درباره نقش «جانی دپ» در فیلم «کارناوال در پایان روزها» نقاشی‌های خیره‌کننده از زندگی روزمره مردم در مقبره چینی + عکس پروژه مسکن هنرمندان چه زمانی به بهره‌برداری می‌رسد؟ وزیر ارشاد: حداکثر حمایت از هنرمندان ممنوع الکار انجام شده است | جایی که هنرمندان خطا کردند، هم حمایت کردیم توضیحات دبیر شورای صنفی نمایش درباره ابهامات آیین‌نامه اکران سال ۱۴۰۳ | از دعوا بر سر اکران ۱۰ فیلم کمدی تا اجبار در دادن حق وتو غلبه بازار بر هنر، کتیبه نویسی را از عیار انداخته است رئالیتی شوی «شکارچی» از شبکه خانگی + جزئیات «زینب (س) اسیری رفت و ما بر جای بودیم» | کم‌توجهی به زنان کربلا و بانوان دفاع مقدس در ادبیات فارسی آخرین مهلت ارسال آثار به جشنواره نانو و رسانه ۱۴۰۳+ جزئیات پخش «سلمان فارسی» سال ۱۴۰۵ کلید می‌خورد + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳ تجلیل از «آلفونسو کوارون» در جشنواره لوکارنو اکران «شب‌های تاریک رم» در رم ایتالیا ۲ رمان «خیال کردم آب است می‌چکد» و «بودن یا نبودن» منتشر شدند افزایش ۱۰۰ درصدی اجرا‌های موسیقی در خراسان‌رضوی | شمار مخاطبان سینما‌های استان از ۳ میلیون نفر در سال گذشت مروری بر سوگ‌سروده‌های عاشورا در بستر زمان فیلم سینمایی «بی‌بدن» اکران آنلاین می‌شود + زمان پخش
سرخط خبرها

یادی از عالم فقید، میرزاجوادآقا تهرانی، هم زمان با سالروز رحلتش | عالم بی نشان

  • کد خبر: ۱۳۱۰۲۵
  • ۰۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۴
یادی از عالم فقید، میرزاجوادآقا تهرانی، هم زمان با سالروز رحلتش | عالم بی نشان
میرزاجوادآقا تهرانی از دار دنیا چیزی نداشت جز یک مشت اثاثیه ساده برای گذران زندگی و چند جلد کتاب که دو ماه مانده به پایان عمرش، تقدیم سیدمحمدرضا گلپایگانی کرد.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ پرسیدند چرا روی جلد کتاب هایتان نوشته اید «ج. زارع»، شما که فامیلی تان زارع نیست؟ فرمودند: «الدنیا مزرعه الاخره. ما همه زارعیم. نیک بکاریم تا نیک درو کنیم.» ۱ میرزاجوادآقا تلاش می‌کرد خودش را پشت حروف اختصاری پنهان کند، اما کجا دریا در تنگی کوچک جا می‌گرفت؟ عمامه‌ای کوچک می‌بست. می‌گفت: «برای کسوت روحانی من، همین مقدار بسنده است و اگر خلاف عرف نبود، همین را هم نمی‌بستم.»

از دار دنیا چیزی نداشت جز یک مشت اثاثیه ساده برای گذران زندگی و چند جلد کتاب که دو ماه مانده به پایان عمرش، تقدیم سیدمحمدرضا گلپایگانی کرد. خانه اش، اما درعین سادگی، نظم چشم نوازی داشت. اسباب اضافه‌ای نداشت، اما همان‌هایی هم که داشت، حتی در رنگ و ظاهر، همخوان و مرتب بود. می‌گفت: «زیبایی خانه را برای همسرم دوست دارم. در خانه پدرش، زندگی متمولی داشته. اینجا شبیه خانه پدرش نیست، اما شایسته است در محیط آراسته‌ای زندگی کند.»

در نجف بود که مادرش نامه داد: «میرزاجواد! برگرد تهران، می‌خواهم برایت آستین بالا بزنم.» و اطاعت مادر که در برابر تحصیل اوجبی بود بر واجب، او را به تهران برگرداند. دست نجیب زاده‌ای را گرفت و به مشهد رفت. ۵۶ سال در مشهد زندگی کرد که بخش زیادی از آن را مشغول تدریس بود. اصول فقه و فلسفه انتقادی، دروسی بود که شاگردان برجسته زیادی را پای منبرش نشاند؛ ازجمله سیدعلی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب.

جوادآقا تهرانی در کلاس‌های درس، هم ردیف شاگردان روی زمین می‌نشست. هر فعلی که منجر به تفکیک و ترفیع او از سایر افراد می‌شد، برایش ناخوشایند بود، تاجایی که هرگز به امامت نمازجماعت تن نمی‌داد، الا در جبهه‌های دفاع مقدس که می‌دید جوانانی غیور جانشان را به دست گرفته و آمده اند مقابل آتش و حالا یک خواسته از او دارند. این کمترین کاری بود که با سن بالا پشت خاکریز‌های جنگ از دستش برمی آمد. لباس بسیجی به تن می‌کرد و گاهی سلاح به دست می‌گرفت تا امید را در نگاه رزمندگان، تازه کند.

پیش از جنگ هم خود را به دستگاه تدریس و انزوا در گوشه‌ای محدود نکرد. در دوره ای، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود و قبل‌تر از آن، از پیشگامان مقابله با پهلوی. رابطه نزدیکی با امام خمینی (ره) داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خدمات ارزنده‌ای در جامعه از خود به یادگار گذاشت. اولین صندوق قرض الحسنه ایران به دست میرزاجوادآقای تهرانی تاسیس شد و در مشهد هم درمانگاه خیریه‌ای با نام بینوایان پایه گذاری کرد.

سال ۱۳۶۸ بود که بیماری کبد، نفس‌های این فقیه عارف را به شماره انداخت و در شرایطی دنیا را ترک کرد که جز لباس‌های تنش و کتاب‌های ارزشمندی که تالیف کرده بود، چیزی از خود نداشت. «میزان المطالب»، «بحثی در فلسفه بشری و اسلامی» و «عارف و صوفی چه می‌گوید؟»، جزو کتاب‌هایی بود که میرزاجوادآقای تهرانی را با آن می‌شناختند. همچنان که مکاتب فلسفی را نقد می‌کرد، مخالفت او با اصول فکری و مبانی عرفانی و فلسفی در این نوشته‌ها به چشم می‌آمد. حالا اگر به بهشت رضای مشهد بروید و سراغ مزار این فقیه عارف را بگیرید، با مزاری بی نام رو به رو می‌شوید. این وصیت او بود؛ مزاری گمنام شبیه جلد کتاب هایش.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->