هنرمند با احساسش نفس میکشد، برای همین پر است از لطافت. برای همین جنگ همیشه در چشمان هنرمندان سخت و زمخت است. آن روح لطیف با جنگ، شیشه جانش خراش بر میدارد.
جنگ، اما در میان فرزندان روح ا...، ماهیتی دیگر دارد و روحی دیگر. جنگ در این سرزمین با عاشورا گره خورده است و دلهای رزمنده هایش با سیدالشهدا. سید مرتضی آوینی از دل چنین دفاعی، شعری سرود به نام روایت فتح و آنها که توفیق داشتند، در رکاب آقا مرتضی الفبای عاشقی را مشق کردند.
نادر طالب زاده، همان هنرمند با روحی لطیف است که جنگ دلش را میآزرد و دفاع سپند جانش را شعله ور میکرد. با سید مرتضی سرودن را آغاز کرد و بعد شهادت سید شهیدان اهل قلم، علم او را بر زمین نگذاشت. نادر جبهه فرهنگی انقلاب دلش در خوزستان بود، در بوسنی بود، در عراق بود، در افغانستان بود؛ در یمن بود، ...
دلش با انقلاب خمینی بود، با مرام خمینی بود، با بچههای خمینی بود. برای همین قدمش محکم بود، چون دلش به کوه تکیه زده بود. نادر جبهه فرهنگی انقلاب، هم دوربین مستندش برای این انقلاب روشن بود، هم عزمش بر گفتمان سازی و تربیت نیرو و تبیین آرمانهای انقلاب استوار.
طالب زاده هنرمندی نادر است در میان هنرمندانی که در دریای متلاطم روشنفکری سرگردان هستند. کم هنرمندانی نبوده اند که ترک وطن کرده اند برای آسایشی بیشتر و نادر، نادر هنرمندی بود که از دریای توفان زده غربت غرب، دل به ساحل امن وطن سپرد.
او بر گردن بسیاری از فعالان فرهنگی هنری کشور حق دارد و یادگارهای زیادی همچون جشنواره عمار را برای ما به ارث گذاشته است. قدس همیشه، آرمان زنده او بود و سکانس آخر عمرش را در روز قدس کلید زد و رفت تا به یاران شهیدش بپیوندد.