داستان کتاب «جایی که خیابانها نام داشت» بیش از آنکه مطابق معمول قصه جنگ و اشغال سرزمین فلسطین باشد، قصه زندگی است و همچون نام قهرمان قصه، دخترکی به نام «حیات» نه از مرگ و جنگ و ویرانی، که از امید سخن میگوید.
الهام یوسفی | شهرآرانیوز - دوباره از همان خیابانها عبور میکنم، از کوچههای گاهی عریض و گاه باریک شهری که هرگز ندیدهامش، از میان آدمهایی که هرگز از نزدیک به چشمهایشان نگاه نکردهام، از لابهلای درختهای زیتون که بوی صلح میدهد در میانه جنگ و آتش. دوباره با ورقهای کاغذی یک کتاب راما... را میبینم، در بیتلحم قدم میزنم و غزه را میشناسم و قدس را میبینم.
همراه شهرکنشینهای محصورشده این سرزمین سخت، تلخی و سنگینی اشغال و حکومتنظامی را میفهمم. اینبار، اما در صفحههای کاغذی کتاب دیگری درباره سرزمین فلسطین با حیات همقدم و همسفر میشناسم تا سرزمین مادریاش را ورای تصویرهای رایج و کلیشهای بشناسم قدس را، کتاب «جایی که خیابانها نام داشت» به قلم خانم «رنده عبدالفتاح»، جایی که فلسطین نام داشت.
داستان کتاب «جایی که خیابانها نام داشت» بیش از آنکه مطابق معمول قصه جنگ و اشغال سرزمین فلسطین باشد، قصه زندگی است و همچون نام قهرمان قصه، دخترکی به نام «حیات» نه از مرگ و جنگ و ویرانی، که از امید سخن میگوید. از همان ابتدا با ماجرای برگزاری یک عروسی مواجهید، عروسی خواهر حیات. شخصیتهای داستان (خانواده حیات) در تکاپوی برگزاری این جشناند، اما او در اثنای این تکاپوها، به دنبال برآورده کردن آرزوی مادربرزگ محبوبش (بیبیزینب) سفری کوتاه را همراه دوست مسیحیاش، سامی، آغاز میکند. این سفر نشانهای از امید و زندگی است، اما از دل خطری بزرگ میگذرد، خطری که حیات و سامی به دلیل سن کمشان عمق آن را درک نمیکنند. حیات فقط یک چیز میخواهد و آن برآورده کردن آرزوی مادربزرگ محبوبش است. آنها دوست دارند کاری کنند بیبیزینب به آخرین آرزوی خود که بوییدن دوباره خاک قدس است دست یابد. در این سفر کوتاه، اما پرمخاطره، حیات بزرگ میشود و طعم زندگی را در میانه واقعیت اشغال میچشد. «جایی که خیابانها نام داشت»
قصهای روان، ساده و بیپیرایه، اما با طرحی ستودنی است که فلسطین و مردمش را از زاویهای دیگر به ما نشان میدهد: نویسنده و مادربزرگ مرحومش. رنده عبدالفتاح از مادری فلسطینی و پدری مصری است که خود در استرالیا متولد شده است و هماکنون نیز در سیدنی به نویسندگی و وکالت میپردازد. او چند کتاب نوشته است که پیش از این، کتاب «بهم میآد؟!» که در سال ۲۰۰۵ نوشته شده، در ایران ترجمه و چاپ شده است. سایر کتابهای او عبارتاند از «ده چیز درباره خودم که از آن متنفرم»، «قانون نوح»، «بزن به چاک» و «دلال دوستی». عبدالفتاح کتاب «جایی که خیابانها نام داشت» را به مادربزرگش تقدیم کرده، مادربزرگی که، چون بیبیزینب آرزو داشته است خاک سرزمینش را دوباره لمس کند.
جایی که خیابانها نام داشت
نویسنده:رنده عبدالفتاح
مترجم: مجتبی ساقینی