مجموعه بازیهای دسپرادوس (Desperados III) از ابتدا در غرب وحشی جریان داشت و قهرمانش، جان کوپر، هفت تیرکش جوانی بود که در هر نسخه به دنبال ماجراجوییهایی تازه میرفت. در جدیدترین نسخه، باز هم داستان حول محور شخصیت جان کوپر میگردد، اما این بار، ماجرا بر سر انتقامی است سخت و دیرینه.
علی رضایی | شهرآرانیوز - مجموعه بازیهای دسپرادوس از ابتدا در غرب وحشی جریان داشت و قهرمانش، جان کوپر، هفت تیرکش جوانی بود که در هر نسخه به دنبال ماجراجوییهایی تازه میرفت. اولین نسخه این بازی در سال ۲۰۰۱ برای ویندوز عرضه شد و نسخه بعدی آن در سال ۲۰۰۷ به بازار آمد. اکنون پس از سال ها، چند ماه پیش شاهد عرضه نسخه سوم این بازی بودیم. در جدیدترین نسخه، باز هم داستان حول محور شخصیت جان کوپر میگردد، اما این بار، ماجرا بر سر انتقامی است سخت و دیرینه.
استودیوی «می میمی» برای روایت داستان، گاهی ما را با خود به گذشته میبرد و در نقش کوپر جوانی قرار میدهد که هنوز هیچ هنری ندارد غیر از پرتاب سکه برای پرت کردن حواس دشمنان. در این بازگشتها به گذشته میبینیم چطور پدر کوپر سعی میکند راه و چاه زنده ماندن در دنیای پر از خشونت و بی رحم غرب را به فرزندش بیاموزد. اما در زمان حال، اوضاع حسابی به هم ریخته است. غرب با سرعت سرسام آوری رو به رشد و ترقی میرود و شرکتهای بزرگ ساخت خطوط راه آهن افراد را برای کار اجباری استثمار میکنند. در چنین روزگاری، ماجرای جان کوپر را میشنویم که این بار برای گرفتن انتقام از فردی به نام فرانک که کینهای دیرینه از او در دل دارد، عازم ماجراجوییهای جدیدی در غرب وحشی شده است.
یاران هفت تیرکش
در نسخه سوم بازی دسپرادوس، شخصیت اصلی بازی در ماجراجویی هایش تنها نیست و این بار هر یک از هم تیمی هایش هدفی از همراهی او در سر دارد، هدفی که در نهایت، آنها را با هم متحد و هم مسیر میکند.
با پیش روی در بازی، کم کم سروکله سایر اعضای گروه پیدا میشود. اولین عضو گروه دکتر مک کوی است که پیش از این نیز در نسخههای قدیمی دسپرادوس حضور داشته است. مک کوی شخصیت عجیب و جالبی دارد. به ندرت حرف میزند و هیچ کس از گذشته اش باخبر نیست. حتی اسم کوچکش را هم کسی نمیداند. مهارت مک کوی، اما در استفاده از داروهای بیهوش کننده و صد البته نابودی دشمنان از فواصل زیاد، با استفاده از سلاح تک تیراندازش است. یکی از دوست داشتنیترین شخصیتهای این بازی، هکتور مندوزاست. هکتور آدم قلچماق و گردن کلفتی است و تبری تیز به همراه دارد که دشمنان را با قساوت تمام به ۲ نیم تقسیم میکند. جدا از آن، تفنگ دولول هکتور که البته زیادی پرسروصداست، میتواند هر تعداد دشمنی را که در دیدرس سلاحش قرار گرفته باشد هم زمان نابود کند.
عجیبترین شخصیت بازی ایزابل است که تواناییهایی فراطبیعی دارد. البته استفاده از این تواناییها چندان هم ساده نیست و برای برخی از آنها محدودیت خواهید داشت.
با اضافه شدن هر شخصیت به بازی، مراحل کم کم وسیعتر و انجام مأموریتها هم به کار پیچیده تری تبدیل میشود. بازی سازها شخصیتهای جدید را به قدری استادانه به بازی خود اضافه میکنند که نه تنها منطق داستانی به هم نمیخورد، بلکه مراحل بعدی متوازن و در تناسب کامل با تواناییهای این کاراکترها طراحی میشود.
یک تجربه تاکتیکال
دسپرادوس یک بازی تاکتیکال است. در این بازی، با شروع هر مرحله، نمایی کلی از محیط، محل قرار گرفتن دشمنان و مأموریتهایی که باید انجام دهید و در نهایت راه خروج از مرحله، تک به تک نشان داده میشود. سپس با ترکیب هم تیمی هایتان آشنا میشوید. برای پشت سر گذاشتن هر مرحله، هر بار ترکیبی جدید از شخصیتها در اختیار خواهید داشت که باید سعی کنید با توجه به تواناییهای آن ها، راهبردی درست برای به پایان رساندن مرحله بچینید.
این ترکیب هم تیمیها که با مأموریتهایی که پیش رو دارید در هماهنگی کامل است، تنوع بسیاری به مراحل و مأموریتهای بازی میبخشد. بهتر است این طور بگوییم که هیچ ۲ مرحلهای را در این بازی مشابه هم نخواهید یافت. گاهی در جنگلی سرسبز و پردرخت به سر میبرید و گاهی عازم بیابانهای مکزیک میشوید. در یک مأموریت، باید پلی را نابود کنید و در مأموریتی دیگر باید سعی کنید قطاری را از حرکت بازدارید. میتوانید در یک مرحله هیچ دشمنی را نابود نکنید و در جایی دیگر، تا بن دندان مسلح وارد میدان شوید. دسپرادوس یک بازی مخفی کاری است. این یعنی باید همه تمرکز خود را روی دیده نشدن و پنهان کردن رد و آثار خود بگذارید. در این بازی هم به سبک قدیم، محدوده دید دشمنان با همان نور سبزرنگ آشنا نشان داده میشود و اگر زیادی در دید دشمن باقی بمانید، لو میروید. به محض دیده شدن از سوی دشمنان یا شلیک اسلحه به طوری که دشمنی در محدوده صدا قرار گرفته باشد، صدای هشدار بلند میشود و همه دشمنان حاضر در صفحه به سمت شما سرازیر خواهند شد.
دشمنان باهوش
در بازی با چند مدل دشمن مختلف روبه رو هستیم که هرکدام از آنها رتبه و درجهای خاص دارند و برخی دربرابر تواناییهای شخصیتها مقاوم اند. برای نمونه، لانگ کتها که گردن کلفتترین دشمنان شما خواهند بود، به این سادگیها فریب نمیخورند و نابودی آنها یکی از اصلیترین چالشهای هر مرحله را رقم میزند. خوشبتانه سازندگان از ترکیب این دشمنان به خوبی استفاده کرده اند، به نحوی که برای هر قدمی که در این بازی برمی دارید باید حساب و کتاب درستی کرده باشید. هم چنین در مقایسه با نسخههای قبلی، این بار دشمنان شما باهوش ترند.
این یعنی اگر یکی از نگهبانان در حال صحبت با شخصیتی دیگر باشد و شما پنهانی آن شخصیت را نابود کنید، دشمن اولی در دور بعدی متوجه نبودش خواهد شد و به دنبال کسی که با او صحبت میکرده است میگردد. برای جابه جایی در محیط، علاوه بر پنهان شدن در بوته ها، میتوانید از قابلیتهای شخصیت هایتان هم برای پرت کردن موقتی حواس دشمنان استفاده کنید. برای نمونه، کوپر سکههایی تقلبی به همراه دارد که با پرت کردن آنها زاویه دید دشمنان را عوض میکند یا مک کوی با استفاده از گازی سمی که به همراه دارد، دشمنان را مدتی کوتاه بیهوش میکند.
خلاقیت حرف اول را میزند
دسپرادوس ۳ جدا از داستان زیبا و درگیر کننده اش که این بار به همه شخصیتهای بازی هم میپردازد، دیالوگهایی بسیار فکرشده و به جا دارد. تکیه کلام کاراکترها، نحوه برقراری ارتباط و صحبت کردن آنها با یکدیگر، نقشی که در داستان ایفا میکنند و حتی پویانمایی شان به اندازهای جذاب و دوست داشتنی است که بدون شک تا مدتها در یاد و خاطرتان باقی میمانند. جالب است که این دیالوگ نویسی جذاب برای سایر ان پی سیها و دشمنان بازی هم رعایت شده است. این طور بگوییم که در واقع، هیچ دیالوگی در این بازی پیدا نمیکنید که سرسری نوشته شده باشد.
تنوع در این بازی تنها به همین موارد خلاصه نمیشود. گفتیم که در هر مرحله، ترکیبی از شخصیتها به همراه دارید. گاهی به دلیل بعضی اتفاقها در جریان بازی، ممکن است نتوانید از برخی تواناییهای شخصیتها استفاده کنید. در این گونه مواقع بازی شما را ناچار به پیدا کردن راه جایگزین میکند. این راه جایگزین هم چیزی نیست جز بهره بردن از قدرت خلاقیت خود. در بازی چیزی به اسم حالت «شودان» داریم. با استفاده از این حالت، میتوانید بازی را متوقف کنید، موقعیت را خوب برانداز کنید، نیروهایتان را سروقت در مکان مناسب بچینید و به هرکدام وظیفهای محول کنید. بعد از آن، زمان نمایش است. دکمه را فشار دهید و از تماشای دشمنانی که با استراتژی شما یکی یکی از بین میروند لذت ببرید. استفاده از حالت شودان در این بازی بی نهایت راه برای نابودی دشمنان در اختیارتان قرار میدهد و تا دلتان بخواهد میتوانید در این بخش خلاقیت به خرج دهید.
مراحلی که ارزش تکرار دارند
گذشته از لذتی که از یک بار به پایان رساندن این بازی خواهید برد، سازندگان جذابیتهایی برای تجربه چندین و چندباره بازی هم ایجاد کرده اند. برخی مراحل ۲ مسیر جداگانه در اختیارتان قرار میدهند. با مروری کلی و نگاهی به محل قرار گرفتن دشمنان، میتوانید تصمیم بگیرید مسیر سمت چپ را انتخاب کنید یا مسیر سمت راست را. همین موضوع باعث میشود بعد از پایان مرحله، دلتان بخواهد مسیر دیگر را نیز تجربه کنید.
بعد از اولین دور تمام کردن هر مرحله، چالشهای جدیدی باز میشوند که به طور معمول سختتر از روند عادی بازی هستند. با تمام کردن هرکدام از این چالش ها، بازی نشان افتخاری به شما خواهد داد. از این چالشها و مراحل اصلی بازی که بگذریم، در دسپرادوس تعدادی مرحله مجزا هم به عنوان «چالش» در اختیار خواهید داشت. درست است که این مراحل نیز در همان نقشههای قبلی قرار گرفته اند، اما این بار سعی شده است از ترکیب شخصیتهایی استفاده شود که در جریان اصلی بازی کمتر دیده بودید. علاوه بر این، هر کدام از این چالشها از لحاظ داستانی به جریان اصلی بازی مرتبط اند و به نحوی گوشه و کنارهای داستان را کامل میکنند. در واقع، سازندگان کاری کرده اند که هیچ بهانهای برای تجربه نکردن چندین باره بازی شان باقی نماند.
تریلر بازی Desperados III