در قدیم و پیش از آنکه کشاورزی مکانیزه در «دشتجام» رایج شود و چاههای عمیق آب، سفرههای زیرزمینی را به سطح زمین آورند، دشت جام، حیات و سرسبزی خود را مدیون «جامرود» بود که از نواحی و ارتفاعات شرق فریمان سرچشمه میگرفت و پساز سیرابکردن زمینهای زراعتی دشت جام، در مشرق تربتجام به هریرود میپیوست.
آبادیهای دشت جام در کنارههای جامرود، به موازات جاده آسفالته فریمان تربتجام و در سمت شمال جاده فعلی قرار داشتند. بزرگترین آبادی یا شهر «خرگرد» در فاصله ۲۴کیلومتری غرب تربتجام فعلی بود که تا اواخر عصر تیموریان پررونق بود و قابلیت آن را داشت که شخصیتی، چون عبدالرحمن جامی را در دامان خود پرورش دهد.
در اوایل قرن نهم هجریقمری، عارف و متفکری به نام «سیدعلیبن نصربن هارون بن ابوالقاسم الحسینی تبریزی» مشهور به «قاسمی» از بزرگان سادات سرخاب تبریز به خراسان آمد و چندی در نیشابور و هرات اقامت کرد. در هرات مریدانی بر او گرد آمدند و اطرافیان شاهرخ این امر را مغرضانه به شاهرخ گزارش دادند. شاهرخ با این باور که قاسم عنصر مطلوبی نیست، او را از هرات اخراج کرد. قاسم از هرات به بلخ، سمرقند و ترکستان رفت و درنهایت به جام آمد و در باغی مجاور خرگرد اقامت گزید.
یاران قاسم انوار باغ را برایش خریدند و در باغ، خانقاهی برایش برآوردند. او در آن خانقاه به تزکیه نفس پرداخت و درحالیکه دوران کهولت را میگذرانید، به پایانبردن تألیفاتی، چون «انیسالعارفین» و «دیوان» اشعارش پرداخت و به کمال رسید و به «شاهقاسم انوار» ملقب شد تا اینکه در سال۸۴۳ هجری قمری دعوت حق را لبیک گفت و در همان باغ در مجاورت خانقاهش به خاک سپرده شد.
چندی بعد در دوران سلطان حسین بایقرا، آخرین پادشاه تیموریان، بههمت وزیر و ندیم فرهیخته و اندیشمندش، امیرعلیشیر نوایی، بنا به نوشته دولتشاه سمرقندی، «بنیاد عمارتی نهاد که گردون به هزاران چشم به زیبایی آن ندیده.»
مجموعه معماری آرامگاه شاهقاسم انوار در گسترهای مستطیلمانند، بر یک گنبدخانه صلیبیشکل مشتمل است که دو بازوی جنوبی و شرقی به ایوانهای ورودی ارتباط دارند. بازوی غربی ازطریق راهروی کوتاهی به بیرون راه دارد و بازوی شمالی به شکل ایوان عمیقی است که مدفن قاسم انوار را دربرگرفته و سقف آن با مقرنسهای کمعمق زینت یافته است.
ورودی فعلی بنا از انتهای ایوان شرقی به درون راه مییابد و در دو طرف آن، ایوان دو فضای معماری است. فضای شمالی با پلان مربع احتمالا خانقاه شاهقاسم بوده و فضای جنوبی با پلان مستطیل اتاقی است که از گوشه شمالغربی آن پلکانی به بام ختم میشود و احتمالا کاربری مطبخ داشته است.
ایوان جنوبی که براساس شواهد مسقف بوده و طاق جناقی بلندی داشته، در حال حاضر بدون سقف است. این ایوان بزرگتر از ایوان شرقی و احتمالا در گذشته ورودی اصلی از انتهای آن به درون راه داشته است؛ زیرا یکی از نفیسترین پدیدهها که لوحهای سنگی مکتوب به کتیبهای طولانی به خط زیبای نستعلیق است بر پیشانی ورودی انتهای آن ایوان نصب بوده و براساس محتوای آن کتیبه شاهطهماسب صفوی حقوق دیوانی پرداختی «کاولیان»، «لولیان» و «بیدقیان» و. را تخفیف داده است. آن کتیبه اکنون در موزه مردمشناسی جام واقع در رباط جام قرار دارد.
گنبد بنا نسبتا کوتاه و دوپوش پیوسته و از بیرون خیلی عیان نیست. پوشش داخلی گنبد از آجر و چند بخشی است که به کمک طویزههای گچی نازک اجراشده و همچون سقف گنبدخانه آرامگاه ابابکر تایبادی جنبه تزیینی به خود گرفته است. درون بنا نمایی دو اشکوبه دارد و غرفههایی که بر دیوارها ایجاد شده است و با غلامگردش با هم در ارتباطاند بر صحن اشراف دارند.
اگرچه دولتشاه سمرقندی بنا را روضه (بقعه) توصیف کرده، بهدلیل وجود فضاهای خاص مانند گنبدخانه و اتاقهای شرقی و غرفهها، «برنارد اوکین» بنا را خانقاه یا سکونتگاه صوفیان دانسته و نامکارکرد «لنگر» را بر ادعای خود شاهد آورده است.
تردید نیست که بعد از اقامت و تدفین قاسم انوار جاذبه حضورش، بسیاری از مریدانش را در اطراف خانقاه و مدفنش گرد آورده و مرکز تجمعی به نام لنگر ایجاد کرده است، به گونهای که لنگر در دوران صفوی عرصهای نسبتا وسیع برخوردار از آبانباری بزرگ، رباطی در مجاورت آبانبار و برج آجری قطور و بلندی در مجاورت آرامگاه شاه قاسم انوار بوده و همانند شهری اعتبار داشته است. گویا در عصر شکوفایی لنگر سفالگری نیز در آنجا رواج داشته و نوعی قاب یا بشقابهای بزرگ زیبای سفالی معروف به «لنگری» به آن شهر منسوب بوده است. آرامگاه قاسم انوار در شانزدهم اردیبهشت۱۳۵۴ به شماره ۱۰۶۱ در فهرست آثار ملی ثبت شده است.