هوای کلانشهر مشهد برای دهمین روز پیاپی، در وضعیت «هشدار» قرار دارد (۶ آذر ۱۴۰۳) کوچه چهنو مشهد، راه‌آبِ کهنِ شهر که قدمتش به قبل دوره قاجار می‌رسد اختصاص ۷۰ هکتار زمین رهاشده برای محرومیت‌زدایی در منطقه ۴ شهرداری مشهد ثبت تردد بیش از ۲ میلیون وسیله نقلیه در مبادی ورودی و خروجی خراسان رضوی در آبان ۱۴۰۳ حاجی‌بگلو: ورود تفکر جهادی و بسیجی به هر عرصه‌ای، رفع گره‌ها و پیشرفت حتمی را به دنبال دارد تأکید شهردار مشهد بر همکاری همه‌جانبه شهرداری با سازمان بسیج شهرداری مشهد + فیلم مدیرعامل سازمان همیاری شهرداری‌های خراسان رضوی منصوب شد (۵ آذر ۱۴۰۳) خدمت بهتر با سیره و اخلاص بسیجی ثبت‌نام اعتکاف ماه رجب در حرم امام‌رضا(ع) آغاز شد (۵ آذر ۱۴۰۳) + لینک شهردار مشهد مقدس: پایه اصلی قوت و قدرت دفاعی کشور‌های اسلامی بسیج است نقش کلیدی مساجد در توسعه و مدیریت شهری همیاری خیران شهریار برای سازندگی در مشهد کشف و جمع‌آوری ۱۳ انشعاب غیرمجاز آب از یک مجتمع ویلایی در گلبهار مشهدِ بسیجی، امن‌تر و زیست‌پذیرتر است پاسخ گویی مسئولان اتوبوس رانی مشهد با حضور در خیابان عمار یاسر ۱۲۵ عملیات اطفای حریق توسط آتش نشانان مشهدی طی یک هفته دوازدهمین نمایشگاه تخصصی مدیریت شهری مشهد | نوآوری‌ها و فناوری‌های جدید در خدمت شهروندان+ فیلم استاندار خراسان رضوی: برای جبران عقب‌ماندگی‌ها راهی جز عبور از مسیر اقتصاد دیجیتال نداریم آغاز فعالیت کافه بازی‌ها در بوستان‌های بانوان مشهد (۳ آذر ۱۴۰۳) یادی از حاج حسین ملک، بزرگ‌ترین واقف تاریخ معاصر ایران | مردی که افسانه نبود
سرخط خبرها

کوچه یزدی ها، یزدی نداشت

  • کد خبر: ۱۳۰۴۹۵
  • ۲۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۹
کوچه یزدی ها، یزدی نداشت
ما ساکن کوچه‌ای بودیم که بعد‌ها تابلوی «چمن ۳۵» خورد سردرش.

ما ساکن کوچه‌ای بودیم که بعد‌ها تابلوی «چمن ۳۵» خورد سردرش؛ و حتی بعد‌ها که تابلودار شد، یک خاطره دیر و دور و محوی توی حافظه ام مانده که انگار شبی به اورژانس آدرس «کوچه یزدی ها» را داده بودیم و همیشه وقتی به آن شب فکر می‌کنم، تصویر ماشین لکنته اورژانس آن ور خیابان توی خاطرم می‌آید -گمان کنم کلش خیالات است و آن وقت هم اورژانس را ندیده بودم- که معطل مانده بود و نمی‌فهمید کجای این محله «کوچه یزدی ها» ست. من راستش هنوز هم نفهمیده ام که چرا به کوچه ما می‌گفتند «کوچه یزدی ها».

چون از سر کوچه که حساب می‌کردی از «غلومحسینِ علِزغَر» که همان غلامحسین پسر علی اصغر باشد، تا «عباس علِزغَر»، برادرش و «اکبرِ ممد» و ما و خانواده شهید نصراللهی و بی بیِ خودمان و به گمانم حتی «عباسِ جنگی» همگی قاینی بودیم؛ و اصلاً کوچه یزدی ها، یزدی نداشت انگار، یا اگر هم داشت، در رقابت با قاینی‌ها انصاف این بود که اسم قاینی‌ها بیفتد توی دهن همه.

اسدا... – که ما اسُلّلا صدایش می‌کردیم – پسر غلومحسین علِزغَر بود. یعنی به حساب آن موقع که انگار هزار سال پیش بوده، می‌شد اسُلّلای غلومحسین. او آن موقع بازیگر یکه تاز و پیروز بلامنازعِ همه میدان‌های توشله بازی و پاسوربازی بود؛ و البته فوتبال که همیشه ته کوچه‌های چمن، وسط خیابانی که شصت متری خوانده می‌شد، در جریان بود؛ و یک بار که به صرافت متر کردن «شصت متری» افتادیم، به زور و زحمت بیست متر می‌شد، ولی هیچ کس نفهمید اول بار چه کسی به آنجا شصت متری گفته.

تابستان، فصل شصت متری بود و فصل دشتِ اسدالله. ته خرداد یک توشله بزرگ قرض می‌کرد و می‌افتاد وسط کارزار. این آخرها، اما کمتر کسی پای رقابتش می‌آمد.

این قدر که از مجبوری افتاده بود به آوانس دادن و شُل بازی کردن. آن اوایل ولی، صبحِ روز اول با همان توشله قرضی می‌افتاد وسط ماجرا و دم غروب که کر و کثیف برمی گشت طرف خانه شان، جیب‌های ورقلمبیده اش پر بود از جیرینگ جیرینگِ صدای توشله‌هایی که به هم می‌خوردند. بیشترشان سه رنگ، که امان از توشله سه رنگ و ارج و قُربش.
ادامه دارد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->