غلامرضا زوزنی| «دغدغهها و تردیدهای زارعیان من را یاد فیلمها، زندگی، تفکرات و تردیدهای مذهبی برگمان میاندازد. فیلم، دیدنی است و فارغ از موضوعش، خیلی خوب ساخته شده است.». این را هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله «فیلم»، در ستایش فیلم «خسوف»، ساخته محسن استادعلی با تهیهکنندگی خودش و مسعود زارعیان میگوید. بیش از شش سال بود که طرح «خسوف» در ذهن زارعیان، فیلمساز مشهدی، میچرخید تااینکه بعد از ضبط بخشی از تصاویر آن و پیشبرد بخشی از تولید، او از محسن استادعلی میخواهد که پای کار بیاید و فیلم را کارگردانی کند. استادعلی هم که این فیلم را با همه ساختههایش متفاوت میبیند، میپذیرد و با کمک زارعیان فیلم را در مشهد تولید میکنند و مراحل بعد از تولید را در تهران پشتسر میگذارند.
زارعیان در گفتگو با شهرآرا، با وسواس کلمات را برای بیان انگیزهاش از ساخت این فیلم انتخاب میکند و آنها را به زبان میآورد: «میخواستم فیلمی درباره این موضوع بسازم تا اهمیت و شأن لباس روحانیان را به جامعه یادآوری کنم.».
زارعیان مشغول تحصیل در حوزه علمیه است و «درس خارج» میخواند و در مدارس حوزوی مشهد، مشغول فعالیتهای هنری نیز هست. او که ازطرفی به تبلیغ دین عشق میورزد و از طرف دیگر فکر میکند باید سینماگر شود، در تردیدی فرورفته که باعث شده است آن را در «خسوف» با همه درمیان بگذارد.
نتیجه همکاری او و استادعلی هم میشود حضور در جشنواره سینماحقیقت و توجه مخاطبان، منتقدان و داوران که باعث میشود در شش بخش اصلی، نامزد دریافت جایزه شود و همچنین نامزد دریافت جایزه «هنروتجربه» بشود.
در ادامه، بخشی از گپوگفت ما را با این طلبه فیلمساز جوان مشهدی میخوانید.
حقیقت و اهمیت لباس روحانیان
زارعیان در ابتدا قصد داشته پژوهشگر و تهیهکننده باشد، اما پا که در عرصه تولید گذاشته، متوجه شده است بعضی حرفهایش را هیچکس به غیر از خودش نمیتواند بزند و همین میشود که کارگردانی را برمیگزیند.
او هرچه در فیلمسازی فعالیت میکند و در کنار آن درسش را در حوزه دنبال میکند، دچار تناقضها و تردیدهایی میشود. خودش این تردیدها را اینگونه روایت میکند: بهشدت سخنرانی و تبلیغ دین و خدمت به مردم را با لباس روحانیون دوست دارم. فکر میکنم طلبه تا ملبس نشود، اصلا طلبه و روحانی نیست، فقط یک آدم متدین است. گمان میکنم این لباس است که به روحانیان و حوزه علمیه شأن میدهد؛ برای همین ملبس شدم. جلوتر که رفتم، دیدم لباس روحانیان با فضای فیلمسازی همخوانی ندارد. ترسیدم که نکند با فیلمسازیام نتوانم شأن لباس روحانیان را حفظ کنم. هرچه جلوتر میرفتم، این تناقض برای من بزرگتر میشد و بیشتر احساسش میکردم. ازطرفی نمیتوانستم بهکلی لباس روحانیت را کنار بگذارم.
زارعیان میگوید: من از آن دسته آدمهایی نیستم که بتوانم همزمان هم لباس روحانیان را به تن داشته باشم و هم کار فیلمسازیام را دنبال کنم. او میگوید: فردی که میخواهد تفکر حوزههای علمیه را دنبال کند، حتما باید لباس بپوشد: «قائل به این هستم طلبهای که ملبس است، موقعیتش با فضای سینما و کارگردانی همخوانی ندارد.»
لباس را خراب نکنید!
به نظر این فیلمساز، نمونهای از این تردیدها در ناخودآگاه همه مردم وجود دارد. او از همین تردید و مضمون کمک گرفته و درونمایه و پیرنگ فیلمش، «خسوف» را بر آن استوار کرده است: «با کمک این مضمون میخواستم حرفی اساسی را به همه روحانیان و طلبههایی که وارد حوزه علمیه میشوند، بزنم و آن، این بود که خواهش میکنم قبل از انتخاب لباس روحانیت فکر کنید آیا میتوانید با پوشیدن این لباس به دین و مردم و کشور خدمت کنید یا خیر. فکر کنید. تحقیق کنید. وقت بگذارید و ببینید اگر شرایطش را ندارید، این لباس را خراب نکنید و شأنش را زیر سوال نبرید. مردم هم وقتی میبینند که یک روحانی ملبس در رفتار و سکناتش اشتباه میکند، از همهچیز زده میشوند.»
او میگوید، چون عاشق لباس روحانیت است، تردید کرده است که نکند وقتی با این لباس کار فیلمسازی میکند، به شأن و جایگاه آن لطمه بزند: «این تردید دامن خانوادهام، مادرم، همسرم، برادرم و دوستان نزدیکم را که مشتاق بودند مرا با لباس روحانیت ببینند، گرفت. میخواستم اگر قرار است در این سینما تنها یک فیلم بسازم، همین فیلم باشد؛ چراکه این فیلم، حرف مهم من است و هیچکس جز من نمیتوانست این حرف را بهدرستی و دقت بیان کند؛ چون من سالهاست با این تردید کلنجار میروم. دوست داشتم با این فیلم در حد خودم، شأن لباس روحانیان را گوشزد کنم.».
رسیدگی به تردید
به نظر میآید این فیلمساز مشهدی در تردید میان فیلمسازی و لباس روحانیت، طرف سینما را گرفته است، اما خودش این موضوع را قبول ندارد. در زمانهایی مانند ماه مبارک رمضان یا روزهای عزاداری امامحسین (ع) که طلاب و روحانیان برای تبلیغ دین به مناطق مختلف کشور میروند، اودر کسوت روحانیت عازم شهرها و روستاها میشود و در آنجا به تبلیغ دین میپردازد: «با لباس روحانیت سعی میکنم به مردم خدمت کنم. گاهی برایشان از دین و اهلبیت (ع) میگویم و گاهی با کمک خیران در حد توانم به امور معیشتیشان رسیدگی میکنم.»
«خسوف» با تردید شروع میشود و مخاطب را در همان تردید رها میکند. از واکنش مخاطبان به این فیلم که در فضای مجازی منتشر شده است، میتوان دریافت که تا چه اندازه با اصل موضوعی که فیلم مطرح کرده است، ارتباط برقرار کردهاند. آنها بعد از تماشای فیلم بهدنبال تردیدهای زندگیشان میگردند تا با آنها کنار بیایند. دستاورد دیگری که «خسوف» داشته است، تعدیل نگاه مخاطبانش به روحانیان است. بخشی از آنها به واقعی شدن نگاهشان به خانوادههای روحانیان هم اقرار کردهاند. هرچند «خسوف» منتقدانی هم میان مخاطبان خود دارد، اقشار مختلف مردم با هر سلیقه و دیدگاهی به تماشای آن نشستهاند.
پیش بهسوی درونیات
با پیشرفت امکانات سینمایی، فیلمها به درون انسانها راه پیدا کردهاند و درونیات افراد را واکاوی میکنند. این دست از فیلمها اگر صادقانه مسائل خود را طرح کنند، فارغ از اینکه چه مضمونی دارند، مخاطب با آنها ارتباط برقرار میکند؛ درست مانند «خسوف» که صادقانه و بهدور از دستکاری واقعیت، تردیدهای درونی یک طلبه را به تصویر کشیده است. همین هم موجب شده است که مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار بگیرد؛ هرچند سینما بهویژه سینمای مستند، نیازمند همه گونههای فیلمسازی با تنوع متون است.