شهرآرانیوز - بر سنگ گورش نوشته است «دلبند»، زیرا نامی برای این نوزاد دختر وجود ندارد. او نه تنها از نام که حتی از موهبت حق زندگی نیز محروم شده است، آن هم به دست کسی که ماهها سنگینی او را در شکمش تاب آورده است.
«دلبند» تونی موریسن یا با املایی دیگر، موریسون، یکی از رمانهای به یادماندنی ادبیات آمریکاست. در این اثر مشهور، بن مایه هایی، چون فرزندکشی، انتقام، تعرض و برده داری به کار گرفته میشود تا داستانی خواندنی شکل بگیرد. ماجرا در شهر سینسیناتی واقع در ایالت اوهایوی آمریکا آغاز میشود، سال ۱۸۷۳ میلادی و مدتها پس از پایان جنگ داخلی. سِت، زن سیاه پوست، با دختر هجده ساله اش، دِنوِر، در خانهای عجیب زندگی میکند. این باور وجود دارد که پیرامون آنها روح تردد میکند، اما کدام روح؟ همان نوزادی که ست خود را ناچار از قتل او دیده؟ قضیه به سالها پیش برمی گردد، زمانی که ست برای خلاصی از رنجهای بردگی، از مزرعهای در کنتاکی میگریزد.
او برای اینکه فرزندانش نیز از این رنج در امان بمانند، تصمیم به کشتن آنها میگیرد، اما در نهایت از بین دو دختر و دو پسرش تنها دختر چندماهه اش را به شکلی دردناک به قتل میرساند. حالا او و دنور با حس ناخوشایند حضور روح در کنارشان روزگار سپری میکنند تا اینکه با آمدن پل دی، مردی که همچون ست زمانی برده بوده است، امید بهبود اوضاع پر و بال میگیرد. با این حال، دختری جوان و مرموز از راه میرسد و آرامش را بار دیگر از زن میگیرد و مشکلات تازهای را به بار میآورد. تونی موریسن با پرورش ماجراهایی که به نظر میرسد جرقه اولیه آن از دیدن مطلبی در یک روزنامه قدیمی زده میشود، رنجهای درازدامن سیاهان آمریکا را شرح میدهد.
این رنجها زمانی به شکل برده داری نمایان میشود و وقتی دیگر که بردگی به معنای رایجش برقرار نیست، در جامه پیامدهای آن خود را نشان میدهد. رمان رویکردی متفاوت از داستانهای واقع گرای معمول دارد، چه از نظر ماجراهایی که روایت میکند و چه نثر خاص آن: «روی ساحل رودخانه، در خنکای یک شب تابستانی، دو زن زیر بارشی از نقره آبی فام مبارزه کردند. آنها اصلا انتظار دیدن دوباره یکدیگر را در این دنیا نداشتند و در آن لحظه همه چیز برایشان بی تفاوت بود.
ولی آنجا، در آن شب تابستانی، در میان سرخسهای آبی رنگ با همکاری یکدیگر کار شایسته و خوبی انجام داده بودند. اگر قراولی از آنجا میگذشت، با دیدن آن دو زن بدون آتش و بی جا و مکان و همراهی خلاف قانون یک زن برده و زن سفیدی با پاهای برهنه و موهای آشفته که نوزادی ده دقیقهای را لای لباس هایشان پیچیده بودند، آنها را ریشخند میکرد.» «دلبند» را نشر چشمه با ترجمه شیرین دخت دقیقیان در ۴۰۵ صفحه به چاپ رسانده است.