پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال۱۹۹۱ و تقسیم آن به جمهوریهای تازه استقلال یافته، اقتضائات جدیدی بر منطقه آسیای میانه حاکم شد و زمینه مناسبی را برای توسعه همکاریهای جدید فراهم کرد. ازآنجایی که مجموعهای از عوامل هویتی، فرهنگی تمدنی، اقتصادی و معادلات سیاسی امنیتی در شکل دهی به نظام جدید روابط دیپلماتیک جمهوریهای تازه استقلال یافته منطقه آسیای میانه با دیگر نقاط جهان تأثیرگذار بوده است، روابط ایران و تاجیکستان نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی خواهد بود. بر همین اساس، میتوان گفت هویت اسلامی، محوریت یافتن زبان فارسی و همچنین دیگر مصادیق فرهنگی و تاریخی مشترک موجب شده است روابط میان ایران و تاجیکستان از قرابت خاصی برخوردار باشد.
نگاه و تجربه تاریخی نیز مؤید چنین امری است، به طوری که ایران از اولین کشورهایی بود که در دهه۱۹۹۱ استقلال کشور تازه تاسیس تاجیکستان را به رسمیت شناخت و همچنین نخستین کشوری بود که سفارتخانه خود را در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، تاسیس کرد. مجموعه عوامل یادشده نشان میدهد که دست کم در سطوح ابتدایی و مقدماتی، تلاشها برای توسعه همکاری میان دو کشور صورت گرفته است. اما پارهای از چالشها و عوامل ساختاری در سالهای اخیر باعث شده است در برخی حوزه ها، به ویژه در عرصه اقتصادی از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل دو کشور غفلت شود و با وجود قرابت فرهنگی هویتی و جغرافیایی میان ایران و تاجیکستان، عملا میزان آورده اقتصادی برای دو کشور چندان درخورتوجه نباشد.
چنان که گفته شد، مقدمات روابط دیپلماتیک میان ایران و تاجیکستان به دلیل مجموعه عوامل تاریخی فرهنگی و همچنین تلاشهای نمایندگان سیاسی دو کشور فراهم شده است، اما ضرورت دارد اقداماتی در سطح گسترش روابط اقتصادی نیز انجام شود. از نگاه نگارنده نوشتار حاضر، اولین قدم در زمینه توسعه روابط اقتصادی، احیا و بازسازی جاده ابریشم و پیوند زدن این امر با دو کشور چین و افغانستان است.
احیای جاده ابریشم صرفا در مدار بسته ایران و تاجیکستان قابلیت تحقق نخواهد نداشت، بلکه باید تلاش شود این موضوع در چارچوبی گستردهتر دیده شود و دیگر کشورهای منطقه ازجمله چین و افغانستان نیز در این فرایند دخیل شوند تا هم سطح همگرایی و تقسیم کار منطقهای گسترش یابد و هم زمینه مسئولیت پذیری و ضمانت اجرا برای تحقق سریعتر پروژههای عمرانی آسان شود.
موضوع دیگری که لازم است به آن توجه شود، محدود نکردن روابط میان ایران و تاجیکستان به پایتختهای دو کشور است؛ به این معنا که به جای تمرکز صرف بر روابط تهران-دوشنبه، میتوان بر روابط مشهد-دوشنبه نیز تاکید کرد. این مهم از یک طرف به احیای سریعتر جاده ابریشم کمک میکند؛ چون ظرفیت جغرافیایی شهر مشهد به گونهای است که قرابت بیشتری با منطقه آسیای میانه دارد و این نزدیکی جغرافیایی، دسترسی میان دو کشور را آسانتر میکند و از سوی دیگر امکان فعال شدن و اتصال تاجیکستان به کریدور تجاری بندر چابهار نیز فراهم خواهد شد.
تایید عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای نیز تحقق این امر را تسهیل میکند. علاوه بر موارد فوق، لازم است شرکتهای نفت وگاز ایران حضور پررنگ تری در تاجیکستان داشته باشند. تاجیکستان کشوری است که حدود ۹۰درصد نیازهای انرژی خود را با واردات تامین میکند و این مسئله فرصت بسیار خوبی برای حضور شرکتهای نفتی و گازی ایران در این کشور است که عملا از آن غفلت شده است و دیگر کشورها جا پای ایران گذاشته اند.
به عنوان مثال حضور شرکت ملی نفت چین (سی ان پی سی)، توتال فرانسه و همچنین شرکت انگلیسی کانادایی تزیس پترولیوم در تاجیکستان بسیار درخورتوجه است. نکته تامل برانگیز این است که از میان این شرکت ها، تنها شرکتهای چینی به لحاظ مسافت جغرافیایی به تاجیکستان نزدیک هستند و دو شرکت دیگر چنین قابلیتی را ندارند، با این حال بازار انرژی را در دست گرفته اند و این همه درحالی است که ظرفیت ایران هم به لحاظ نزدیکی و قرابت سرزمینی و هم از نظر تاریخی فرهنگی برای توسعه همکاریهای اقتصادی با تاجیکستان، بیش از دیگر کشورهاست.