به گزارش شهرآرانیوز؛ دفترهای کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی در تعریف خود دفترهایی هستند که وظیفه سامان دهی نیروی کار خارجی، بنگاههای اقتصادی و اقامت آنها را برعهده دارند.
انجام امور مربوط به پذیرش، اسکان، تقاضای تابعیت، ترک تابعیت، بقای تابعیت و شناسایی و استملاک اتباع خارجی و تکمیل و ارسال مدارک مربوط به وزارت کشور و سامان دهی مهاجران برابر دستور العملهای ابلاغی وزارت کشور اصلیترین وظیفه این دفترهاست. برای همین در این روزهای شلوغ، بیشتر مهاجران قدیمی نیز در کنار مهاجران و پناهندگان جدید برای امور مربوط به اقامت و تابعیت خود به این دفترهای مراجعه میکنند.
عیسی یکی از مراجعه کنندگان به دفتر کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی است. میگوید متولد مشهد است و همه ۳۳ سال عمرش را در ایران و در این شهر نفس کشیده است. به عقیده او «ایجاد دفترهای کفالت یک حرکت خوب جمهوری اسلامی ایران برای اتباع بوده است.»
او میگوید: «قبل از ایجاد این دفترها، قصد انجام هرکاری را که داشتیم باید به اداره گذرنامه مراجعه میکردیم. بارها خود من در صفهای طولانی اداره گذرنامه منتظر ماندم. نمیدانم تصور شما از صف چیست، اما اگر بخواهم درباره این صفها توضیح دهم، باید بگویم که اغلب افغانستانیها از ساعتهای ۴ و ۵ صبح جلوی اداره گذرنامه میرفتند تا امور مربوط به خود را انجام دهند.»
نکته مثبت دیگری که او به آن اشاره میکند رفتار و اخلاق کارمندان دفترهای کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی است که در مجموع آن را مناسب میداند و میگوید: «همین رفتار خوب میتواند نگاه همدلی میان ایرانیها و افغانستانیها را تقویت کند.»
ادامه صحبت عیسی نکاتی دارد که میتواند به اصلاح رویه در دفترهای کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی کمک کند. اولین نکتهای که او به آن اشاره میکند نبود نرخ نامه مشخص برای خدماتی است که دفترهای کفالت ارائه میکنند.
او میگوید: «برای تمدید پاسپورت هفته قبل به یکی از دفترهای کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی رفتم. آنجا از من ۶۳ هزار تومان هزینه خدمات گرفتند، اما به خواهرم که دو روز قبل به یکی دیگر از دفترها مراجعه کرده بوده، گفته بودند که ۹۳ هزار تومان بدهد. نرخ نامه مشخصی برای خدمات دفترهای کفالت وجود ندارد و همین باعث ارائه یک خدمت با قیمتهای متفاوت میشود.»
او اضافه میکند: «اکثر اتباع دارای چند فرزند هستند و همین اختلاف قیمت رقم شایان توجهی به هزینههای آنها اضافه میکند.»
عیسی در ادامه به همان نکته مثبت ابتدایی که شکل گیری دفترهای اتباع است اشاره میکند و میگوید: «حالا که این دفترها شکل گرفته اند،ای کاش همه امور و خدمات مورد نیاز اتباع در این دفترها ارائه شود.»
یکی از خدماتی که به اعتقاد او اداره اتباع باید به دفترهای کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی برون سپاری کند، «صدور نامه سفر بین شهری» است. او میگوید: «این دفترها به دلیل تعداد بیشتر و حضور در مناطق مختلف، نسبت به اداره اتباع برای افغانستانیها در دسترستر هستند و مراجعه به آنها آسانتر است.»
کارت بانکی و گواهی نامه رانندگی از دیگر دغدغههای اتباع است. به گفته «اسما» که او هم از اتباع افغانستانی است شرایط دادن کارت بانکی از سوی بانکها متفاوت است. برخی بانکها اصلا به افغانستانیها کارت بانکی نمیدهند و برخی از بانکها هم فقط به شرط آنکه بیش از ۴۰ میلیون تومان سپرده بگذارند به آنان کارت بانکی میدهند.
اسما درباره گواهی نامه نیز نگرانیهایی دارد. او این طور توضیح میدهد: «من و شوهرم پناهنده هستیم. شرایط زندگی را شما خودتان میبینید. واقعا نمیشود بدون ماشین جایی رفت. به همین دلیل شوهرم یک پراید خرید، اما برای گرفتن گواهی نامه رانندگی به مشکل خورد. مشکل یعنی اینکه نمیتواند گواهی نامه بگیرد.»
او ادامه میدهد: «چندباری برای گرفتن گواهی نامه اقدام کردم، اما بی فایده بود. اول به دفتر کفالت، اشتغال و اقامت اتباع خارجی رفتم. نامه دادند که به اداره گذرنامه برو. اداره گذرنامه هم گفته بود که باید یک پاسپورت سفید بگیری تا روی آن کد فراگیر به منظور شناسایی بزنند. اما اوضاع افغانستان روبه راه نیست. به خاطر طالبان شرایط برای گرفتن پاسپورت سفید سخت شده است و به همین دلیل گرفتن گواهی نامه برای پناهندهها سختتر است.»
محمد فاضل اگرچه یکی از اتباع است، اما خودش را از هر ایرانی «ایرانی تر» میداند. توضیحی که دارد از این قرار است: «متولد مشهد هستم. از روزی که چشم باز کرده ام همه آنچه از یک کشور و آب و خاک باید بدانم در همین شهر و کشور بوده است.»
او به قوانین کشور در حوزه اتباع اشراف کامل دارد. توضیحی که میدهد بر اساس مواد قانونی است که بارها پیگیری کرده است. میگوید: «قانون گرفتن شناسنامه ایرانی توسط اتباع «بند پنج» نام دارد. در این قانون شرایط برای اعطای شناسنامه به اتباع ذکر شده است. بر اساس همین قانون اگر پدر و مادر تبعهای که فرزند آنان در ایران به دنیا میآید، در زمان تولد فرزندشان دارای پاسپورت باشند، میتوانند پس از آنکه فرزندشان به هجده سالگی رسید، برای گرفتن شناسنامه ایرانی اقدام کنند.»
ادامه صحبت محمدفاضل ذکر مصداق این قانون است؛ «من متولد مشهد هستم و پدر و مادر من نیز در زمان تولد من دارای پاسپورت بودند؛ بنابراین و با توجه به همین ماده قانونی من وقتی هجده ساله شدم، برای گرفتن شناسنامه ایرانی اقدام کردم. تا اینجا هیچ مشکلی نیست و اکنون با گرفتن شناسنامه یک شهروند ایرانی هستم. مشکل از جایی شروع شد که تصمیم گرفتم با دختر عمه ام ازدواج کنم که او نیز متولد مشهد است.»
او ادامه میدهد: «طبق قانون هر مرد ایرانی که دارای شناسنامه ایرانی است اگر با یک دختر تبعه کشور دیگر ازدواج کند، میتواند برای همسرش شناسنامه ایرانی بگیرد. من نیز با توجه به آنکه شناسنامه ایرانی داشتم تصمیم گرفتم از این قانون استفاده کنم و برای همسرم در خواست شناسنامه ایرانی بدهم. وقتی برای ثبت درخواستم مراجعه کردم، به من گفتند این قانون برای مردان ایرانی که پدر ایرانی دارند، صدق میکند. این یعنی تفسیر متفاوت از یک قانون مشخص و واضح. برای طرح این مشکل تا تهران و مجلس شورای اسلامی رفتم. حرف من این است که قانون صریح برای اجرا نیازی به پیگیری نباید داشته باشد که من ناچار باشم هرازگاهی برای برخی امور خانوده ام به دفترهای کفالت بیایم.