محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز - مثل قدیم پای دکه مطبوعات یا مثل این دوره و زمانه با یک جستوجوی ساده در تلفن همراه؛ در مواجهه با صفحه اول روزنامهها، آنچه در وهله اول چشم و ذهنمان را نشانه میگیرد، چیست؟ کدام خبر و چه اتفاقی؟ چه میزان از اخبار و موضوعاتی که در حوزه فرهنگ و ادبیات کار میشود، میتواند بهعنوان مطلب و عکس یک روی جلد روزنامه بیاید؟
ویترینی که اتفاقا میتواند با اتکا به این ظرفیت، خیلی خوشرنگولعابتر و پرزرقوبرقتر به نظر برسد. اصلا چه حجمی از مطبوعات ما منحصرا در این حوزه کار میکنند و دغدغه پرداختن به مسائل فرهنگی را دارند؟ مایی که چه شهروند و چه مسئول، تا تقی به توقی میخورد میگوییم فرهنگسازی نکردهایم و انگشت اتهام را بهسوی دیگری میگیریم، تابهحال از خود پرسیدهایم که چقدر از بستر مطبوعات برای بهرهگرفتن در این زمینه استفاده کردهایم؟
چقدر برای شناساندن چهرههای تکرارنشدنی ادبی و فرهنگی این مملکت به مردم تلاش کردهایم؟ چقدر از آثار شاخص نویسندهها و ادیبان کشورمان گفتهایم که حالا گلایه میکنیم چرا فرزندمان فلان هنرپیشه خارجی را میشناسد و آن که متعلق به همین آب و خاک است را نه؟ و یک سؤال مهمتر؛ اصلا چقدر این مجال و این اجازه را داریم؟
به نظر میرسد از فرهنگ و ادبیات گفتن و نوشتن در سایه انبوه خبرهای سیاسی و اقتصادی و خط قرمزها و ممیزیهای موجود، این روزها سختتر از همیشه شده. اما مصائب دیگر نوشتن در این حوزه چیست؟ ما پاسخ این سؤال را در گپوگفتی که بهمناسبت روز خبرنگار با سه تن از خبرنگاران باتجربه این حوزه داشتیم، جویا شدیم؛ آرش شفاعی، محمد بهبودینیا و مهدی نعیمیان هر کدام از ظن خود به این موضوع نگاه میکنند.
آرش شفاعی، دبیر سرویس فرهنگ و هنر روزنامه «جامجم» که از سال۱۳۷۸ در مطبوعات قلم میزند و بخش عمده فعالیت روزنامهنگاریاش به ادبیات و مسائل فرهنگی مرتبط بوده، معتقد است محدودیتها و مشکلاتی را که خبرنگاران این حوزه با آن درگیر هستند، میتوان به سه بخش تفکیک کرد. اول اینکه «روزنامههای ما اغلب روزنامههای سیاسی و فرهنگی هستند؛ به این معنا که رویکرد اصلی آنها مانور روی مسائل و مشکلات جامعه است که در حوزههای سیاسی و اقتصادی وجود دارد. علاوهبراین، مدیریت رسانهها هم به نحوی پیش رفته است که رسانهها را بیشتر افراد سیاسی تشکیل میدهند.
چنین رویهای باعث میشود درمجموع ساختار رسانههای ما، حوزه سیاست و اقتصاد بیش از دیگر حوزهها فربه شود و درمقابل، حوزههای فرهنگی و اجتماعی و مانند آن، حوزههای درجه دو و سه به چشم بیاید. شاید بتوان اینگونه گفت که در ۹۰ درصد مطبوعات کشور، این نگاه سیاسی و اقتصادی بر نگاه فرهنگی و اجتماعی میچربد. این نگاه، در تعریف صفحات و نیروها، امکاناتی که قرار است دراختیار هر سرویس قرار بگیرد و سهمی که هر سرویس در صفحه اول و ویترین روزنامه دارد نیز تأثیر میگذارد. درنهایت، وقتی خبرنگار در سرویسی کار میکند که در ساختار روزنامه درجهیک محسوب نمیشود، به همان نسبت هم میتواند عرض اندام کند.»
شفاعی، تعامل با هنرمندان را موضوع دیگری میداند که خبرنگاران حوزه فرهنگی و هنری با آن روبهرو میشوند. او میگوید: تصوری که بخش بزرگی از این قشر، از حرفه خبرنگاری و وظیفه آن نسبت به هنر دارند، کاملا متفاوت است با آنچه واقعا باید باشد و درنتیجه، وقتی این تصور شخصی و باب میل آنها عینیت پیدا نمیکند، میگذارند به حساب بیسوادی خبرنگار و هزارویک علت دیگر. اما واقعیت این است که هنرمندان نباید توقع رفتاری را که هوادارانشان نسبت به آنها دارند، از خبرنگاران داشته باشند؛ توقعات اشتباهی که ناشی از نشناختن رسانه و ظرفیت و کارکرد آن است.
او در ادامه صحبتهایش میگوید: سومین مسئله به خود رسانهها برمیگردد. یک معضل بزرگ، جای خالی خبرنگاران و روزنامهنگاران کهنهکار این حوزه است. طی سالهای اخیر بهدلیل مشکلات متعددی که برای رسانههای کشور ایجاد شده است، بسیاری از دوستان خبرنگار و اهل رسانه که در این حوزه پرورش داده شده و ثابت کرده بودند میتوانند این حوزه را سر پا نگه دارند و متحول کنند، یا از رسانهای به رسانه دیگری در آمد و شد هستند و یا حرفه خود را عوض کردند و در یک مسیر شغلی کاملا متفاوت پا گذاشتند.
درنتیجه، سالبهسال مطبوعات ما از چهرههای خبره و باتجربه در حوزه ادبیات و فرهنگ بیشتر خالی شد و دقیقا به همین دلیل، خیلی اوقات انتقاداتی را که به خبرنگاران این حوزه وارد میشود، میتوان قبول کرد. رسانهها نتوانستند آنگونهکه شایسته است جای خالی خبرنگاران و روزنامهنگاران صاحب اسم و رسم این حوزه را بهخوبی پر کنند.
محمد بهبودینیا، دبیر گروه ادب و هنر روزنامه «خراسان» که از سال۱۳۸۵ وارد عرصه خبرنگاری شده و ۱۰ سال بعد، با فعالیت در روزنامه خراسان بهصورت حرفهایتر در این حوزه گام برداشته، نیز معتقد است در کشور ما ادبیات و هنر و پرداختن به معضلات آن در مقایسه با موضوعات اجتماعی، اهمیت کمتری دارد. او میگوید: نباید از این نکته غافل شد که با برطرفکردن بسیاری از مشکلات در اینزمینه میتوانیم شاهد تأثیرات فراوان درزمینه اصلاح فرهنگی جامعه باشیم، زیرا در جایی که فرهنگ غالب بر شهروندان و مسئولان اصلاح شود، قطعا شاهد ازبینرفتن تعداد زیادی از معضلات اجتماعی نیز خواهیم بود.
بیشک رسالت اصلی خبرنگاران در همه حوزهها تاباندن نور بر نقاط تاریک و افشای بسیاری از ناگفتههاست. حوزه ادبیات و هنر نیز از این امر مستثنا نیست؛ در این حوزه هم افرادی هستند که برای دستیابی به منافع شخصی خود وارد عمل میشوند و با اقداماتی که انجام میدهند، آسیبهایی را بر پیکره ادبیات و هنر وارد میکنند.
در این مسیر، برخی مسئولان با کمتوجهی به این موضوعات دامن میزنند و درست در همین بزنگاههاست که خبرنگار برای انجام رسالتش وارد میدان میشود تا با آگاهیبخشی به آحاد جامعه، از گسترش بیشتر این خبط و خطاها جلوگیری کند. تولید آثار فاقد ارزش هنری در موسیقی، جولان پختهخواران و ناشران جعلی در حوزه نشر و مسائلی، چون حذف دروس عمومی و ادبیات از کنکور، همگی درزمره همین مسائل مهم است که خبرنگاران این حوزه میتوانند با پیگیری آن، سمتوسوی جدیدی به آن بدهند.
مهدی نعیمیان، دیگر خبرنگار این حوزه که سالها مجال قلمزدن در رسانههای مختلف را در باب فرهنگ و ادبیات داشته است، میگوید: خبرنگار بودن در حوزه فرهنگ و ادبیات، مثل هر حوزه دیگری نیازمند این است که شما از مهارتهای لازم برخوردار باشید. اما نکته مهمتر اینجاست که یک خبرنگار حوزه فرهنگ و ادبیات، چگونه میتواند در این حوزه، عملکردی مطلوب داشته باشد؟ قطعا بدون داشتن آگاهی، مطالعه و تلاش برای بهروز نگاهداشتن خود و حفظ ارتباط با محافل و مجامع مرتبط، این اتفاق رخ نمیدهد.
او در ادامه صحبتهایش از افرادی میگوید که یک خبرنگار باید با آنها روبهرو شود؛ «هر صنف و هر گروهی زبان و فرهنگ خودشان را دارند و وقتی شما با اهل ادب دمخور هستید، طبیعتا باید بتوانید استانداردهای موجود در تعامل با این افراد و آن محیط را رعایت کنید؛ ملاحظاتی که شاید در حوزههای عمومی کمرنگتر باشد، اما وقتی طرف حساب شما یک شخصیت ادبی یا فرهنگی باتجربه و کارکشته با سوابق درخشان و درخور توجه است که حتی روی کلمههایی که استفاده میکند تأکید دارد، وسواس و دقت بیشتری میطلبد.»
نعیمیان بر این باور است که دورشدن جامعه خبری از فضای حرفهای و عمومیتر شدن آن، یکی دیگر از مصائب حرفه خبرنگاری در این روزگار است. او میگوید: این یعنی فضای خبری، سطحی و مبتذل شده است. به نظر میرسد بزرگترین مانع، تعامل نادرست با محیط فرهنگ و ادبیات است. من انگشت اتهام را در این حوزه به سمت خودم و همصنفان خودم میگیرم و فکر میکنم ما از فضای تخصصی خود دور شدهایم. نهتنها ما، بلکه سیاستگذاران رسانه و مدیران هم باید در این باب تأمل کنند. بهعنوان مثال چرا خبرنگاری که باید در حوزه تخصصی خود کار کند، بهدلیل پارهای از مسائل مجبور میشود نشستهای خبری غیرمرتبط را پوشش دهد؟ طبیعی است که در چنین شرایطی نباید از آن خبرنگار هم انتظار یک کار باکیفیت و استاندارد را داشت.