عماد پورشهریاری | شهرآرانیوز - محصول یا خدمت متمایزی دارید و فکر میکنید بازار بزرگی در انتظار برند شماست؟ اجازه بدهید این ادعا را بی هیچ، چون و چرایی قبول کنیم، اما مخاطب چطور باید به دنبال نام شما باشد یا در میان فهرستی از رقبای قدرتمند، محصول شما را انتخاب کند؟ اینجا وظیفه آگاهی از برند یا بهطورکلی معرفی کسبوکار مطرح میشود. بازاریابی دیجیتال روشهای مختلفی برای این کار در اختیار شما قرار میدهد، اما اینکه کدامیک بهترین گزینه برای شما هستند به بررسی و دقت بیشتری نیاز دارد.
آگاهی از برند عبارت است از یک اصطلاح بازاریابی است که بر اساس آن، مخاطب ماهیت یک محصول را از روی نام آن تشخیص میدهد. در حالت ایدهآل، آگاهی از برند از طریق ایجاد تمایز ارزشها با سایر رقبا به دست میآید.
گذشته از مفهوم این عبارت، آن چیزی که در این یادداشت خواهید خواند بیشتر به دنبال یافتن بهترین راههای ممکن برای معرفی برند است. یعنی اگر از قیفهای فروش استفاده میکنید، قرار است تا جای ممکن مخاطب انبوهتری را وارد قیف کند. یا اگر از مدل فلایویل استفاده میکنید، آگاهی، تبدیل افراد کاملا غریبه به مشتریان بالقوه یا همان مرحله جذب است.
علاوه بر این، آگاهی موردنظر به معنای تاچپوینتهای میان شما و مخاطب یا قالبهای محتوایی هم در نظر گرفته شده است.
برای شروع، باید شبیه هر ماتریسی که میشناسید، یک جدول اولیه ترسیم کنید. برای این کار، یک محور عمودی و یک محور افقی رسم کنید که به طور کامل همدیگر را نصف کنند.
هرکدام از این محورها یک طیف هستند. محور افقی از ساده به سخت و محور عمودی از تأثیرپذیری زیاد به تأثیرپذیری کم خواهد بود. بعد به سراغ همه روشهایی بروید که در دنیای بازاریابی دیجیتال و محتوایی فراگرفتهاید. هدف ما در نهایت این است که مشخص کنیم ابتدا به سراغ کدام روش برویم یا بر کدامیک میتوانیم چشمپوشی کنیم.
گزینههای زیادی در اختیار دارید. هیچ محدودیتی برای این کار وجود ندارد. اصلا هم قرار نیست برای دو کسبوکار متفاوت فهرستی یکسان داشته باشند. با این حال، موارد زیر میتواند مثالهایی از رویکردها و قالبهایی باشد که قصد دارید ترسیم کنید.
اینفلوئنسر مارکتینگ
سئو
تولید محتوا در شبکههای اجتماعی
گوگلادز
ویدئومارکتینگ
پادکست
تبلیغات شفاهی
تولید اینفوگرافیک
ایمیلمارکتینگ
و ...
هراندازه بتوانید جزئیتر بنویسید نتیجه بهتری خواهید گرفت. مثلا تولید محتوا در شبکههای اجتماعی بسیار گسترده است. میتوانید آن را به بخشهای کوچکتری مثل فعالیت در هریک از این پلتفرمها تقسیم کنید و در کنار آن، نوع محتوا را هم مشخص کنید. اگر در هر دسته تعداد گزینهها زیاد شد، یک ماتریس مجزا ترسیم کنید، اما موارد وابسته به یکدیگر را به طور کامل جدا نکنید.
برای مثال، فرض کنید که اینستاگرام را به دلیل اهمیت و گزینههای متعددش به طور کامل جدا کردهاید. مواردی که به طور بالقوه در اختیار شماست تولید ویدئو، عکس، همکاری با اینفلوئنسرها، خرید تبلیغات یا تعیین انواع استوریهای مختلف است.
فراموش نکنید که در نهایت، این جدول قرار است به شما کمک کند ابتدا به سراغ کدام گزینه بروید. به همین دلیل پاسخگویی به کامنتها یا استفاده از ادمین دیگر از گزینههای شما خارج خواهد شد، زیرا به محض ورود به اینستاگرام، با هر فعالیتی که داشته باشید، به این موارد نیاز خواهید داشت.
حالا به سراغ هریک از گزینهها بروید. با مشورت با دیگران یا بر اساس تجربه شخصی، میتوانید این روشها را فهرست کنید.
بررسی کنید هرکدام از این مواردی که نوشتید روی محور سادگی به کدام سمت نزدیکتر است. مثلا تولید محتوای ویدئویی ممکن است از تولید اینفوگرافیک سختتر باشد. در هر صورت، جای آن را روی محور افقی مشخص کنید.
در قدم بعدی، به سراغ اثرپذیری بروید. به طور دقیقتر، باید مشخص کنید این کار چقدر در رسیدن شما به نتیجه اثرگذار است. این نتیجه به طور کامل به اهداف هوشمند از پیش تعیینشده شما وابسته است. در همان مثال فروش جوراب، تولید اینفوگرافیک ممکن است از عکاسی تبلیغاتی کماثرتر باشد یا اصلا ارتباطی با اهداف شما نداشته باشد. آن را مشخص کنید و بر اساس داده قبلی، نقطه نهایی را رسم کنید.
در نظر داشته باشید بههیچعنوان هیچ گزینهای در کسبوکارهای مختلف یکسان نیست. مثلا استفاده از پادکست برای فروش محصولات دیجیتال از عکاسی تبلیغاتی مؤثرتر است، اما در اگر تولیدکننده جوراب باشید، نتیجه متفاوت خواهد بود.
برای اینکه جدول یا جداول واقعیتری داشته باشید، میزان سختی و سادگی (محور افقی) باید بر اساس توانایی شما در نظر گرفته شود. اگر یک آژانس تبلیغاتی هستید که از تدوینگر، فیلمساز و تجهیزات تصویربرداری بهره میبرد، ساخت ویدئو آسانتر خواهد بود یا تولید محتوای متنی زمانی که هیچ نویسندهای در تیم خود ندارید بدون شک کار سختتری است.
هزینه و زمان را هم میتوانید در همین محور لحاظ کنید. این کار معمولا بر اساس نسبتها تعیین میشود. یعنی برای مثال ممکن است برای یک کسبوکار و یک گروه استفاده از گوگلادز سادهتر (کمهزینهتر و سریعتر) از اینفلوئنسرمارکتینگ باشد.
نتایجی که در ماتریس میبینید یک نمای کلی از روشهایی خواهد بود که قرار است مخاطب را درباره وجود برند شما آشنا کند یا حتی در بخشهای مختلف قیف فروش، او را به پیش ببرد.
مربع نیمه بالایی که در سمت راست جدول قرار دارد سادهترین گزینههای شماست، یعنی روشهایی که هم اثرگذاری زیادی دارند هم برای شما سادهترند. در قسمت چپ و بالایی همچنان تکنیکهای مؤثر را دارید، اما هر اندازه به سمت چپ پیش میروید، کار سختتر میشود تا جایی که مجبور خواهید شد به طور کامل از آنها صرفنظر کنید.
در نیمه پایینی، کماثرها هستند. در سمت راست آن، اما روشهای سادهتری را در پیش دارید. اگر در این بخش گزینهای به انتهای سمت راست نزدیک شده بود و با کف جدول فاصله داشت، همچنان جزو گزینههای اصلی شما خواهد بود.
در مقابل، در یکچهارم اثرگذاری کم و دردسر زیاد، مواردی هستند که از همین حالا میتوانید آنها را از فهرست خود خارج کنید.
این ماتریس علاوه بر یک دید کلی به روشهایی که دارید، بر اولویتبندی، ترسیم درخت دیجیتال و صدالبته بودجهبندی پروژه بازاریابی دیجیتال شما اثرگذار خواهد بود.