تعطیلی موزه لوور پاریس به دلیل سرقت پزشکیان: سینماگران جوان، چشم‌انداز فرهنگی را ترسیم می‌کنند زمان اکران فیلم‌های «بچه مردم» و «غریزه» مشخص شد آغاز چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران | برادران اَرک با «خداحافظ آشغال» می‌آیند نبرد با هیولا‌های درونی | نمایش اساطیری «هیولا‌کُش» در مشهد روی صحنه می‌رود برگزاری کارگاه نقاشی برای حمایت از «مهدیه اسفندیاری» بانوی ایرانی زندانی در فرانسه جدال تجربه و جاه‌طلبی در پیست مسابقه | معرفی فیلم فرمول ۱ (۲۰۲۵) با بازی برد پیت + ویدئو نمایش فیلم‌های مهدی فخیم‌زاده در تلویزیون + زمان پخش آخرین مهلت ارسال آثار به بیست‌وسومین دوره جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس و مقاومت اعلام شد جایزه لومیر به «مایکل مان»، کارگردان سرشناس آمریکایی، رسید فیلم کوتاه «پونگو، اسپایک و تایک» در راه جشنواره فیلم ویژن روسیه خاویر باردم، بازیگر برنده اسکار، حامی جنبش «کارگران سینما برای فلسطین» شد تمدید فیلم-کنسرت بزرگ آثار میازاکی + جزئیات مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (یکشنبه، ۲۷ مهر ۱۴۰۴) صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴
سرخط خبرها

گلایه امیرهوشنگ ابتهاج از محمدرضا شجریان

  • کد خبر: ۱۲۴۸۴۹
  • ۱۸ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۵
گلایه امیرهوشنگ ابتهاج از محمدرضا شجریان
بخشی از خاطرات محمد افشین وفایی از امیرهوشنگ ابتهاج در تازه‌ترین شماره مجله اندیشه پویا چاپ شده است.

به گزارش شهرآرانیوز، در بخشی از خاطرات تفصیلی محمدافشین وفایی از امیرهوشنگ ابتهاج که در تازه‌ترین شماره مجله «اندیشه پویا» چاپ شده، آمده است: «سایه بی‌خیالی و بی‌تفاوتی عجیبی در رفع تهمت‌هایی که به او می‌زدند داشت. یکبار به او گفتم: «استاد! امروز در فلان روزنامه چه مصاحبه‌ی تندی از شما چاپ شده. شجریان و دیگران نرنجند!» جواب داد: «نه! هر کس مرا بشناسد می‌داند این‌ها حرف‌های من نیست.» خلاصه کاری نکرد.

روز بعد یا شاید بعدترش تعریف کرد: «بعد از رفتن شما فکر کردم نکند واقعاً شجریان و علیزاده این حرف‌ها را باور کنند. من اصلاً چنین حرف‌هایی نزده‌ام و اصلاً این شخص را تا حالا ندیده‌ام.» به شجریان تلفن می‌کند. شجریان هم با خنده می‌گوید: «آقا من این مصاحبه را ندیده‌ام اما هر چه باشد شما بیشترش را قبلاً در همان شعر معروف خطاب به من گفته‌اید.»

سایه می‌گفت و می‌خندید. اشاره‌ شجریان به شعری بود با این مطلع:

رفتی ای جان و ندانیم که جای تو کجاست

مرغ شبخوان کجایی و نوای تو کجاست...

چه شد آن مهر و وفایی که من آموختمت

عهد ما با تو نه این بود وفای تو کجاست؟...

شأن نزول این شعر هم از این قرار است که سایه در کلن بوده و شجریان هم آنجا کنسرت داشته. شجریان برای سایه بلیت نمی‌فرستد و دوستی دیگر بلیت کنسرت او را به سایه می‌دهد. سایه‌ زودرنج که از شجریان چنین توقعی نداشته بلافاصله این شعر را می‌گوید. بعد از کنسرت، شجریان به منزل سایه می‌رود. سایه می‌گوید: «اتفاقاً شعری هم برای شما گفته‌ام.» شجریان غزل را می‌خواند و می‌پرسد: «می‌توانم نسخه‌ای از این شعر داشته باشم؟» سایه پاسخ می‌دهد: «بَــــله.»

این خاطره در شماره ۸۱ مجله اندیشه پویا که بزودی منتشر می‌شود، آمده است.»

منبع: ایسنا

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->