«شب اول هجدهسالگی»، اثری که علیرضا شجاعنوری، بازیگر باسابقه و موجه ایرانی، آن را تولید کرده، اما مشخص نیست که دقیقا کدام نقطه قوت در این فیلم، شجاعنوری را برای تهیهکنندگی ترغیب کرده است.
محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - تجربه ثابت کرده، فیلمهایی که خارج از بدنه جریان اصلی سینمای ایران تولید میشوند و در شرایط سکوت خبری و تبلیغات کمحجم به اکران درمیآیند، یا از نظر سینمایی بسیار پیشرو و مترقی هستند یا از سوی دیگر بام افتاده و آثاری بیکیفیت و دمدستی محسوب میشوند. «شب اول هجدهسالگی» احتمالا متعلق به دسته دوم است؛ اثری که علیرضا شجاعنوری، بازیگر باسابقه و موجه ایرانی، آن را تولید کرده، اما مشخص نیست که دقیقا کدام نقطه قوت در این فیلم، شجاعنوری را برای تهیهکنندگی ترغیب کرده است.
در سینمای عامهپسند ایران تیپهایی وجود دارند که مدام تکرار میشوند و بازیگرانی هم هستند که ترجیح میدهند بهجای کار کردن بر روی خلق شخصیتهای عمیق، با کمترین خطر ممکن، همین شمایلهای محبوب و جاافتاده را مدام در آثار مختلف تکرار کنند. به نظر میرسد که همین رویکرد ساده و کمدردسر، از افراد به فیلمهای ایرانی هم سرایت کرده و چند موضوع محبوب و تکراری در سینما وجود دارد که، با رنگ و لعاب تازه از دوربین فیلمسازان گوناگون، بازتولید میشوند. یکی از همین الگوهای تکراری سینمای ایران و حتی شاید تکراریترین آنها در یک دهه اخیر، مسئله قتل غیرعمد و قصاص بوده که با برنامه تلویزیونی «ماه عسل» مورد توجه مردم واقع شد و پس از ساخت چندین اثر مشابه، حالا دستمایه تولید «شب اول هجدهسالگی» هم قرار گرفته است.
این فیلم داستان چند دختر نوجوان همکلاسی در سال آخر دبیرستان را روایت میکند که، بر حسب یک اتفاق، برادر یکی از آنها مرتکب قتل دوست خواهرش میشود و از همین روی است که مادر دختر، بر اساس همان قانون آشنای اختلاف دیه زن و مرد، تلاش خود را برای تهیه هزینه اجرای حکم آغاز میکند. سرتاسر فیلم ترکیبی است از همین مسئله قصاص، مشتی شعارهای فمینیستی و تربیتی گلدرشت و البته گرهافکنیها و اشارات مستقیم فیلمنامهنویس که اجازه نمیدهد قصه مسیر عادی خودش را طی کند و مدام مثل یک عامل خارجی، خط داستان را به صلاحدید خودش، به مسیرهای نادر و عجیب هدایت میکند.
درجه غلظت تراژدی در این فیلم به قدری بالاست که شاید بیراه نباشد اگر از آن به یک فستیوال فلاکت تعبیر کنیم. در حالی که همان واقعه تلخ و هولناک ابتدایی فیلم خودش میتوانست موتور محرکه کافی برای پیشبرد درام باشد، در ادامه میبینیم که فیلمساز از هیچ تلاشی برای تزریق بدبختی و مشکل به متن داستان دریغ نمیکند. وضعیت مالی بد خانواده ارغوان، علیل بودن پدرش به شکلی اغراق شده، پیدا شدن یک طلبکار خشن در میانه راه و البته ترفند باورنکردنی سرطان در مراحل پایانی قصه که بیشتر موجب خنده مخاطب میشود تا اینکه بتواند تراژدی را تکمیل کند، بخشی از تمهیدات نویسنده برای تبدیل کردن «شب اول هجدهسالگی» به یک فیلم کاملا سیاه هستند.
به اینها کارمند بانکی را هم اضافه کنید که لااقل از جای نشستنش در بانک و سن و سالش برمیآید که کارمند باسابقهای است؛ اما در کمال تعجب، هیچ پسانداز یا سرمایه خاصی، به اندازه نصف مبلغ دیه، ندارد و جوری برای جمع کردن این پول دوره میافتد که خبر به گوش مسئولان مدرسه میرسد و دیالوگ «شنیدم دارین پول جمع میکنین» چند بار در فیلم تکرار میشود.
در میان شاخصههای فنی فیلم دو نکته مهم وجود دارد که مرورش خالی از لطف نیست. نخست آنکه بعید است «شب اول هجدهسالگی»، در مقایسه با آثار مشابه، از لحاظ مالی و تجهیزات، با مشکل خاصی دست به گریبان بوده باشد. کیفیت فیلمبرداری، تنوع لوکیشنها و حتی ترکیب بازیگران به وضوح نشان میدهد که تقریبا همه شرایط لازم برای تولید یک فیلم درخور و باکیفیت وجود داشته است؛ اما اثر حامد تهرانی چوب اشتباههای مهلک خودش را، بالأخص در بخش هنری و به طور خاص فیلمنامه، میخورد. صحبت از فیلمی است که با امکانات سینمایی تولید شده و بازیگران سینمایی هم دارد، اما هم قصه و هم نحوه اجرایش، از قاببندیها گرفته تا شکل روایت و فرم فیلم، همگی تلویزیونی هستند. نکته دیگر اینکه کیفیت زیر متوسط برخی از شاخصههای فنی و هنری این اثر به شدت ذوق مخاطب را کور میکند و در رأس همه آنها طراحی و اجرای گریم قرار دارد. در مورد چهار شخصیت قاضی، سلیمی، مسئول صندوق قرضالحسنه و بخش آخر حضور سامان در قاب تصویر، گریم به معنای واقعی کلمه فاجعهبار و تصنعی است؛ ضمن اینکه در آشفته بودن مصنوعی اصلاح سر و صورت علیرضا استادی در نقش پدر سامان نیز گریم به شدت بدون کارکرد و نمایشی است.
شیوه تبلیغات و تیم اطلاعرسانی فیلم، یکی دیگر از ضعفهای «شب اول هجدهسالگی» است. تقریبا در مورد این فیلم هیچ اطلاع درستی جز خود فیلم وجود ندارد و حتی بسیاری از سایتها خلاصه داستان را به شکل بیربطی اشتباه نوشتهاند. در مورد هویت کارگردان هم، به دلیل اسم و فامیل نسبتا پرتکرارش (حامد تهرانی)، اطلاعات قطعی در دست نیست؛ اما به نظر میرسد نفر اول فیلم «شب اول هجدهسالگی» همان بازیگر مجموعه «خنده بازار» باشد که قبلا هم سریال «خونه یکی» را ساخته بود. طبیعتا اگر چنین فرضی صحیح باشد، انتظار تولید اثری با این حجم از تراژدی، از کسی که قبلا در آن فضاها کار کرده، اساسا بیجاست و البته که علیرضا شجاعنوری، در مقام تهیهکننده، باید قبل از ما میفهمید که این فیلم درنخواهد آمد. هرچند شاید خود عوامل فیلم اعتقاد داشته باشند که اثر خوبی ساختهاند و به همین دلیل هم علامت یک دو جین جشنواره مختلف را در پوسترشان کار کردهاند. دقیقا نمیدانیم که انتساب این تعداد حضور بینالمللی و جایزه به اتکای کدام نقطه قوت و از سوی مسئولان کدام جشنوارهها به این فیلم اعطا شده است؛ اما به طور کلی میتوانیم مطمئن باشیم که در «شب اول هجدهسالگی» حتی یک خط ایده تازه وجود ندارد که قبلا در سینمای ایران با همین ابعاد و حتی با پرداخت بسیار بهتر، مطرح نشده باشد. بهعلاوه، فیلم تقریبا هیچ نکته فرمی یا محتوایی بدیعی هم ندارد که بتواند جمع شدن یک گروه پرتعداد سینماگر در کنار یکدیگر را توجیه کند.
بازیگران «شب اول هجدهسالگی» را میتوانیم در سه گروه دستهبندی کنیم. گروه اول که بیراه نیست اگر گروه خوبهای فیلم نامیده شوند، فقط یک عضو دارد و آن هم ژاله صامتی است که با اختلافی معنیداری نسبت به دیگر هنرپیشهها، تقریبا در تمام سکانسها حضور دارد و به تعبیری ستون استوار فیلم است. صامتی بازیگری با تواناییهای بسیار بالاست که میتواند در سطح اول سینمای ایران تأثیرگذار باشد. طبیعتا چنین بازیگری وقتی خطر حضور در یک فیلم معمولی را میپذیرد، این شانس را دارد که کیفیت کارش حسابی به چشم بیاید.
گروه دوم را بازیگران چهره یا هنرپیشههای شناخته شده حاضر در این فیلم تشکیل میدهند که علیرضا استادی و
بهنوش بختیاری مهمترین چهرههای آن به شمار میروند. بختیاری با نقشی متفاوت مقابل دوربین این فیلم حاضر شده، اما استادی که به شکلی افراطی درون چرخه نقشهای مشابه گرفتار شده، در
«شب اول هجدهسالگی» هم تیپ یک پدر مستأصل از خانوادهای پرمسئله و فرودست را ایفا میکند. سومین گروه از بازیگران فیلم جوانهایی هستند که یا برای اولین بار مقابل دوربین رفتهاند و یا به هر ترتیب چهرههای شناخته شدهای در سینما نیستند. فیلمساز نتوانسته از هیچکدام این چهرههای تازه هم، حتی به اندازه یک پلان، بازی اثرگذار و تماشایی بگیرد؛ این در حالی است که فضای تراژیک فیلم و قصه هولناکش، امکان اجراهای برونگرایانه و دیدنی را به این گروه از بازیگران میدهد، ولی این امکان هم مثل دیگر ظرفیتهای موجود در اثری با این مختصات، هدر میرود.