به گزارش شهرآرانیوز؛ اینکه یکی از مشاهیر کشورت را آنقدر دوست داشته باشی که وصیت کنی پس از مرگ در کنار مزار او دفن شوی، اگرچه تازگی ندارد و- نامها و وصیتهای بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که چنین سرنوشتی را برای خود خواستهاند -، اما شنیدن ماجرایشان هرگز خالی از لطف نبوده است. شاید جالب باشد که بدانید در مشهد و در کنار آرامگاه بنا کننده کاخ زبان فارسی، فردوسی توسی هم عاشقانی هستند که وصیت کردهاند، در دایره این دیار و در کنار او دفن شوند. اما شاید خاصترین وصیت و ماجرا متعلق به خانوادهای از غرب کشور یا دقیقتر بگوییم از زاگرسنشینان ایل بختیاری باشد که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است.
خانوادهای که دفن آنان در نزدیکترین آرامستان به آرامگاه فردوسی توسی آن هم در سالهایی که تدفین چندی در اطراف این آرامگاه نشده بود، از چند نظر دارای اهمیت است. نخست؛ آنکه آنان تنها خانوادهای از عاشقان حکیم توس هستند که همگی در کنار هم در این محدوده برای همیشه مدفون شدهاند و دیگر؛ آنکه براساس اسناد موجود، بزرگ این خانواده نخستین فرد در سده معاصر است که به عشق حکیم توس در این محدوده برای همیشه آرام گرفته و سوم؛ آنکه بر خلاف سایر دوستداران حکیم توس که تاکنون در مجاورت وی دفن شدهاند، اعضای این خانواده هیچکدام شاعر و ادیب یا موسیقیدان و هنرمند نبوده، بلکه همگی بهنوعی با طب و پزشکی سروکار داشتهاند و سرانجام اینکه اعضای این خانواده برخلاف دیگر عاشقان فردوسی مدفون در این خاک که ایرانیالاصل بودهاند، تابعیتی ایرانی _ آمریکایی داشتهاند.
به عبارت بهتر هرچند نخستین فرد از این خاندان که در مجاورت حکیم توس دفن شده ایرانیالاصل بوده، اما همسرش تبعه آمریکا بوده و به همین دلیل هم نهتنها هر دو آنها دوتابعیتیاند که سایر وابستگان به این خانواده دفن شده در کنار آنان هم چنین خصلتی دارند.
البته ناگفته نماند آخرین عضو این خانواده یعنی لاله بختیار که سال۹۹ در امریکا درگذشت نیز وصیت کرده بوده در جوار حکیم توس دفن شود که درگیری جهان با کرونا انتقال پیکر را با مشکل روبهرو کرد و این خواسته هرگز عملی نشد. لاله بختیار، قرآنپژوه و اولین زن آمریکایی است که قرآن را به انگلیسی ترجمه کرده است. در کارنامه کاری لاله بختیار ترجمه برخی از آثار دکتر شریعتی و شهید مرتضی مطهری را هم میتوان دید. این گزارش به مناسبت سالروز درگذشت لاله بختیار منتشر شده و مقابل دیدگان خوانندگان قرار گرفته است.
نخستین فرد از اعضای این خانواده که مجاورت همیشگی با حکیم توس را برای خود برگزید و بر این اساس به بازماندگانش وصیت کرد در هرجای دنیا که فوت میکند، جسدش را به توس منتقل کرده و در نزدیکترین مکان به حکیم فردوسی بزرگ دفن کنند، مردی هم نام با حکیم توس یعنی «ابوالقاسم خان بختیار» بود.
وی سال۱۲۵۰خورشیدی در بروجن و در خانوادهای خان زاده، اما درویش مسلک در حالی به دنیا آمد که هم زمان مادرش درگذشت و پدر از غم این موضوع حتی حاضر به انتخاب نام برای فرزند نبود تا اینکه پدربزرگ برای تسلی خاطر، قطعهای از شاهنامه را خواند و پدر که با شنیدن این اشعار کمی آرام شده بود، تصمیم گرفت نام فرزندش را ابوالقاسم بگذارد و بدین ترتیب زندگی وی از بدو تولد با شاهنامه و حکیم توس گره خورد.
البته این ابوالقاسم، پدر را هم در شش سالگی از دست داد و به همین دلیل پس از آموختن خواندن و نوشتن اولیه در مکتب به مشاغلی، چون فروشندگی، کفاشی، دوره گردی در کوهستانهای بختیاری پرداخت، اما استعداد سرشار و نهفته وی و علاقه اش به دانش او را به سوی معلمی و مکتب داری سوق داد و بیشتر جوانی اش را در کسوت معلمی سپری کرد. وی سپس در سال ۱۲۸۹ خورشیدی و در سن ۳۹ سالگی راهی تهران شد و به تحصیل در دبیرستان آمریکایى آن زمان و البرز کنونی پرداخت و پس از دریافت دیپلم، با راهنمایى دکتر ساموئل جردن رئیس آمریکایی دبیرستان و به خرج خود در سال ۱۲۹۸ خورشیدى راهى ینگهدنیا شد و در دانشگاههای کلمبیا، ایووا و داکوتاى جنوبى تحصیل کرد.
ابوالقاسم بختیار در سال ۱۳۰۳ خورشیدی، کارشناسى خود را از دانشگاه داکوتاى جنوبى گرفت و سپس به دانشگاه سیراکیوس رفت تا در رشته پزشکى به تحصیل بپردازد و سرانجام با تلاش بسیار باوجود تنگناهاى مالى، دوره جراحى را در ۵۵ سالگى تمام کرد. البته وی در همین دوران با پرستاری به نام «هلنجفریز» هم ازدواج کرد تایکی از معدود ایرانیانی باشد که در آن دوران با یک تبعه خارجی ازدواج میکند. بختیار پس از ازدواج، مدتى در آمریکا ماند و طبابت کرد، اما سال ۱۳۰۹ خورشیدی همراه همسرش به ایران بازگشت تا دین خود را به سرزمینش ادا کند. او ابتدا بیمارستانی خصوصی دایر کرده، به جراحی بیماران پرداخت و سه سال بعد نیز همراه تعدادی از همکارانش دانشکده پزشکی تهران را بنیان گذاشت و به معاونت آن برگزیده شد.
وی در سال هاى ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۵ هم به تدریس دروس زنان و زایمان و جراحى هاى کوچک به دانشجویان پزشکى تهران پرداخت و سپس نقش ارزندهای در راه اندازى نخستین سالن تشریح ایران ایفا کرد. دکتر بختیار سال ۱۳۱۸ به عنوان جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس راهی آبادان و سپس مسجد سلیمان شد و تا ۹۰ سالگی در خوزستان ماند. او سال ۱۳۴۱ به تهران بازگشت و در اسفند ۱۳۴۹ درگذشت.
ابوالقاسم بختیار در همه این دوران چه آن زمان که در کوههای زاگرس دوره گردی میکرد و چه زمانی که در دانشگاههای ینگهدنیا درس میخواند و حتی زمانی که در تالار تشریح دانشکده علوم پزشکی تهران اجساد را بررسی میکرد یا آن زمانی که به بیماریهای مختلف کارکنان ایرانی و انگلیسی شرکت نفت میرسید، تنها یک تفریح روزانه داشت و آن شاهنامه خوانی بود.
درست به دلیل همین عشق ویژه به حکیم ابوالقاسم فردوسی بود که دکتر ابوالقاسم بختیار به فرزندانش وصیت کرد، او را در جوار حکیم سخن دفن کنند تا از فردوسی و شاهنامه دور نشود و آنان هم چنین کردند، اما چون آن زمان هرگونه دفنی در محیط آرامگاه ممنوع بود، به ناچار ابوالقاسم خان بختیار در نزدیکترین قبرستان عمومی به خداوندگار سخن یعنی قبرستان روستای توس مدفون شد.
داستان دفن دومین فرد از این خاندان در مجاورت آرامگاه حکیم توس حتی عاشقانهتر از داستان نخست است. «هلن جفریز» که سال ۱۳۰۵ خورشیدی یعنی در ۲۲ سالگی با ابوالقاسم بختیار که ۳۰ سال از وی بزرگتر بود، ازدواج کرده و نام فامیل وی را پسوند فامیل خود قرار داده بود، تا آخر عمر این نام را با خود نگه داشت. این در حالی بود که وی حدود ۲۰ سال بعد از ازدواج با دکتر بختیار و اندکی پس از پایان جنگ دوم جهانی به دلیل شرایط خاص پیش آمده برای حضور آمریکاییها در ایران از یک سو و عدم امکان خروج پزشکان ایرانی از کشور از دیگر سو، ناچار به جدایی از همسرش شد و با فرزندانش به وطنش برگشت.
البته اقامت هلن جفریز بختیار در کشور زادگاهش زیاد طول نکشید و او که دورانِ بودن با دکتر بختیار و زندگی در بین زاگرس نشینان را شیرینترین دوران عمر خود میدانست، سال ۱۳۳۰ به عنوان یکی از اعضای گروه بهداشتی اجرا کننده اصل ۴ ترومن در ایران به کوههای غرب ایران بازگشت. هلن در این دوره تا آن حد با مردم ایل بختیاری یکی شد و در رفع مشکلات درمانی و بهداشتی آنان کوشید که ابتدا مردم محلی و سپس مسئولان کشوری نام یکی از کوههای زیبای آن خطه را به نام وی تغییر دادند.
کوه و جنگلی که بعدها و در سال ۲۰۰۷ میلادی به عنوان منطقه حفاظت شده ثبت جهانی شد تا برای همیشه یاد هلن در نزد اهالی ایل بختیاری به نیکی باقی بماند.
وی در طول دوران حضور خود در ایران اقدامات مثبت مهم دیگری هم انجام داد که بی شک مهمترین آنها تأسیس نخستین مدرسه پرستاری ایران و تربیت تعداد زیادی پرستار بود. هلن جفریز بختیار سرانجام سال ۱۳۵۳ در تهران درگذشت و بنابر وصیتش در کنار شوهر سابقش یعنی ابوالقاسم بختیار در توس دفن شد تا نشان دهد تا آخر عمر عاشق ابوالقاسم خان بوده است.
داستان دو عضو دیگر خاندان ابوالقاسم خان بختیار مدفون در قبرستان عمومی توس بیش از هر چیز وابسته به داستان دو مدفون نخست است. یکی از این دو دکتر سیروسبختیار دومین پسر ابوالقاسم و هلن و دیگری فرزند به دنیا نیامده وی است.
آن گونه که اعضای این خاندان روایت کرده اند، در سفری که سیروس و خانواده اش به مشهد برای زیارت امام رضا (ع) و البته تجدید دیدار با پدر و مادر داشته اند، همسر وی بر اثر حادثهای طفل در آستانه تولد و هفت ماهه خود را از دست میدهد و این طفل بنابر خواسته پدر در نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود برای همیشه آرام میگیرد.
اندکی بعد هم سیروس که خود را در جریان مرگ فرزندش، مقصر میدانسته و به همین دلیل بسیار بی تابی میکرده، بر اثر ناراحتی قلبی فوت میکند و براساس وصیتش به مشهد منتقل شده و در جوار پدر و مادر و البته طفل به دنیا نیامده اش برای همیشه آرام میگیرد تا بدین گونه چهار عضو یک خانواده بختیاری تنها خانواده عاشق فردوسی باشند که به صورت خانوادگی مجاور همیشگی آرامگاه وی شده اند.
و، اما داستان مجاورت این خانواده بختیاری با حکیم توس یک پرده ناتمام هم دارد. این پرونده مربوط به لاله بختیار کوچکترین فرزند ابوالقاسم و هلن است.
او که برخلاف سایر خواهران و برادران و البته پدر و مادرش برای ادامه تحصیل، عالَم دین و فلسفه و عرفان را برگزیده بود و به عنوان مترجم قرآن مجید و آثار دکتر شریعتی و شهید مطهری به انگلیسی شناخته میشد، مانند برادرش سیروس وصیت کرده بود تا در مجاورت پدر و مادرش در توس آرامش ابدی پیدا کند.
او این وصیت را اسفند سال ۱۳۹۷ که برای آخرین بار به مشهد و توس سفر کرد در جمع تعدادی از فعالان فرهنگی و علمی مشهد، آن هم بر سر مزار پدر و مادرش بر زبان آورد، اما شرایط به گونهای رقم خورد که این کوچکترین بختیار حاصل ازدواج هلن و ابوالقاسم نامراد شود. دلیل این نامرادی هم مشکلی به نام همه گیر شدن ویروس کرونا بود، زیرا که لاله بختیار اواخر مهر ۱۳۹۹ در آمریکا درگذشت و شرایط خاص حاکم بر دنیا در آن زمان باعث شد تا در همان کشور دفن و بختیاری نامراد شود.