نمایشگاه کتاب چقدر فروخت؟ آغاز سریال جدید رضا عطاران، عباس جمشیدی‌فر و بهزاد خلج نگهداری از ۹۹ کتاب نایاب ترجمه انگلیسی شاهنامه فردوسی در کتابخانه آستان قدس رضوی رئیس‌جمهور در پیامی برای روز بزرگداشت فردوسی: زبان فارسی آینه فرهنگ مشترک اقوام ایران‌زمین است رئیس انجمن آثار و مفاخر کشور: شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی شناسنامه‌ای از اصالت و هویت ما است یک کتاب جادویی برای فردوسی در نمایشگاه تهران | شاهنامه سه بعدی ویژه کودکان برای نخستین بار رونمایی شد + فیلم مراسم بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی برگزار شد (۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴)+فیلم علی‌محمد مؤدب: شعر، جان‌پناه تمدن ایرانی است | بازآفرینی فردوسی‌ها مانع اسیدپاشی فرهنگی می‌شود تشویق ۵ دقیقه‌ای برای «ماموریت غیرممکن» تام کروز نقدپذیری به سبک فراستی؛ «هیچی، مزخرف می‌گویند» فروش ۳۵۰ میلیاردی در سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران اعتراض کارکنان جشنواره فیلم کن به وضعیت حقوقی خود نام‌آوران شاهنامه بر روی پرده تبارشناسی آمدند ابراز همدردی و اظهارات رئیس صداوسیما در بازدید از محل انفجار بندر شهید رجایی بندرعباس معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری خراسان رضوی تأکید کرد: لزوم احیای سازمان کشور‌های فارسی‌زبان با محوریت مشهد معاون سیاسی استانداری خراسان رضوی: نباید بین هویت ملی و مذهبی تقابل ایجاد کرد | شاهنامه ظرفیتی مغفول در گردشگری فرهنگی رئیس انجمن نسخ خطی ایران از روشی جدید برای تعیین قدمت اسناد خبر داد نقالی، صدای امروزِ فردوسی | گفت‌وگو با پریسا سیمین‌مهر، نقال بین‌المللی شاهنامه فردوسی یاحقی: شاهنامه با نقش‌آفرینی در ساخت هویت فرهنگی ایرانیان، از دیگر آثار متمایز شده است + فیلم
سرخط خبرها

روایتی درباره خسرو شکیبایی، به مناسبت سالروز درگذشت این هنرمند فقید

  • کد خبر: ۱۱۷۶۵۲
  • ۲۸ تير ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۶
روایتی درباره خسرو شکیبایی، به مناسبت سالروز درگذشت این هنرمند فقید
مهرجویی که با مهربانان زیادی فیلم‌ها ساخته است و در شش فیلم در مقام کارگردان شانه به شانه با شکیبایی همکاری داشته است می‌گوید: «خسرو یک آدم حرفه‌ای درجه‌یک بود. مهم‌تر از همه اینکه او به عنوان یک هنرپیشه اصلا حسود نبود. هنرپیشه‌ها اغلب خودشیفته اند و چشم ندارند دیگران را ببینند، ولی این حس در این آدم مطلقا وجود نداشت...»

جلال حاجی زاده | شهرآرانیوز - به یاد او دیوان گشودم که حافظ جان گفت: «به حُسن و خُلق و وفا کس به یار ما نرسد/ تو را درین سخن انکار کار ما نرسد...». این بیت تمامِ حرف بود. همه آنچه که نمی‌توان در بیان خسرو جان شکیبایی گفت. مردی که اگر نبود، خانه عشق همیشه یک پنجره کم می‌داشت. در سینما خبری از حمید هامون و جهانِ «کاغذ بی خط» و برادر شاعر «پری» و پدر آهنگ ساز «خواهران غریب» نبود و سفره بزرگ سینما «سالاد فصل» نداشت.

مهرجویی که با مهربانان زیادی فیلم‌ها ساخته است و در شش فیلم در مقام کارگردان شانه به شانه با شکیبایی همکاری داشته است می‌گوید: «خسرو یک آدم حرفه‌ای درجه‌یک بود. مهم‌تر از همه اینکه او به عنوان یک هنرپیشه اصلا حسود نبود. هنرپیشه‌ها اغلب خودشیفته اند و چشم ندارند دیگران را ببینند، ولی این حس در این آدم مطلقا وجود نداشت. حاضر بود با جان و دل برای کسی که روبه رویش بازی می‌کند ساعت‌ها وقت بگذارد، بالا برود و پایین بیاید تا طرف بتواند کارش را خوب انجام بدهد.»

کیومرث پوراحمد هم که دو فیلم ماندگار با نقش اولی شکیبایی ساخته است، درباره عمو رحیمِ «اتوبوس شب» می‌گوید: «غیر قابل رقابت بود و رقیب هیچ کس نبود.»

در میان این نیکوگفتن‌ها و نیکوشنیدن‌ها مسعود کیمیایی که با فیلم «خط قرمز» در ۱۳۶۰ باعث و بانی ورود شکیبایی به سینما شد بیش از همه ابراز دلتنگی می‌کند و با بغضی که تا چشمانش بالا آمده است می‌گوید: «مردم حافظه خوبی درباره اشخاص دارند. خسرو شکیبایی بیش از اندازه محبوب است. مردم خیلی او را دوست دارند. بهترین چیز برای یک انسان درون خوب است که او داشت. همین خصلت هم او را تا به امروز زنده نگه داشته است.»

و، اما عمو خسرو؟ چطور خسرو شکیبایی می‌شود عمو خسرو؟ اینجا عمو نه به معنای برادر پدر است، نه یک نفر که شانه‌های پهنش نصف یک کوچه را سایه می‌کند و نه لفظی برای احترام به عدد عمر. «عمو» اینجا برای آن قبل خسرو نشسته است که نام کوچک به تنهایی نیاید.

ما و دیگرانی که خودمان را به او نزدیک می‌بینیم و با او صمیمیتی بی سند داریم احساس می‌کنیم با او رفاقت کرده ایم و او با ما رفیق بوده است. از این رو به خودمان اجازه می‌دهیم او را با نام کوچکش «خسرو» صدا بزنیم، ولی به خودمان اجازه نمی‌دهیم این اسم را تنها صدا بزنیم برای همین قبلش یک عمو می‌گذاریم که نشانه حیا و حرمت بین ما و اوست؛ و این عمو می‌تواند هر جایی معنایی پیدا کند.

در خانواده  تئاتر و سینما هم خیلی‌ها به او عموخسرو می‌گفتند که در این خانواده «عمو» غیر از حیا و حرمت به معنای استاد هم هست. یک استاد و یک مراد که می‌توان دست روی شانه اش گذاشت.

شاعرانه زندگی کردن، زندگی را شدید می‌کند، اما از درون، آدمی را جوهردار می‌سازد. عمو خسرو که حتما در خلوت‌های شبانه اش شعر‌ها نوشته است که برای کسی نخوانده یکی از کمیاب آدم‌هایی است که شاعرانه زندگی کرده است. خیلی از شعر‌ها که این روز‌ها ورد زبان نشستن هاست با صدای او شنیده شده اند.

او صدای شعر بود و شاعرانه زندگی کرد. در «حجم سبز» و «صدای پای آب» صدای سهراب شد در «پری خوانی» فروغ را درد کشید و در «نشانی ها» و «نامه ها» با شعر‌های بلند سیدعلی صالحی تا خواب سرچشمه رفت.

عمو خسرو که هنوز زنده است و هر روز با دیالوگ‌های دلاویزش در چشم ما می‌نشیند در ۲۸ تیرماه سیزده سال پیش از کارزار این جهان رفت تا در کنار رفتن‌های سختی، چون رفتن حمید سمندریان، سهراب شهید ثالث، عباس کیارستمی و حمیدرضا صدر تیرماه سوگواره سخت اهل هنر باشد. سوگواره‌ای که در آخرین بندش سه روز قبل به اسماعیل شنگله رسید.

بی دلیل نیست که عمو خسرو این قسمت از شعر سیدعلی صالحی را در غمگین‌تر شکل ممکنش می‌خواند: «حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم/از خانه که می‌آیی/ یک دستمال سفید پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ و تحملی طولانی بیاور/ احتمال گریستن ما بسیار است».

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->