آخرین مطالب علی موسی زاده
آن موقع یک جنگ ناجور بین همین سعید بچاری و برادرش حمید راه افتاده بود. فاصله سنی این دوتا فقط یک سال بود.
کد خبر : ۱۶۵۳۴۰
۱۴۰۲/۰۳/۰۱ - ۱۶:۴۰
یک کافه کوچک خالی بود. نزدیک شهرک. درست در مسیر پیاده آمدنهای من که هربار دلم را مالش میداد.
کد خبر : ۱۶۳۹۷۸
۱۴۰۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۱۳
تصویر پردههای نقاشی شده قهوه خانهای با آن دو لشکر همیشگی خیر و شر، زندگی و آدمها را برای من ساده کرده بود.
کد خبر : ۱۶۲۶۴۹
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ - ۱۳:۵۷
غلامعلی هرکجا میرفت همان ژست خاص خودش را میگرفت که میگفت از یک یارویی به اسم همفری بوگارت یاد گرفته.
کد خبر : ۱۶۱۳۷۱
۱۴۰۲/۰۲/۱۰ - ۱۲:۴۲
دیوار شهرک و آی از دیوار شهرک. هرکسی میتوانست بعد از کلی تقلا خودش را برساند آن بالا دنیا میآمد توی مشتش.
کد خبر : ۱۵۹۱۱۵
۱۴۰۲/۰۱/۲۷ - ۱۶:۴۹
میگفت اگر شب قدر را کسی عبادت کند و آن قدر خالص باشد و با تمام وجود قلب پاکش را روبه روی خدا بگذارد یک اتفاق میافتد؛
کد خبر : ۱۵۷۹۱۹
۱۴۰۲/۰۱/۲۰ - ۱۷:۱۰
یا این آینههای کوفتی تصویر را درست نشان نمیدهند یا اصلا ما آدمها توی آینه درست نگاه نمیکنیم.
کد خبر : ۱۵۴۵۳۴
۱۴۰۱/۱۲/۲۱ - ۱۵:۰۸
برای ما که از دیوارهای صاف هم بالا میرفتیم قلاب گرفتن یک امر حیاتی و ژئوپولتیک بود.
کد خبر : ۱۵۲۱۳۸
۱۴۰۱/۱۲/۰۷ - ۱۶:۱۲
هرکجای جهان، مسئولی پشت میزش نشسته باشد باید بداند که روزی... ساعتی... و دقیقهای میرسد که او بیاید و آرام به در شیشهای دفترش تقه بزند و وارد شود.
کد خبر : ۱۵۰۹۰۵
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ - ۱۸:۰۶
توی بحبوحه جنگ به این نتیجه رسیده بود که لنجش را باید توی ساحل خرمشهر ول کند و همراه خیل مهاجران راه بکشد و بیاید مشهد.
کد خبر : ۱۴۹۹۱۳
۱۴۰۱/۱۱/۲۳ - ۱۵:۴۷