سرخط خبرها

نگاهی نوآورانه دارم

  • کد خبر: ۱۱۸۷۷
  • ۲۴ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۰
نگاهی نوآورانه دارم
نخبه نرم‌افزار محله طلاب از خود می‌گوید
معصومه فرمانی‌کیا - دیدار با رهبر انقلاب، جنسی متفاوت دارد، این را می‌توان از عکس‌ها و فیلم‌های موجود این دیدار‌ها فهمید. به‌ویژه اینکه دیدار با جوانان امروز و نخبه باشد و در این بین جوانی پرانگیزه و پرشور از این منطقه موضوع و علت مهاجرت به کشور‌ها را در حضور شخص اول مملکت بازگو کند.
حسن انصاری‌فر مدام دنبال فکر‌های تازه و جدید در حوزه فناوری اطلاعات می‌گردد و برای ۳۶۵ روز سالش برنامه‌ریزی دقیق دارد. کارش فاصله کوتاهی بین او و شهرش انداخته است، اما مشهد و محله طلاب بین شهر‌ها و محله‌ها همیشه برایش برجسته و خاص بوده است و به ما قول این را می‌دهد که به این شهر و محله برمی‌گردد. همیشه حس خوبی به هم‌محله‌ای‌هایمان داریم. این حس با موفقیت‌هایشان دوبرابر می‌شود و هر لحظه که یک گام جلوتر می‌روند، حال ما هم خوب‌تر می‌شود. فرقی نمی‌کند چه رشته و هنری داشته باشند، بچه‌های اینجا در اوج هستند و نیازی به هیچ تعریف و تمجیدی هم نیست. این گفتگو را با این مقدمه بخوانید که انصاری‌فر متولد ۱۳۶۴ است.

 به دیدار با رهبری اشاره می‌کنید؟
این دیدار با نخبگان شرکت‌های دانش‌بنیان بود.

 توضیحی در رابطه با این شرکت‌ها بفرمایید.
شرکت‌های دانش‌بنیان مجموعه‌هایی را شامل می‌شوند که به‌منظور توسعه اقتصادی برپایه دانش و تحقق اهداف علمی و اقتصادی تشکیل می‌شوند. معاون علمی ریاست جمهوری چند سال است روی این مجموعه‌ها با این هدف تمرکز کرده‌اند که نیاز‌های صنعتی برآورده شود. به این منظور شرکت‌ها را برای برآوردن نیاز‌ها جهت‌دهی می‌کند؛ به این صورت که امکانات را در اختیارشان می‌گذارد و می‌گوید هرکس در حوزه‌هایی که نیاز صنعت است ورود پیدا کند و ما تشخیص بدهیم، از مالیات معافشان می‌کنیم. علاوه‌بر این امکانات رفاهی در اختیارشان می‌گذاریم و از آموزش‌ها و مشاوره‌ها بهره‌مندشان می‌کنیم؛ اینکه به‌عنوان مثال، شرکت‌ها در آغاز تأسیس دچار مشکلات زیادی هستند و این مشاوره‌ها می‌تواند مانع شکست آن‌ها شود و تجربیات زیادی در اختیارشان بگذارد. به همین علت معاونت علمی شرکت‌ها را ارزیابی می‌کند و برحسب تشخیص آن‌ها شرکت‌هایی که دانش‌بنیان باشند را زیرپوشش قرار می‌دهند تا از مزایای آن استفاده کنند.

 چه تعداد از این شرکت‌ها در مشهد داریم؟
آمار اختصاصی مشهد را نمی‌دانم، اما درکل کشور ۴۵۰۰ شرکت هستند.

 تمام کسانی که در شرکت دانش‌بنیان کار می‌کنند، نخبه هستند؟
نه لزوما. این‌طور نیست که بگوییم هرکسی در اینجا فعالیت می‌کند، نخبه محسوب می‌شود، اما بدنه نخبه‌پروری دارند که افراد باید دانش به‌روزی داشته باشند.

 قبل از این هم با رهبر دیدار داشته‌اید؟
نه. این اولین دیدار من بود.

 شاید حرفم خیلی کلیشه‌ای باشد، اما دوست داریم از حس‌وحالتان در آن لحظه بگویید.
حس توصیف‌پذیری نیست. آدم معمولا خواهی‌نخواهی تحت تأثیر جلسه قرار می‌گیرد، به‌ویژه اینکه جدی‌ترین جلسه‌ای بود که تاکنون در آن حضور داشتم؛ اینکه بخواهم مقابل بزرگ‌ترین مقام کشور طرح ارائه کنم و پیشنهاد داشته باشم.

 فکر می‌کردید روزی به این مرحله از موفقیت برسید؟
من خودم را نخبه نمی‌دانم، اما همیشه در کودکی رؤیا‌های زیادی داشتم. حسی درونی به من می‌گفت که اگر کمی تلاش کنم و پشتکار داشته باشم، می‌توانم به جا‌های خوبی برسم و هنوز برای رسیدن به آن نقطه تلاش می‌کنم.

 برای رسیدن به آن نقطه، سنی را برای خودتان تعریف کرده‌اید؟
معمولا از عدد فاصله می‌گیرم؛ چون رسیدن به آن عدد آدم را گول می‌زند که تلاش کافی است، درحالی‌که مرز و عددی برای تلاش کردن وجود ندارد.

 از کودکی‌تان تعریف می‌کنید؟
در محله طلاب و خانواده‌ای مذهبی و به نسبت پرجمعیت به دنیا آمدم. پدرم روحانی و مبلغ حوزه علمیه بود که البته اکنون بازنشسته شده‌است. به همین دلیل در دوران ابتدایی به یکی از شهرستان‌های مرزی «تایباد» منتقل شدیم تا پدر بتواند در خدمت طلاب آنجا باشد. شهرستان بود و امکانات خیلی محدودتر از شهر بود. به‌ویژه در شهرستان کوچکی، چون تایباد که من دوران تحصیلم را آنجا گذراندم. خاطرات خیلی خوبی از این شهر دارم. بعد از کارشناسی، چون تحصیلاتم در حوزه نرم‌افزار بود، با ۴ نفر از دوستانم که جوان بودیم و به لحاظ اعتقادی نزدیک به هم، شرکتی پژوهشی را پایه‌گذاری کردیم و بعد هم به مرحله ثبت رساندیم. می‌توان گفت دستاورد‌های مالی خیلی خوبی نداشت، ولی به لحاظ علمی دوره شاخصی بود.
آن زمان به‌عنوان برنامه‌نویس وارد آن شرکت شدم. مشغول کار که شدم بعد از مدتی مدیر بازرگانی شدم و در این سمت فعالیت کردم و بعد پیشنهاد شد عضو هیئت مدیره شوم و بعد هم مدیرعامل شدم. من نگاهی نوآورانه داشتم. مدیرعامل که شدم در چند نمایشگاه تولیدی شرکت کردم و مراودات خوبی داشتم و خوشبختانه در چند مناقصه استانی هم برنده شدم، اما متأسفانه بعد از مدتی شرکت منحل شد و فکر می‌کنم به‌دلیل کم‌تجربگی ما جوان‌ها در شرکت‌داری بود.

 بعد از آن چه شد؟
فرصتی برای سپری کردن دوران خدمت پیش آمد و بعد هم درس‌خواندن و آماده شدن برای دوره ارشد.

 در مشهد؟
نه، تهران. در رشته فناوری اطلاعات درس می‌خواندم. برای پایان‌نامه ارشد موضوعی را انتخاب کردم که به کار تحقیقاتی مشترک با دانشگاه صنعتی شریف ختم شد. آنجا یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه به من پیشنهاد کار دادند. برای من هم که بعد از شکست شرکت دنبال کار می‌گشتم، اینکه همان‌جا بمانم پیشنهاد خوبی بود. ایشان آدم علمی و مذهبی بودند و من کنارشان راحت بودم. این یعنی همه شرایط با هم مهیا بود. هم دانشگاه، دانشگاه خوبی بود و هم آزمایشگاه و هم استادی که قرار بود با ایشان کار کنم. از همان سال ۹۰ در شرکت‌های مختلف بیشتر در حوزه امنیت فضای سایبری کار کردم.

 پس حوزه تخصصی شما امنیت اطلاعات است؟
حوزه تخصصی من دقیقا امنیت اطلاعات در فضای مجازی است. خدماتی که ارائه می‌کنیم به این شکل است، سامانه‌ها و زیرساخت‌های فناوری وزارتخانه‌ها، بانک‌ها و مجموعه‌هایی که سامانه‌های اطلاعاتی دارند را ارزیابی کرده و آسیب‌پذیری امنیتی را پیدا‌ می‌کنیم و گزارش می‌دهیم و در حقیقت ارتقای امنیت را انجام می‌دهیم.
 
 در صحبت‌هایتان با مقام رهبری اشاره به مهاجرت نخبه‌ها به خارج از مرز‌ها داشتید؟
بله. اینکه امروزه دلالان پیش نخبه‌ها قرار می‌گیرند و بیشتر نخبه‌های ما به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند. ما دلال در این رابطه خیلی زیاد داریم و خروج نخبه‌ها از مرز آسیبی است که کشور ما را تهدید می‌کند.

پس می‌شود گفت شما هم به نوعی مهاجرت کرده‌اید؛ اینکه مشغول به کار در تهران هستید.
شاید

 چرا این اتفاق می‌افتد و نخبه‌های بومی ما به پایتخت مهاجرت می‌کنند؟
به‌علت اجتماع سازمان‌ها در تهران این اتفاق افتاده است و در دیگر مناطق کشور این‌گونه نیست. شما کشور‌های توسعه‌یافته اروپایی و آمریکا را ببینید، هرکدام از شهرهایشان  موضوعیتی دارد. درحالی‌که در ایران به این شکلی نیست، تمام سازمان‌ها و ارگان‌های مهم در تهران است. الان که تمرکز فعالیت‌ها و سازمان‌ها در تهران است، افراد برای اینکه بتوانند ظرفیت‌های بالقوه را بالفعل کنند، به پایتخت مهاجرت می‌کنند.

 نمی‌خواهید به شهر و محله خود برگردید؟  
گفتم من یکی‌دو سال در شرکت پژوهشی مشغول بودم و آن را هم ثبت کردم. الان هم ترجیحم این است که اگر شرایط فراهم شود به مشهد برگردم و به قول شما در شهر و محله خودم باعث رشد شوم، اما فکر می‌کنم تغییراتی باید اتفاق بیفتد که امکانات در کل کشور توزیع شود. باز هم تکرار می‌کنم جزو علاقه‌مندی‌های من است که به شهر خودم برگردم و کاری که از دستم برمی‌آید را انجام دهم.

 نپرسیدم، اهل کدام محله و ساکن کجای طلاب هستید؟
طباطبایی ۲۲

 چقدر در این محله فعال بودید؟
این محله را با مسجد معروف به مسجد‌الرضا (ع) می‌شناسم. یادم هست یکی از مدرسان علوم قرآنی در مسجد، آدم بسیار توانمندی بود و توانسته بود خیلی از بچه‌ها را جذب مسجد کند. ما هم مثل خیلی از نوجوان‌ها که پرشور و انرژی هستند، مشتاق فعالیت‌های فرهنگی بودیم و برنامه‌های زیادی را اجرا می‌کردیم؛ اینکه از قاریان و سخنرانان بزرگ کشوری دعوت می‌کردیم در جمع ما حضور داشته باشند و باز یادم هست هیئت علقمه در این مسجد هم خیلی از کارهایش را با حضور ما انجام می‌داد.

 هنوز هم با بچه‌های این محله در ارتباط هستید؟
به آن صورتی که مدنظر شماست، خیر. آن هم به‌دلیل مشغله کاری است، اما معمولا زودبه‌زود به این محله و به دیدار پدر و مادرم می‌آیم.

 چقدر اهل برنامه‌ریزی هستید؟
من همیشه به دوستانم سفارش می‌کنم، تنها داشتن تصمیم منجر به موفقیت نمی‌شود، باید برنامه‌ریزی دقیقی داشته باشیم. یک جمله معروفی هست که آدم‌های موفق کسانی هستند که برنامه دارند و موفق‌تر‌ها کسانی هستند که برنامه‌ها را روی کاغذ می‌آورند. سعی می‌کنم برنامه‌ها را روی کاغذ بیاورم و زیاد فکر کنم، تا آنجا که برخی از اوقات همسرم می‌پرسد مشغول چه کاری هستی؟ وقتی پاسخ می‌شنود که دارم فکر می‌کنم، تعجب می‌کند. این فکر کردن خیلی مؤثر است، دست‌کم برای من این طور بوده است.

 درست است که آدم‌های موفق تمرکزشان تنها روی یک  کار است؟
نه، این باور اشتباهی است.  به نظر من اینکه تنها روی یک بعد تمرکز کنید، آسیب است و آسیب جدی برای زندگی شخصی و خصوصی است. من اهل برنامه‌ریزی هستم و مشخص است که تمام ساعت‌هایم قرار است چه کاری انجام دهم؛ از همان ۴ صبح که بیدار می‌شوم و نماز و تعقیبات بعد از آن را می‌خوانم، تا زمانی که بیرون از خانه هستم و مشغول کار. سر وقت هم منزل هستم و در خدمت خانواده. مطالعه و ورزش هم جای خودش را در زندگی‌ام دارد.

 نخبگان آدم‌های مرفهی هستند؟
شاید تصور خیلی‌ها بر این باشد که نخبه‌ها آدم‌های ثروتمندی هستند و در رفاه و امکانات‌اند. شاید شکل گرفتن این ذهنیت بی‌جا نباشد. معمولا هر طیفی با افرادی شبیه خودش مراوده دارد، این اصلی است که حاکم است. اگر استاد دانشگاه باشم یا هنرمند یا آموزگار، با آن‌هایی که مشابهت کاری و فکری با من دارند رفت‌وآمد می‌کنم. من گرچه خودم را نخبه نمی‌دانم، ارتباطات بیشتری با نخبگان دارم. نخبه‌ها معمولا در خانواده‌هایی هستند که به لحاظ اقتصادی متفاوت‌تر باشند و طبیعی است وضع مالی بهتری داشته باشند.

 نخبه‌ها آدم‌های ویژه‌ای هستند؟
 به چه لحاظ؟

 اینکه دیگران فکر می‌کنند ظرفیت هوشی بالا یا استعداد ویژه و خاصی دارند؟
دیگران به قول شما این باور را دارند، اما من تصورم بر این نیست. ضرورتا باید هوش خیلی بالایی داشت، من هوش متوسطی دارم، اما تلاش کرده‌ام استعداد‌هایی که در درون خودم می‌شناسم و می‌دانم به بالفعل تبدیل کنم.   برای همه این‌طور است و شکی در آن نیست که اگر هرکس باتوجه به آورده‌هایی که دارد تلاش کند، به لحاظ علمی، هنری و اقتصادی به موفقیت می‌رسد.

 قبول دارید محله طلاب مستعد و نخبه‌پرور است؟
بله، به یقین خیلی از دانشجویان نخبه مشغول به تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف از این محله هستند که به موقع و ظرف یک فرصت مناسب معرفی‌شان خواهم کرد. ما در طلاب نخبه‌های زیادی داریم که خیلی‌هایشان گمنام ماندند و شناخته نشدند.

 چرا این اتفاق افتاده است؟
شاید به‌دلیل محرومیت‌هایی که در کودکی داشته‌اند، خودباوری‌شان کم است. اگر اعتمادبه‌نفسشان تقویت شود، مطمئن باشید آدم‌های شاخص زیادی از این منطقه جغرافیایی بیرون می‌آیند. اتفاقا اینکه شما شرح زندگی‌شان را می‌نویسید، در ایجاد اعتمادبه‌نفسشان تأثیر دارد.

 فکر نمی‌کنید این ضعف به نظام آموزشی ما هم برگردد؟
در دیدار با رهبری و مصاحبه‌هایی که داشتم، به نظام آموزشی اشاره کردم که در کل کشور و به‌ویژه مناطق محروم، در حوزه مهارت‌آموزی در یک سطح و نخبه‌پروی در سطح بالاتر مشکلات اساسی وجود دارد و مشکل بیکاری هم برمی‌گردد به نظام آموزشی که باید اصلاح شود و این موضوع خیلی کلان و بزرگ است و فرصت زیادی برای حرف‌زدن می‌طلبد.

 این موضوع ممکن است برگردد به اینکه طلاب جزو بافت پیرامونی است و امکانات محدودتری دارد؟  
دقیقا. شما اگر امکانات شهری را بررسی کوتاهی بکنید، تفاوت‌ها را از سیستم حمل‌ونقل تا ظرفیت کتابخانه‌ها و بوستان‌ها می‌بینید. بهترین مدارس و بهترین کتابخانه‌ها در بالای شهر است. چرا باید در بالای شهر امکانات رفاهی بیشتر باشد؟ من اصلا  قضاوت نمی‌کنم، اما یک نگاه کوتاه به تعداد کتابخانه‌ها و کیفیت مدارس همه‌چیز را مشخص می‌کند و نیاز به گزارش امثال من ندارد. البته باید بگویم یک قسمت کم‌لطفی مسئولان است، یک قسمت هم به کم‌کاری خود مردم برمی‌گردد که مطالبه‌گر نیستند. مناطق برخوردار حقوق خودشان را بهتر می‌شناسند و خواسته‌هایشان را حتی شده به زور فریاد طلب می‌کنند، اما در مناطق ضعیف‌تر کمتر این اتفاق می‌افتد.

 چه کنیم که خودباوری در این محدوده تقویت شود؟
این یک‌جور فرهنگ‌سازی است. احقاق حق یک فرهنگ است که باید ایجاد شود. اینکه افراد نخبه شروع به آگاه‌سازی در حوزه سیاسی، شهری، مدنی و اجتماعی کنند و به مردم بفهمانند که شما این حقوق را دارید و باید مطالبه‌گر باشید. این وظیفه آدم‌های فرهیخته محله است که در مساجد و محله‌هایی که مرکز رفت‌وآمد زیاد است، با مردم حرف بزنند و آگاهشان کنند؛ و قطعا نیاز به افرادی شبیه خود شما زیاد است.
من خدمتگزار همه آن‌ها هستم.  

 شما تمام این محله را می‌شناسید؟
حتی کسانی که در یک محله به دنیا آمده‌اند، نمی‌توانند ادعا کنند تمام کوچه‌ها و خیابان‌های آن را می‌شناسند. از من که مدتی در این محله نبوده‌ام چه انتظاری می‌توانید داشته باشید.

 گفتید رسانه‌ها می‌توانند در خودباوری محله نقش داشته باشند؟
من خیلی خوش‌حالم شما این کار را انجام می‌دهید. اینکه در محله به دنبال معرفی افراد و چهره‌های شاخص هستید، قطعا در بالابردن اعتمادبه‌نفس آن‌ها نقش دارد.

   نمی‌خواهید برای محله‌تان کاری انجام بدهید؟
اکنون در دانشگاه صنعتی شریف خیریه کوچکی را پایه‌گذاری کرده‌ایم که در حوزه حمایت تحصیلی از کودکان فعال است و قرار است این فعالیت گسترده‌تر شود. در این حوزه قرار است مهارت‌های اشتغال‌زایی را به کودکان بیاموزیم و تجارت و داشته‌هایمان را در اختیار آن‌ها بگذاریم و بخشی از آن‌ها حتما از این محله خواهند بود.

 یک رسانه مثل شهرآرا محله چقدر می‌تواند به این اتفاق کمک کند؟
تاریخ زندگی افراد در اجتماع موفق نشان داده است، آن‌هایی توانسته‌اند کار را خوب پیش ببرند و باموفقیت به اتمام برسانند که در کنار هم بوده‌اند و ما به رسانه‌هایی مثل شما خیلی نیاز داریم.
 
خانواده‌ای که تجربه حضور در شهر‌های مختلف را داشته‌اند و حالا ساکن طلاب هستند
متعلق به این محله ایم
خانه کوچک و ساده خانواده انصاری‌فر در خیابان علامه طباطبایی است. حاج‌آقا انصاری‌فر سال‌ها برای تدریس به شهرستان‌ها می‌رفته است و به‌قول خودش دوره جوانی‌اش را گذرانده و حالا وقت استراحتش است؛ گرچه هفتاد و چند سالگی هم وقت کار کردن نیست.
نیم‌روز بارانی یک روز پاییزی و وقت استراحت حسینعلی انصاری‌فر و همسرش معصومه شعبانی را خیلی کوتاه می‌گیریم تا درباره شیوه‌های تربیتی فرزندانشان بپرسیم.
حاج‌آقا به‌دلیل تمایلی که پدرش به حوزه و روحانیت داشت، طلبه شد و دوست داشت یکی از پسرانش هم طلبه شود، اما این اتفاق نیفتاد؛ گرچه فرزندان او در هر حوزه و رشته‌ای که هستند موفق‌اند.
او با خودش عهد کرده است تا زمانی که توانایی دارد در کار تدریس و تبلیغ باشد و هنوز هم به‌عنوان مبلغ به روستا‌های نزدیک مشهد می‌رود. به‌ویژه در طرح هجرت به‌عنوان مبلغ، افتخار حضور در جوزقان تایباد و روستای دوله را داشت و با این حال می‌گوید: از سال ۴۲ ساکن این محله هستیم. او تاریخچه جالبی را از این محدوده که زمین‌های آن مختص به محراب‌خان و وقف آستان قدس رضوی بوده است، تعریف می‌کند: همان‌طور که آیت‌ا... فقیه‌سبزواری بخشی از زمین‌ها را برای اهدا به طلاب مطالبه کرد و بخشید، حاج‌آقا نوغانی هم پیگیر این موضوع بود.  نوغانی از طلابی بود که به دربار رفت‌وآمد داشت و همین موضوع نفوذش را زیاد کرده بود و به همین دلیل تولیت وقت با درخواستش موافقت کرد و منزلی که ما ساکن هستیم را بخشید. آن زمان اینجا را زمین‌های آسایشگاه می‌گفتند و بیشتر زمین کشاورزی بود و آبادی خیلی کم.
معصومه شعبانی ادامه می‌دهد: خانه‌ها خیلی پراکنده از هم بودند و هرکس خودش مسئول ساخت بود، اما کم‌کم آبادی رونق گرفت و خانه‌ها و جمعیت زیاد شد.  هرچند به‌دلیل شرایط حاج‌آقا ما به تایباد منتقل شدیم و حاج‌آقا تا زمانی که در این شهرستان حوزه علمیه ساخته شد، مشغول تدریس دروس حوزه بودند، اما محله زندگی ما همین طلاب است و بچه‌ها خودشان را متعلق به این محله می‌دانند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->