسئله میپرداخت. توسعه ملی و ارتباطات ۲ مفهوم محوری و مرتبط با هم و در واقع پرابلم دکتر معتمدنژاد بود. تعهد حرفهای و اخلاقی او در این زمینه بی نظیر بود. غنای علمی و اخلاقی او را بسیار متواضع کرده بود. او یک استاد الگوی آرمانی (تیپ ایده آل) تربیت یافته مکتب دانشگاهی فرانسه بود. در عین حال که از اعتبار جهانی زیادی برخوردار بود و با سرآمدان این حوزه تخصصی ارتباطات نزدیکی داشت، هیچ گاه این جایگاه را به رخ نمیکشید. خود را دربست در خدمت توسعه ملی و ارتباطی کشورش میدانست.
یکی از مهمترین ویژگیهای ایشان حقوق دان بودنشان است. استادان علوم اجتماعی در ایران عموما ناآشنا با مفاهیم حقوقی هستند، ولی دکتر معتمدنژاد در اصل حقوق دان است و ادبیات و منظر حقوقی را در نگاه ارتباطی خود دخالت میدهد. به همین علت، ادبیاتی آرام و متین و مستدل را در اظهارات و نوشتههای ایشان میبینیم. نگاه حقوقی موجب انسجام گفتاری ایشان میشد.
معتمدنژاد از استادانی بود که فاصله میان پژوهش، آموزش و جامعه را پر کرده بود. گرچه استادی آموزش محور بود و برای دانشجویان خود اعتبار و احترام زیادی قائل میشد و برای همه آنان وقت میگذاشت، هم زمان برای پژوهش و کمک به مطالعات ارتباطی آماده بود. همان قدر که در دانشگاه بود، در رسانهها و جامعه نیز حضور داشت و به دعوت آنان پاسخ مثبت میداد. در هر ۴ سمینار بررسی مسائل مطبوعات ایران فعال بود و نقشی محوری ایفا کرد. به خوبی میدانست که ارتباطات اگرچه یک علم است، ولی اگر با بطن جامعه درگیر نباشد، بی ثمر است. اصولا موضوع این علم، ارتباط انسان هاست و باید در آن غوطه ور بود.
مردم گرا بودن استاد معتمدنژاد بسیار برجسته بود. او گرایشهای سوسیالیستی انسان گرا داشت، ولی به هیچ وجه ایدئولوژی نداشت بلکه وصفی انسانی و دگرخواهانه داشت. خصایل انسان دوستانه این گونه از استادان همیشه برجسته بوده است.
معتمدنژاد اگرچه از نسل قدیم و اولیه استادان ارتباطات بود، متصلب و منجمد نبود. شاید یک علت آن دایره وسیع ارتباطات جهانی او با صاحب نظران این حوزه بود. او نگرشی ارتدوکس نداشت. از نوآوریها استقبال میکرد. او به معنای واقعی متعهد به آزادی رسانه و ارتباطات بود. واجد سعه صدر ارتباطی بود. در هر سطحی که امکان داشت، به توسعه ارتباطات و آموزش روزنامه نگاری کمک میکرد.
استاد معتمدنژاد از میان ما رفت در حالی که برخی آرزوهایش را نیز با خود برد، اینکه نظام مجوز دادن رسانه در ایران برچیده شود و ثبت رسمی کفایت کند، و نظام نامه صنفی برای این حرفه تهیه شود. هرچند دانشجویان او در افغانستان ایده اول را پیاده کردند و از این نظر استاد خوشحال بود، آرزوی اصلی او تحقق ایدههای ارتباطی اش در ایران بود که به عمرش وصال نداد، آرزویی که دیر یا زود محقق خواهد شد.