آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز - سال ۶۲ بود، اوایل جنگ تحمیلی. یکشنبه شبها از تلویزیونی که فقط دو تا شبکه داشت، مردی در قاب شبکه دوم ظاهر میشد؛ آراسته، خوش پوش با صدایی مخملین و باوقار که پیش و پس از شروع و پایان برنامه برای پیروزی رزمندگان دلیر جبهههای نبرد آرزوی موفقیت میکرد و ما نمیدانستیم صدای تیتراژ برنامه روی آن لوگوتایپ زرد به یادماندنی، وقتی با بیان گرم جلال مقامی ادغام شود، ترکیبی غلیظ از نوستالژیترین برنامههای دهه ۶۰ را از خود به جا میگذارد؛ برنامهای که به مدت ۱۲ سال توانست فهرست پخش شبکه دوم سیما را اشغال کند و در آن روزگار بدخبری و اضطراب، دقایقی ذهن مردم را از احوال جنگ دور نگه دارد. صدای جلال مقامی ۵ آبان ۱۴۰۱ خاموش شد. یک سال هم از رفتن رفعت هاشم پور، همسرش، نگذشته بود که به یکدیگر ملحق شدند.
شاید آقاجلال دلش بیش از اینها تنگ خانم هاشم پور بود که شش هفت ماه بیشتر دوری اش را تاب نیاورد. چنان صدای دلنشینی از چنین قلب عاشق و رقیقی برمی آمد که هر شنوندهای با شنیدن آن، مسحور میشد. حتی زمانی که نوجوانی خام و کم تجربه بود، صدایش به گوش اهل فن متفاوت میآمد. در همان نمایش جشن پایان سال دبیرستانیها بود که جلال روی سن بازی میکرد و لحن بیانش برای حیدر صارمی جذاب آمد و او را به مدیر دوبلاژ معرفی کرد. جلال مقامی که در کارنامه اش به جای بیش از ۵۰۰ بازیگر معروف دنیا صداپیشگی کرد، اولین بار در یک فیلم سیا ه وسفید از کمپانی آرتور رانک با نام «ننه زی زی به آفریقا میرود» به جای جوانکی در یک هتل که چمدان مسافران را جابه جا میکرد، یک دیالوگ گفت: «قربان متشکرم! من وظیفمو انجام دادم!»
یکی دو سال بعد از این نقش کوتاه، طوری خود را به اهالی دوبلاژ ثابت کرد که خیلی زود توانست نقش اصلی یک فیلم فرانسوی با نام «عروس» را به عهده بگیرد و به جای آلبرتو سوردی حرف بزند. جلال مقامی خود را شاگرد خلف هوشنگ لطیف پور میدانست و از قبل آموزههای او بود که توانست در حرفه خود، حرفی برای گفتن داشته باشد. صدای منعطف او، همان طور که در زمینه اجرا و تصویر خاطره آفرین بود، به خوبی بر شخصیتهای گوناگون سینمایی مینشست و خاطره سازی میکرد.
فراموش کردنی نیست آل پاچینوی پدرخوانده و لسلی هاوارد بربادرفته؛ همان کسی که در پلنگ صورتی به جای رابرت واگنر حرف میزد و به جای رابرت ویلیامز در جومانجی بازی میکرد، جایی هم عینکش را روی صورتش جابه جا میکرد و در نقش پوآرو حواسها را به خود معطوف میکرد. زمانی هم که هنوز صدابرداری در صحنه باب نشده بود، در فیلمهای ایرانی بارها به جای
سعید راد، فرامرز قریبیان، مجید مظفری و پرویز پرستویی صحبت کرده بود. اگر سال ۹۳ سکته مغزی، تکلم جلال مقامی را نشانه نرفته بود، کلام و صدایش حالاحالا قدرت اجرا داشت. هرچند کلام او به مرور برگشت، حنجره آن حنجره سابق نشد. غم فراق رفعت خانم هاشم پور هم که به خانه نشینی و دوری از فضای کار اضافه شد، دیگر انگار داشتن دختر و دو نوه اش هم نتوانست او را به دنیا متصل کند و در هشتادویک سالگی به دیدار همسرش شتافت.