هرکس نامش حسن باشد که «حسن» نمیشود. حُسنِ حضرت مجتبی (ع)، به خُلق نبوی اش بود که خَلق محمدی اش را کامل میکرد. هزار نمونه دارد این تشابه، اما برای درک اخلاق حسنی، یکی کافی است؛ یکی بسان یک مکتب.
خوانده ایم و شنیده ایم بارها که «روزى مردى از شام -که تحت تأثیر تبلیغات بنى امیه قرار گرفته بود- در کوچه هاى مدینه به حضرت رسید و بدون تامل، شروع به دشنام دادن و ناسزا گفتن کرد. امام حسن (ع) سکوت کرد تا خوب عقده هایش خالى شود، سپس فرمود: «من فکر میکنم تو در این شهر غریب باشى و امر بر تو مشتبه شده است. اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به توست. اگر بدهکارى، من قبول میکنم که بدهى تو را بدهم. اگر گرسنه ای، تو را سیر میکنم».
حضرت چنان با او برخورد کردند که اصلا در فکرش خطور نمیکرد. چنان مجذوب شد که گفت: «یاابن رسول ا...! اگر قبل از این ملاقات به من میگفتند بدترین افراد زیر این آسمان کیست، تو را و پدرت را معرفى میکردم، ولى الان به عنوان نیکترین افراد معرفى میکنم». میگویند مرد شامی این بخش از آیه ۱۲۴ سوره انعام را هم خواند که «خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.» او فهمید حقیقت را و این درسی است فراروی ما؛ به ویژه برای کسانی که به نوعی به نظام و انقلاب اسلامی تعریف میشوند یا میخواهند خود را تعریف کنند.
هیچ کس از امام حسن (ع) انقلابیتر نیست. هیچ کس هم، چون او کریم و بخشنده نیست. این یعنی انقلابیگری، با بخشندگی، با کرامت و بزرگواری معنا میشود. تندگویی و بدخواهی برای دیگران، هرچه بتوان نام نهاد، انقلابیگری نیست. نتیجه مثبتی هم ندارد این خشم خوانی و عصبانیت رفتاری و یقه گیریهای بی حساب از این و آن. اتفاقا راههای بسته را اخلاق حسنی باز میکند. بن بستهای اجتماعی را شیوه مجتبوی میشکند.
ظلمت را انوار رفتاری این گونه درهم میدرد. خود را به این رفتار عادت دهیم که رسم حسنی، راه رسیدن به رستگاری است. امام با تربیت یافتگان کینه جوی شامی به مهر سخن میکند. همین مهربانی است که آن مرد گرفتار در تیرگیهای شام اموی را تا فهم روشنای صبح علوی میرساند.
خوانش این واقعه تاریخی، باید ما را به رسمی تاریخ ساز بکشاند که با زیستن به قاعده حسنی، نیکورفتاری را چنان گسترش دهیم که نه تنها دوستان که حتی دیگران را هم دربر بگیرد و دشمنان را متحول کند. امام یک اسوه است. الگوست. ترازی است که باید رفتارها را با او تنظیم کرد. در نظمی نوین و امام محور است که جامعه به فلاح و رستگاری میرسد. بیاییم مهر را از داخل خانه شروع کنیم. اول با خانواده خود خوب رفتار کنیم، بعد با محله خود و شهر خود و کشور خود.
از رهگذار مروت و جوانمردی با مردمان است که میتوانیم به شأن و شوکتی برسیم که ذیل مفهوم متعالی «کونوا لنا زینا» قرار بگیریم، به گونهای که هرکس ما را دید، یاد مکتب امام بیفتد. این ستمی بی نهایت است که باوجود دعوی ولایت، کنشها و واکنش هایمان طوری باشد که مخاطب «و لا تکونوا علینا شینا» واقع بشویم. راه برون رفت از مشکلات اجتماعی هم همین است.
مهربانی، باطل السحر همه خشونتهای بی حساب و عصبانیتهای بی جواب است. درس امام مجتبی (ع) برای امروز و فردا و فرداهای دورمان، این است که هم کار خوب باید انجام داد و هم «کار خوب» را به بهترین شیوه تحقق بخشید. جایگاه «محسنین» این گونه دست یافتنی میشود.