علیرضا خمسه به «استخر» سروش صحت پیوست برگزاری نخستین نشست فعالان سینمای خراسان رضوی در مشهد تمام مهربانی‌های یار مهربان تصویرگر آواز‌های آبی شهر | یادی از استاد علی‌اکبر زرین‌مهر نقاش فقید مشهدی هم‌زمان با سالروز درگذشتش ماجرای تخلص استاد شهریار در مسابقه تلویزیونی «دونقطه» + فیلم گنجینه ای از هنر ناب ایرانی در حرم رضوی | گذری به موزه تخصصی فرش آستان قدس رضوی روایتی طنزآمیز از روابط انسانی | گزارشی از اکران مردمی فیلم «ناجورها» در مشهد پرتره «سیدحسن حسینی»، شاعر برجسته، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش زوربا، یک مرد رها | معرفی کتاب «زوربای یونانی» به بهانه انتشار کتاب صوتی‌اش مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: حمایت شهرآرا از سینما برای گرم‌ترشدن بازار هنر مشهد است + فیلم «جیمی کیمل» مجری مشهور تلویزیون اخراج شد سواد رسانه‌ای؛ سپر دفاعی در جنگ نوین حماسه در غزل | فردوسی چه تأثیراتی بر شهریار گذاشته است؟ رائد فریدزاده: حمایت از پروژه‌های سینمایی استانی باید هدفمند و بلندمدت باشد + فیلم لغو اجرا‌های محسن یگانه در گرگان + علت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی: ظرفیت هنری استان نیازمند ایجاد زیرساخت‌های لازم است پایان بخش اجرایی جشنواره هجدهم موسیقی جوان رمان «جایی برای دفن مردگان نیست» در کتابفروشی‌ها مروری بر کارنامه هنری «فرهاد آییش» به مناسبت تولد هفتاد و سه سالگی‌اش
سرخط خبرها

«راض بابا» راوی خاطرات دختر شهید ۱۶ ساله

  • کد خبر: ۱۳۱۵۱۸
  • ۰۵ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۰
«راض بابا» راوی خاطرات دختر شهید ۱۶ ساله
کتاب «راض بابا» خاطرات زندگی دختری ۱۶ ساله است که توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب شهید شد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ کتاب «راض بابا» شرح خاطرات راضیه کشاورز است. دختری که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ در مرودشت شیراز به دنیا آمد و تا قبل از بهار ۱۶ سالگیش موفقیت‌های چشم گیری در زمینه‌های مسابقات قرآن، کاراته و تحصیلات کسب کرد.

این دختر موفق و پر تلاش بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز در سال ۱۳۸۷ توسط عوامل تروریستی پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به مقام رفیع شهادت رسید.

در قسمتی از کتاب حاضر می خوانیم:

یک‌دفعه در خود فرو رفت انگار می‌خواست حرفی را به زبان بیاورد. نگاه مختصری به من کرد و گفت: «مامان، من یه آرزویی دارم... دعا می‌کنین برآورده بشه؟» التماس دعایش، هنگام تحویل سال از یادم نرفته بود. خندان پرسیدم: «دختر من چه آرزویی داره؟» از پنجرۀ آشپزخانه، بیرون را نگاه کرد. «مامان، دعا کنین بشم جراح قلب و خدا یه مطبی بهم بده که پنجره‌ش رو به کعبه باز بشه.»

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->