علی باقریان | شهرآرانیوز - هوشنگ ابتهاج (۶ اسفند ۱۳۰۶- ۱۷ مرداد ۱۴۰۱)، غزلسرای نامی معاصر، نهتنها درزمینه ادبیات، بلکه در فرهنگ معاصر نیز شخصیتی بسیار مهم و تأثیرگذار است. این اهمیت حاصل مجموعه اوضاع و احوال و آثار اوست و تقریبا دستنیافتنی مینماید. درطول ۷۶ سالی که از انتشار نخستین مجموعهشعر او، یعنی «نخستین نغمهها»، میگذرد تا امروز و پس از انتشار «سراب»، «سیاهمشق»، «یادگار خون سرو»، «تاسیان مهر»، و «بانگ نی» که خود شاعر از چاپ آن رضایت نداشته سایه همواره محبوب بوده و فراموش نشده است. دلیل یا دلایل این امر چیست؟ منظورم دلیل یا دلایلی است که ناظر به شعر او نباشد. درحالحاضر چهار دلیل به ذهنم میرسد:
اول این است که ابتهاج هیچگاه سیاسی نبوده، بهمعنایی که شعرش را درخدمت آرمانهای سیاسی قرار دهد و آن را به شعار بدل سازد. اهمیت این امر وقتی بیشتر میشود که بدانیم او گرایشهای سوسیالیستی داشته و زندان هم رفته و اغلب او را شاعری متعهد میدانند، اما شعر سایه مقيد به زمان و مکان خاصی نیست و چند لایه دارد که باعث میشود تفسیرهای زیادی را برتابد، حسین منزوی گفته: «سایه هرگز یک شاعر حزبی نشده. او همیشه بهعنوان سایه شاعر چند گامی جلوتر از هوشنگ ابتهاج تودهای حرکت کرده است».
دوم این است که او خدمت بسیاری به موسیقی سنتی ایران کرده و بهجد در راه ترویج و اعتلاء آن کوشیده است. خود سایه گفته موسیقی را بیشتر از شعر دوست دارد و اصلا از موسیقی به شعر رسیده است. نظیر این را شاملو هم گفته است. گفتهاند سایه ردیف آوازی ایران را از حفظ داشته است. بسیاری از موسیقیدانان نامی هم روزگار ما از غزلها و تصانیف او استفاده کردهاند. قطعات مشهوری، چون «سپیده» (ایران!ای سرای امید) و «سرگشته» (تو،ای پری! کجایی؟) حاصل ذوق سرشار سایهاند. ابتهاج در سال ۵۱ مدیریت برنامه «گلهای تازه» را برعهده میگیرد و مقدمات را برای ورود جوانانی، چون شجریان و لطفی و علیزاده و مشکاتیان فراهم میآورد. او در تأسیس گروههای «شیدا» و «عارف» و کانون «چاووش» نیز نقش بسزائی داشته است. یعنی از دختران سایه، یلدا، و همسرش، مجید درخشانی، از موسیقیدانان بنام هستند. این همه گویای نقش بیبدیل او در عرصه موسیقی است.
سوم این است که او ارتباطات فراوانی با اشخاص مهم در تاریخ ایران داشته، هم ارتباطات خانوادگی و هم ارتباطات کاری؛ ازاینروی از منابع بسیار مهم تدوین تاریخ شفاهی بوده است و کتاب «پیر پرنیاناندیش» و مطالب آن هم سند این حرف است. سایه در کنار نیما یوشیج و مرتضی کیوان و احمد شاملو و سیاوش کسرایی و محمدجفر محجوب و مهدی اخوان ثالث از بنیانگذاران انجمن ادبی «شمع سوخته» است و تنها آدم زنده آن جمع بود. درواقع او از معدود افراد زندهای بود که با نیما، پدر شعر نو، ارتباطی بلا واسطه داشته است. ضمنا ابتهاج هم در میان هواداران شعر کلاسیک هوادار دارد و هم در میان نوگرایان. ارتباطات خانوادگی او نیز بر کسی پوشیده نیست. عموهای او، همه، متنفذان عصر خویش بودهاند. خاندان سمیعی نیز در شمار خویشان سایه هستند.
دلیل چهارم و آخر هم این است که او تصحیحی از غزلهای حافظ دارد که با عنوان «حافظ بهسعی سایه» به زیباترین صورتی منتشر شده است. دلیل اهمیت تصحیح او که برخی آن را بهترین تصحیح از غزلهای حافظ میدانند در آن است که خود سایه غزلسراست و در این کار هم به حافظ نظر دارد و با ظرائف شعر او آشناست. مقدمه این کتاب بسیار دقیق و عالمانه است و وصفی دقیق از غزلهای حافظ بهدست میدهد.