زهرا اسکندریان | شهرآرانیوز؛ تا وقتی جوان هستی، کمتر قدرش را میدانی؛ شاید دوران بازنشستگی را بهترین دوران زندگی بپنداری که پول خوب و وقت کافی برای گشتن و تفریح داری. شاید داشتن شغل و مسکن را ایده آلترین وقت زندگی بپنداری. شاید هم در اوج جوانی، باز غم از دست دادن دوران کودکی را بخوری و دوست داشته باشی برگردی به گذشته. اما کافی است قدری از روزگار جوانی فاصله بگیری تا بفهمی هیچ چیز در دنیا به اندازه جوانی ارزشمند نیست.
به همین دلیل است که واژه جوان همیشه یک کلمه وسوسه برانگیز است که کنار هرچه بنشیند، زیبایش میکند. چنان که «وزیر جوان»، «مدیر جوان»، «شهردارجوان» خود یک امتیاز بسیار ویژه محسوب میشود. از آن سو، شعارهایی که برای جوانان گفته میشود هم همیشه مورد توجه قرار میگیرد. «جوان گرایی»، «اشتغال جوانان»، «معیشت جوانان» و «ازدواج آسان»، کلمهها و ترکیبهایی که به خودی خود زیبا و دلنشین است، اما حالا آن قدر تکرار شده و جامه عمل نپوشیده که دیگر، بار مثبت خود را از دست داده است.
در این میان جوانان بسیاری در شهر ما هستند که بی نیاز از شعارها و وعدهها تلاش کرده اند دنیای خود را بسازند و با نیروی جوانی شان دنیا را جای بهتری برای زندگی کنند. روز جوان، بهانهای شد تا سری به دنیای جوانان موفق مشهدی بزنیم؛ جوانانی که گرچه پیشتر مفصل در شهرآرامحله به سراغشان رفته ایم، این بار در یک قاب کنار هم معرفی شان میکنیم.
شهید مهناوی علی اصغر نظری امیرآبادی، ۲۰ ساله
حماسه ناوها در برگ تاریخ ایران درست چهار ماه مانده به صدور قطعنامه ایران و عراق و در نخستین روز از ماه مبارک رمضان اتفاق افتاد. آمریکاییها ساعت ۸ صبح ۲۹ فروردین ۶۷ حملات خود را آغاز کردند؛ حماسهای که با مقاومت ناوهای سهند و سبلان دربرابر تجاوز آمریکا رقم خورد. آمریکاییها قصد حمله به سکوهای نفتی ایران را داشتند.
ناوهای سهند و سبلان، چون کوه، مقابل این حملات ایستادگی کردند و خیال خام آمریکا نقش بر آب شد. در این عملیات، ناوشکن سهند غرق شد و تعداد زیادی از کارکنان آن به شهادت رسیدند و عدهای نیز مجروح شدند. جوانترین کسی که در این عملیات شهید شد، شهید مهناوی علی اصغر نظری امیرآبادی بود.
حالا مادر و خواهر او سال هاست که درد دوری پسر و برادر جوانشان را میکشند؛ «دلتنگی هایمان را فقط روی آبهای خروشان خلیج فارس آرام میکنیم. کنار ساحل خلیج همیشه فارس حال و هوای عجیبی دارد.
گاه روی کشتی چشم به آبهای خلیج میدوزیم تا روی عزیزمان را ببینیم. گاه کنار ساحل و روی ماسههای گرم بندرعباس دست زیر آب میبریم و فاتحهای میخوانیم. خلیج فارس با خون برادرم و شهدای ناو سهند گلگون شد و سهند ماند به یادگار.» اینها را زهرا نظری امیرآبادی گفته است.
مسعود رحمتی، ۳۱ ساله
«روبه روی آینه بایست و خودت را نگاه کن؛ حیف نیست با این جوانی و زیبایی معتاد باشی؟ حالا بهتر و زیباتر نشدی؟» اینها صحبتهای یک جوان است با جوانی دیگر؛ جوان اول آرایشگر محله الهیه است. مسعود رحمتی با اینکه ۳۱ سال بیشتر ندارد، با ۱۵ سال سابقه کار، یکی از خبرههای صنف آرایشگران است.
جوان دوم را ما زیاد نمیشناسیم. شاید خود مسعود هم زیاد او را نشناسد. آرایشگر نیکوکار محله الهیه به طور متوسط در هرماه بین ۷ تا ۱۰ نفر از افراد نیازمند را رایگان اصلاح میکند. در این میان، بسیاری از مشتریهای او جوانانی هستند که درگیر مواد مخدر شده اند و دیگر چیزی از جوانی برایشان نمانده است.
اما مسعود رحمتی با خودش عهد کرده است تا جایی که میتواند دست این جوانان را بگیرد. او پس از اصلاح رایگان سر و صورت نیازمندان و به ویژه کارتن خوابها رو به آنها میکند و میگوید: «اگر مواد مخدر را ترک کنی، حاضرم کمکت کنم تا دوباره به آغوش خانواده برگردی.» او فقط آرایشگاهش را نه برای کسب درآمد راه اندازی کرده که سعی دارد در این راه به افراد بی بضاعت هم کمک کند. شغلش آرایشگری است و از ۱۵سال قبل تا به امروز به عنوان استاد آرایشگر، سر و صورت افراد بسیاری را اصلاح کرده و با بسیاری از آنها نیز دوست شده و رفت وآمد دارد.
الهه قاسمی نژاد، ۳۳ ساله
از همان زمان که برگ توتون را در یک کاغذ نازک پیچیدند و دود کردند، سیگار شد بلای جان جوانان. حالا، اما یک جوان مشهدی با اختراع دستگاهی برای ترک سیگار قصد دارد برگ جدیدی در دفتر زندگی جوانان ایجاد کند. الهه قاسمی نژاد متولد شیروان و کارشناس رشته بیهوشی است. او از دوره دبیرستان به همراه خواهر دوقلویش (الهام قاسمی نژاد) با جشنواره خوارزمی و بحث اختراعات آشنا شده است.
الهه تاکنون سه اختراع ثبت شده دارد، مدال نقره مسابقات بین المللی اختراعات سال ۲۰۱۱ لهستان را از آن خود کرده و یک بار هم به عنوان جوان برتر استان خراسان رضوی برگزیده شده است. او که اکنون ساکن محله وکیل آباد است، با اختراع دستگاه ترک سیگار توانسته است توجه مسئولان ملی و بین المللی زیادی را به خود جلب کند. دستگاه اختراعی او در واقع نشان دهنده عوارض و آسیبهای ناشی از دخانیات در بدن انسان و محیط زیست است.
دستگاه جذب کننده و آشکارکننده ذرات معلق سیگار، خود فرایندکشیدن سیگار را انجام میدهد، یک فیلتر مخصوص دارد که جرم ناشی از دود سیگار را که در ریه مینشیند و بعد از طریق ریه در سرتاسر بدن پخش میشود، به نمایش میگذارد.
این دستگاه حاوی صفحه نمایشگری است که به سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسوی، عوارض و آسیبهای دخانیات را به نمایش میگذارد و اسپیکری در آن تعبیه شده که بازگوکننده معضلات و مشکلات استعمال سیگار است.
مجتبی امیدوار، ۳۴ ساله
مجتبی امیدوار مؤسس سه مجموعه ورزشی در مناطق حاشیه شهر مشهد، نایب رئیس فول کیک بوکسینگ خراسان رضوی، نماینده اسبق کاپوئرا در خراسان رضوی، مسئول اسبق کمیته فنی پارکور خراسان رضوی و دارنده چندین عنوان دیگر است. البته قهرمان بیش از ۴۰دوره مسابقات کشوری و استانی در رشتههای کیک بوکسینگ، کونگ فو، هنرهای فردی، دوومیدانی و آمادگی جسمانی هم شده است. او مأمور آتش نشانی ایستگاه مفتح شهرداری هم هست.
مأمور جوان و ورزشکار آتش نشانی ما، به فکر ورزش و سلامت بدن کودکان حاشیه شهر است. مجتبی امیدوار با هدف دورماندن بچههای حاشیه شهر از آسیبهای اجتماعی، شروع به ترویج ورزش بین کودکان و نوجوانان مناطق محروم کرده است.
مصطفی کاربخش، ۲۳ ساله
از آن دهه هفتادیهایی است که علاقه اش را از همان کودکی در ماشین دیده است. اصالتش کرمانی است، اما در مشهد و محله شهیدآوینی بزرگ شده است. ده ساله بود که اولین ماکت ماشین را با کارتن ساخت و به عنوان کاردستی به مدرسه برد.
معلم با دیدن ماکت اتوبوس که از وسایل بسیار سادهای درست شده بود، اما ظرافت و دقت زیاد یک کودک ده ساله را نشان میداد، تعجب کرد و در ادامه با چند سؤال متوجه استعداد دانش آموزش شد؛ به همین دلیل او را تشویق کرد تا این توانایی اش را پر و بال دهد. آذر امسال بود که کلیپی در فضای مجازی منتشر شد و مینی ولووی او را به نمایش گذاشت.
با ۱۷۰۰ قطعه به سختی میتوان یک ماشین چوبی ساده ساخت، چه برسد به خودرو سنگین با ابعاد کوچک تر؛ خودرویی که فقط در قالب ماکتی فلزی نیست و توانایی حرکت توسط راننده را دارد. مصطفی کاربخش درباره اقدام خودش گفته است: «ولوو ۷۵۰ یکی از سختترین طراحی ماشین را در میان خودروهای صنعتی دارد. با انتخاب این نوع از ماشینهای سنگین میخواستم خودم را ثابت کنم.»
مهناز مرادی، ۲۸ ساله
فوتسال بانوان خیلی بیشتر از فوتبال دیده میشود و راه پیشرفت آن با توجه به محدودیتهایی که خانمها دارند، بیشتر است. مهناز مرادی از آن دست آدمهایی است که خیلی اتفاقی از هندبال وارد فوتسال شد. هیجان این رشته آن قدر زیاد بود که بتواند دختری پرشور و انرژی، چون او را جذب کند. فوتسال را گرفت و رها نکرد. حالا در لیگ دسته یک کشوری کار میکند و مربی هم هست. دخترهای فوتسالیست قاسم آباد، او را به عنوان کاشف استعداد میشناسند.
با اینکه این روزها اکثر جوانان بدون هدف، زندگی خود را میگذرانند و بیشتر درگیر فضای مجازی هستند، او هدف و علاقه خود را پیدا کرده و درباره گذران زندگی خودش گفته است: «زندگی من در ورزش تعریف شده است. صبح که از خانه بیرون میروم برای ورزش است و شب که میآیم، به خاطر ورزش است. تمام زمان من صرف ورزش میرود. اگر کار دیگری هم بخواهم انجام دهم، مربوط به ورزش است. مثلا دیدن یک دوست ورزشی، رفتن به یک جمع ورزشی یا شرکت در یک کلاس دانش افزایی ورزشی.»