ملیحه ابراهیمی | شهرآرانیوز؛ تا حالا شده یک روز که از خواب بیدار میشوید با خودتان بگویید امروز قرار است فارغ از رسیدگی به امور روزانه و شخصی، نقش شهروندیتان را زیر ذرهبین ببرید و عملکرد و رفتارتان را در محیطهای مختلف اجتماع قضاوت کنید.
برای من بارها پیش آمده وقتی پشت خط ایست عابر پیاده توقف میکنم یا توی صف نانوایی انتظار نوبتم را میکشم و حتی زمانی که بانک یا میوهفروشی میروم رفتارهایم را سبک و سنگین کنم. شاید در لابهلای روزمرگیهایتان خیلی وقتتان را نگیرد؛ اما بعد از یک مدتی واکاوی دستگیرتان میشود که با خودتان و محیط اطرافتان چند چند هستید.
در روایتها و احادیث مختلف ائمهاطهار تأکید بر تعامل با دیگران از روی محبت و مهرورزی شده است. حضرت علی (ع) در اینباره میفرمایند: «آغاز عقل و خردمندى بعد از ایمان به خدا اظهار محبّت به مردم و دوستى با آنان است.» همچنین در اهمیت مهرورزی از منظر امام رضا (ع) همین روایت کافی است که نیمی از عقل را دوستی با مردم بیان کردهاند.
برای خیلیها که موتورسیکلتسوار هستند معنی وسیله نقلیه موتوری دوچرخ با چهار چرخ بسیار متفاوت است. برخی از موتورسیکلتسواران بر این باور هستند که موتور بهترین وسیله برای دور زدن قانون و پیچاندن ترافیک است. بارها پلیس راهور هشدار داده است که موتورسیکلتها هم همانند خودروها باید در هنگام قرمز شدن چراغ راهنمایی و رانندگی توقف کامل داشته باشند. این در حالی است که بسیار مشاهده کردهایم که بیتوجه به رنگ چراغ فرماندهی، موتورسیکلتها در تقاطعها جولان میدهند.
نتیجه کنترل نکردن یک وسیله نقلیه پیش آمدن برخورد و ماجرای تصادفی است که انشاءا... ختم بهخیر شود. در حالی که اگر موتورسیکلتسوار محترام به حقوق دیگران احترام بگذارد چنین اتفاقاتی را شاهد نخواهیم بود.
خیلی اوقات با آنکه در اثر برخورد و تصادف، خسارت، جرحی و فوتی برجای نمیماند؛ اما ممکن است مقدمات یک نزاع خیابانی را فراهم کند. در حالی که میتوان با یک لبخند و عذرخواهی ماجرا را ختم بهخیر کرد.
هر چند متر که راه میرود خم میشود و پلاستیک میوه و سبزیهایش را روی زمین میگذارد. با کنار دستیمان غرق خنده و صحبت هستیم و با فرد جلویی دیوار به دیوار یک خانهایم؛ اما حاضر نمیشویم بار و اثاثیهاش را تا در خانه برایش بیاوریم. حکایت این افراد به آن کسانی برمیگردد که در اتوبوس هدفون به گوش خیابان را تماشا میکنند و از ایستگاه اول تا آخر روی صندلی لم دادهاند بیآنکه حواسشان باشد که فرد مسن، باردار یا بچه در آغوشی نیاز به دقیقهای نشستن داشته باشد.
بیشتر باید حواسمان به دور و بر باشد. گاهی لازم است دست یک کودک مدرسهای را بگیریم که قصد دارد از عرض خیابان عبور کند. به یک نابینا برای سوار شدن به مترویا اتوبوس کمک کنیم و اگر دوچرخهسواری روی زمین افتاده بود به کمکش برویم. راه دوری نمیرود که به کمک رانندهای بیاییم که خودرواش خاموش شده و تک و تنها در تلاش است تا هلش بدهد. شایدکمک ما باعث شود کار او راه بیفتد، خودرواش روشن شود و...
خیلیها بلند صحبت کردن با تلفن در اماکن و وسایل حملونقل عمومی را نوعی مزاحمت میدانند. خانمی در قطار شهری تعریف میکرد، یک روز از ایستگاه شریعتی تا صدف کنار دستیاش با تلفن بلند بلند صحبت و مشاجره میکرد. وقتی به خانه رسیده بود بیماری میگرنش اوج گرفته بود و تا فردا صبح حال خوبی نداشت.
چرا راه دوری برویم؟ ایجاد سروصدای اضافی در آپارتمانهایی که ممکن است در یک طبقه چند واحده باشد یکی دوتا نیست.
یکی حیوان خانگی دارد، یکی فرزندانش را نتوانست توجیه کند که در ساعتهای استراحت بازیهای نشسته با کمترین آلودگی صوتی انجام دهند یا واحدی که در ساعتهای غیرمجاز بازسازی منزلش را انجام میدهد. همسایهای که با صدای موسیقیاش کل ساختمان را عاصی کرده است و آن فردی که در ساعتی از ظهر که خیلیها دلشان ضعف میرود برای یک چرت کوتاه، یادشان میافتد گردوهایشان را بشکنند. همچنین آن همسایه تازهواردی که مدام با اعضای خانواده دعوا و مشاجره میکند.
این روزها به لطف کمبود سرویس مدرسه، والدین ناچار هستند خودشان مسئولیت رفتوآمد فرزندانشان را برعهده بگیرند. چند نفر تا این زمان طبق برنامه دانشآموزشان را رأس ساعت به مدرسه رساندهاند، البته با رعایت تمام و کمال قوانین؛ از ایجاد کمترین سروصدا در محیط راهپله آپارتمان یا آهسته بالا و پایین رفتن از پله و قبول مسئولیت بردن و آوردن کودک دانشآموز همسایهای که فرزند نوزاد در منزل دارد و با فرزندشان همکلاس است. همچنین در طول مسیر رعایت حال دیگران را کردن به عنوان نمونه بوقهای ممتد نزدن، توقف کامل پشت خطکشی عابر پیاده تا خانمی با کالسکه از عرض خیابان رد شود و جلوی در مدرسه به صورت دوبل، سوبل، مورب و... پارک نکردن؟!
اعصابمان خُرد است، خب کمی نفس عمیق بکشیم نه اینکه با کلید به جان درختان پارک بیفتیم یا پشت صندلی مینیبوس را خش بیندازیم. چرا برخی از ما آدمها از این موضوع غافل هستیم که خسارت وارد کردن و صدمه زدن به اموال عمومی مثل عابر بانک، تابلوهای انتظامی و وسایل حملونقل عمومی از جیبمان میرود. در حالی که ما در حق خودمان و دیگران اجحاف میکنیم. خیلی مواقع مدیران شهری اعلام کردهاند که هزینه خسارتهای وارده معادل بهپایان رساندن یک پروژه خرد در یک محله از شهر است. چقدر خوب است اعصاب خُردی مان را به محل کار و همکارانمان انتقال ندهیم. اگر همکاری مرخصی است و نیامده تا جایی که امکان دارد درنبودش امور را رتق و فتق کنیم.
خیلی از شهروندان با تعلقی که به شهر و محلهشان دارند، این توفیق را داشتهاند تا در راستای رفع مشکلات محلهشان گامهای مؤثری بردارند. کاسبی را میشناسم که بیستوپنج سالی میشود با دوچرخه از خانه به مغازه میآید تا به گفته خودش یک خودرو از سطح شهر کم شود. همسایهای که با مهربانی به آنهایی که خارج از ساعتهای جمعآوری زباله، زباله خود را بیرون میگذارند گوشزد میکند که سر ساعت زبالهها را بیرون از خانه بگذارند وتر و خشک را از هم تفکیک کنند. ساکن محلهای که با چای و صبحانه خسته نباشید گرمی به پاکبان محل میدهد.
خیری که برای رفع مشکلات، اهالی را دعوت به مسجد محل میکند و این مکان را به پایگاه همدلی و مشارکت بین شهروندان تبدیل کرده است.
مهربانی و محبت را باید به یک عادت تبدیل کرد. به همین دلیل توصیه میشود: