سرخط خبرها

عشق هنر

  • کد خبر: ۱۳۳۱
  • ۱۵ تير ۱۳۹۸ - ۰۶:۱۳
عشق هنر
کارآفرین محله جانباز با دل و جان قالی می‌بافد و به شاگردانش آموزش می‌دهد

نجمه موسوی‌زاده
خبرنگار شهرآرا محله

در ورودی که باز می‌شود صدای ظریفی سلام می‌کند، نگاهم به سمت صدا برمی‌گردد. کاسکو خاکستری رنگی داخل قفس قرار دارد که چشمانش را به در ورودی دوخته و با دیدن ما سلام می‌کند. کمی این پا و آن پا می‌کنیم تا اینکه صدای صاحب‌خانه به گوش می‌رسد که ما را دعوت می‌کند تا داخل شویم، مقابلمان 3،4 دار قالی در اندازه‌های مختلف وجود دارد. یکی از دارها نقشی دارد که ناخودآگاه نظرمان را جلب می‌کند، کلاف‌های رنگی که از دار قالی آویزان شده، زیبایی نقشه و دار را دوچندان کرده است. همان‌طور که مبهوت طرح و نقش آن شده‌ایم با صدای «خوش اومدین» گفتن کاسکو، حواسمان جمع صاحب‌خانه می‌شود که با لبخند روی لبش می‌گوید قالی سالاری تبریز است که هوش از سر ما برده!

 

لذت آموزش یواشکی
از مدرسه که به خانه بازمی‌گشت با شنیدن صدای کوبیدن دفتین بعد از بافتن هر رج، کیف و وسایل مدرسه‌اش را در گوشه اتاق رها می‌کرد و آهسته پشت سر خواهرش به تماشا می‌ایستاد، چشمان کوچکش را به دست‌های خواهر می‌دوخت تا گره زدن‌های او را با دقت بیشتری ببیند. کافی بود تا خواهرش از خانه خارج شود آن موقع بود که یواشکی پای دار قالی می‌نشست و با نگاه کردن به نقشه یکی دو رجی می‌بافت. همان‌طور که صدای کوبیدن دفتین از اتاق بلند می‌شد مادرش او را صدا می‌کرد که نرگس! دوباره چه می‌کنی؟ به وسایل خواهرت دست نزن.
نرگس طهرانیان بانوی 53 ساله محله جانباز، متولد تهران است و بیش از 45 سال است قالی می‌بافد: «هشت ساله بودم که خواهرم از همسایه محلمان قالی‌بافی را یاد گرفته بود زمانی که پای دار قالی می‌نشست میخکوب حرکات دستش می‌شدم، چنان جذب کار او شده بودم که ساعت‌ها به تماشایش می‌ایستادم بدون آنکه خسته شوم اما از آنجا که بسیار کوچک بودم به من اجازه بافتن نمی‌داد تا اینکه روزی برای خرید از خانه بیرون رفته بود.»
او ادامه می‌دهد: «خیالم راحت بود که چند ساعتی بازنمی‌گردد برای همین هم با اعتمادی که به خودم داشتم پای دار قالی نشستم و از روی نقشه شروع به بافتن کردم چند رجی که بافتم با نگاه کردن به تمیزی کارم کیفم کوک شده بود اما با صدای مادرم از پای دار بلند شدم چند ساعت بعد که خواهرم به خانه بازگشت با دیدن بافت من بسیار تعجب کرد و باورش نمی‌شد که فقط با دیدن کار او توانسته باشم به این تمیزی نقشه را به پیش ببرم.»
طهرانیان می‌گوید: «پدرم در بازار مغازه طلافروشی داشت و چون وضعیت مالی خوبی داشتیم چندان موافق برپا کردن دار قالی در خانه نبود و به اصرار خواهرم راضی شده بود تا او از همسایه قالی‌بافی را یاد بگیرد، حال اگر من هم می‌خواستم برای یاد گرفتن به خانه همسایه بروم ممکن بود موافقت نکند بنابراین خواهرم خواندن نقشه، رنگ بندی و ... را یادم داد.»
تا سوم دبیرستان قالی‌بافی را ادامه می‌دهد اما بعد از اینکه به تصمیم پدر ساکن مشهد می‌شوند به خاطر اینکه آشنایی چندانی با شهر نداشت و نمی‌دانست که چطور می‌تواند وسایل را تهیه و یا حتی قالی خود را عرضه کند، مدتی قالی‌بافی را کنار می‌گذارد و مشغول تحصیل می‌شود تا اینکه متوجه می‌شود یکی از خانم‌های همسایه قالی با نقشه کامپیوتری می‌‌بافد از او درخواست می‌کند تا این نوع نقشه را یادش دهد.
او بیان می‌کند: «مدتی بود که دیگر پای دار قالی ننشسته بودم نقشه کامپیوتری را از خانم همسایه
یاد گرفتم و دوباره پای دار نشستم، انگار که تمام آن حس خوب بچگی و خواندن نقشه با خواهرم زمانی که هر دو پای دار می‌نشستیم برایم زنده شد، در عرض دو روز نقشه را یاد گرفتم و مصمم شدم تا دوباره قالی‌بافی را شروع کنم.»


از سنتی تا کامپیوتری
او درباره تفاوت نقشه‌های کامپیوتری و سنتی بیان می‌کند: «اکنون از نقشه‌خوانی کامپیوتری بیشتر استفاده می‌شود چون خیلی زود به نتیجه می‌رسد. روش‌های سنتی نقشه‌خوانی شطرنجی دارد و این مقداری کار را برای مخاطب سخت می‌کند به ویژه اگر بخواهیم تعداد رنگ را بالا ببریم خواندنش برای مخاطب سخت‌تر می‌شود و مهارت بیشتری می‌طلبد ولی در قالی‌بافی به روش کامپیوتری در یک دوره 10جلسه‌ای فرد تمام آن چیزی که مربوط به تابلو فرش است،‌ یاد می‌گیرد، در حالی که بافت سنتی به آموزش بیشتری نیاز دارد.»
قالی‌بافی باعث نمی‌شود تا درسش را رها کند و همان‌طور که کاردانی تربیت معلم را می‌گیرد، ازدواج می‌کند اما بعد از گذراندن دوره‌های آموزشی همسرش با کار کردن او مخالفت می‌کند. بنابراین او خانه‌داری را انتخاب می‌کند. مدتی که می‌گذرد تصمیم می‌گیرد تا قالی‌بافی را هم به عنوان سرگرمی و اینکه خیلی بیکار نباشد و هم به این خاطر که کمی کمک خرج خانه نیز باشد از سر بگیرد: «فکر اینکه دوباره دار قالی در خانه برپا کنم در من جان گرفته بود اما از آنجا که دسترسی به دار نداشتم فکری به ذهنم رسید، جا ظرفی پلاستیکی که در خانه داشتم را برداشتم و روی میله‌های دو طرف آن چله‌کشی کردم و شروع کردم به بافتن تابلو فرش، شور و شوقم و انرژی که داشتم باعث شد تا در مدت بسیار کوتاهی تابلو را به پایان برسانم. یکی از دوستانمان تابلو را که دید بسیار پسندید و آن را خریداری کرد ضمن اینکه من را به یکی از دوستانش معرفی کرد و همین‌طور دهان به دهان کارم چرخید و روز به روز سفارش یا مشتری جدیدی داشتم. همچنین بسیاری از دوستان و آشنایان که کارهایم را می دیدند، علاقه‌مند به قالی‌بافی می‌شدند و خودشان یا بستگانشان را برای آموزش به من معرفی می‌کردند. دوباره شور و هیجان سابق را پیدا کرده بودم اما از طرفی بعضی اوقات تعداد سفارش‌هایم زیاد بود و دست تنها از پس اینکه بخواهم همه را در موعد مقرر تحویل دهم، برنمی‌آمدم برای همین هم از چند بافنده دعوت به همکاری کردم تا برای من ببافند.»
همه نوع فرشی می‌بافد از قالی‌‌های 6 متری و 9 متری و قالیچه گرفته تا تابلو فرش‌های برجسته، می‌گوید بسته به سفارش مشتری کار قبول می‌کند اما به تازگی که قیمت‌ها افزایش زیادی داشته و مردم رو به خرید فرش‌های ماشینی آورده‌اند بیشتر تابلو فرش می‌بافد.
می‌گوید: «بافت انواع فرش در کشور سابقه کهن دارد و افراد زیادی در این حوزه به فعالیت می‌پردازند اما طی سال‌های اخیر بیشتر گرایش به سمت تابلوفرش بوده چون معمولا جنبه تزیینی دارند و همانند تابلو قاب شده و از دیوار آویزان می‌شوند، مشتری خاص خود را در داخل و خارج کشور دارند.»
تابلو فرش پر نقش و نگاری را نشانمان می‌دهد و بیان می‌کند: «این تابلو فرش 127 رنگ دارد و چون نقشه بسیار ظریف و خاصی داشت، بافت آن یک سال و دو ماه زمان برد، فقط کار پرداخت این قالی یک ماهی طول کشید. این تابلوفرش که سفارش مشتری است، 10 میلیون تومان قیمت دارد، در صورتی که مشتری بخواهد در بازار همین تابلو را خریداری کند باید 15 میلیون بپردازد.»
درباره پرداخت که از او سؤال می‌کنیم دستی روی قالی نصفه بافته شده کنار اتاق می‌کشد و جواب می‌دهد: «زمانی که قالی را می‌بافیم، پرز دارد ضمن اینکه قالی برجسته باید کمی بلندتر بافته شود، در پرداخت این پرزها گرفته می‌شود به این صورت که یک لایه از روی قالی برداشته می‌شود.»

 

گرانی قالی‌بافان را نیز بی‌نصیب نگذاشت!
اشاره‌ای به گرانی و تورم در بازار می‌کند و می‌افزاید: «با افزایش قیمت‌ها در یک سال اخیر بازار فرش نیز بی‌نصیب نماند و مواد اولیه نه تنها به سختی تهیه می‌شد بلکه رشد فزاینده‌ای نیز داشت به عنوان مثال نقشه قالی که سال گذشته قبل از افزایش قیمت‌ها یک میلیون و 450 هزار تومان خریده بودم اکنون در بازار بیش از 5 میلیون تومان فروخته می‌شود و این تنها تأثیر کوچکی است که در کار ما دیده می‌شود.»
وی ادامه می‌دهد: «همین افزایش قیمت نقشه و دیگر مواد اولیه در پایان قیمت قالی را بالا می‌برد و این باعث شده است تا در یک سال اخیر از تعداد مشتری‌ها کم شود البته هنوز هم مشتری‌های خاص خودم را دارم اما باز هم به من که کارآفرین محسوب می‌شوم و 3بافنده به صورت مستقیم و تعدادی نیز غیرمستقیم با من همکاری دارند با کم شدن سفارش‌ها فشار مالی وارد می‌‌شود.»
او که بافنده برتر استان در سال 90 شده است، می‌گوید: «به خاطر تمیزی بافت و طرح‌هایم به عنوان بافنده برتر استان شناخته شدم، همان سال پیشنهادی بود مبنی بر اینکه در کشور نیز شرکت کنم تا مقام به دست آورم اما از آنجا که باید تعداد زیادی از کارها را به تهران می‌فرستادم و جدا از هزینه حمل و نقل، پیگیر رفت و برگشت تابلوها می‌شدم در این جشنواره که به صورت کشوری برگزار می‌شد، شرکت نکردم.»
طهرانیان می‌گوید تاکنون خودش قالی را به دست نگرفته است تا در بازار تبلیغ کند و بفروشد بلکه همیشه این مشتری بوده که به او سفارش داده است: «از قدیم می‌گویند سخنی که از دل برآید بر دل نشیند، شاید این جمله در کار نیز صادق باشد به عنوان مثال زمانی که شما کاری را از روی عشق و علاقه انجام می‌دهید نه تنها کارتان برای خودتان جذاب و دلنشین است بلکه برای افرادی که می‌بینند نیز خوشایند است، من هم با تمام وجود و علاقه‌ای که به قالی‌بافی دارم نقش و نگار آن را رج به رج گره می‌زنم برای همین هم احساس می‌کنم مشتری با دیدن آن لذت می‌برد و من را به افراد دیگری نیز معرفی می‌کند.»
وی سلیقه بازار را امری مهم بیان می‌کند: «فرش و تابلو فرش کار سلیقه‌ای است و ممکن است یک طرح و نقش را یک نفر بپسندد اما مورد علاقه فرد دیگری نباشد یا رنگ‌بندی نیز به همین صورت است به ویژه در تابلو فرش؛ همان طور که ممکن است شما فرشی را با نقش کرم برای خانه خود بپسندید، فرد دیگر رنگ آبی را انتخاب کند. برخی طرح‌ها و نقش و نگارها برای تابلو فرش بسیار زیباست اما ممکن است رنگ‌آمیزی عامه‌پسند نداشته باشد. در طول این سال‌ها یاد گرفته‌ام که چطور یک یا چند رنگ را تغییر دهم که مورد پسند مشتری باشد.»
وی ادامه می‌دهد: «تغییر دادن رنگ در نقش‌ها کار بسیار دشواری است و حتی قالی‌بافان حرفه‌ای نمی‌توانند این کار را انجام دهند، چون در حین کار هر چقدر رج به رج بافت قالی پیش می‌رود ممکن است فرد دچار اشتباه شود و دیگر حضور ذهن نداشته باشد و رنگ تغییر یافته را به اشتباه به کار برد.»


گره‌هایی بر پود جان
به طور معمول روزی 8 ساعت پای دار قالی می‌نشیند، پاهای ورم کرده‌اش را نشانمان می‌دهد و بیان می‌کند: «الان که پاهایم دچار لنف شدید شده و کمر درد دارم بین 8 تا 10 ساعت در روز قالی‌بافی می‌کنم وگرنه که تا همین چند سال پیش تا 14 ساعت هم پای دار قالی بودم اما اکنون لنف‌هایم به حدی زیاد شده است که هر شب در خانه با دستگاه فیزیوتراپی می‌کنم تا کمی از درد آن کاسته شود.»
او می‌گوید: «کار قالی زمان‌بر است و هر رج آن که بافته می‌شود از کلی گره تشکیل شده است اما با وجود زحمت زیادی که دارد زمان زیادی طول می‌کشد تا قالی بافته و تمام شود حتی اگر شما یک قالی‌باف حرفه‌ای باشید شاید روزها پای دار قالی بنشینید تا چند سانت از آن بافته شود.»
همه کار قالی را خودش انجام می‌دهد حتی چله‌کشی را که بیشتر دو نفره انجام می‌دهند او یک نفره انجام می‌دهد: «سخت‌ترین کار در قالی‌بافی همین چله‌کشی است بسیاری از افراد سال‌هاست که قالی می‌بافند اما هنوز چله‌کشی را یاد ندارند، در سال شاید 50 قالی چله‌کشی می‌کنم و این کار را به همسرم و پسرم نیز یاد داده‌ام.»
او با گفتن این جمله که دختر بیست ساله‌ای دارم که عجیب من را یاد کودکی خودم می‌اندازد، می‌گوید:
« دخترم الان 20 سال دارد و دانشجو است. قهرمان کاراته آسیا شده است و علاقه زیادی به ورزش حرفه‌ای خود دارد به طوری که تاکنون مدال‌های زیادی کسب کرده است اما از این نظر می‌گویم شبیه به خودم است که زمانی که سن و سالی نداشت و به دبستان می‌رفت با نگاه کردن به دست من قالی‌بافی را یاد گرفته بود بدون اینکه بخواهم به او آموزشی بدهم.»
وی می‌افزاید: «به خاطر دارم در مقطع راهنمایی که بود مسابقه‌ای بین مدارس برای هنرهای دستی برگزار می‌شد که او به دلیل مهارتش در قالی‌بافی و اینکه بسیار سریع می‌بافت مقام کسب کرد و این برای من بسیار لذت‌بخش بود.»


طبع شعر و شاعری
طهرانیان علاقه زیادی به شعر و ادبیات دارد و تنها هنر او قالی‌بافی نیست و به دلیل علاقه زیادش به ادبیات از دوره نوجوانی شعر می‌گفته است. او این علاقه خود را به نوعی موروثی می‌داند و بیان می‌کند: «پدربزرگم سواد نداشت اما همیشه اشعار حماسی و مثنوی‌ها را از حفظ می‌خواند طبع و ذوق او آن‌قدر زیاد بود که خودش نیز بعد از مدتی شعر می‌گفت اشعاری که هر کس می‌شنید باورش نمی‌شد حاصل طبع لطیف او باشد. مادرم اشعار پدربزرگم را روی کاغذ یادداشت می‌کرد و پس از فوت او این اشعار را به چاپ رساندیم. من هم از زمانی که دختر دبیرستانی بودم شعر می‌گفتم و برای دوستانم می‌خواندم تا اینکه به پیشنهاد همکلاسی‌هایم در زنگ ادبیات برای دبیرمان خواندم اما متأسفانه او این استعداد من را به سخره گرفت و گفت که این شعر را از یکی از شاعران کپی‌برداری کرده‌ای!»
او می‌افزاید: «با شنیدن این حرف بسیار ناراحت شدم چون هر چقدر هم که توضیح می‌دادم برای دبیرم باورپذیر نبود که دختر 16 ساله‌ای بتواند این‌گونه شعر بگوید. زنگ تفریح که داخل حیاط نشسته بودم و یکی از دوستانم دلداری‌ام می‌داد دو بیتی گفتم که از احساس آن لحظه‌ام منشأ می‌گرفت و همان دو بیتی را برای دبیر ادبیات خواندم او که از رفتار خودش بسیار ناراحت شده بود، سرش را پایین انداخت و سعی کرد تا جمله‌ای را که به من گفته بود، اصلاح کند. از همان زمان شعر و دلنوشته‌هایم را در دفتری یادداشت می‌کردم و آن‌ها را برای دوستان و خانواده‌ام می‌خواندم الان هم هر وقت خسته از دار قالی بلند می‌شوم، سراغ دفتر شعرم می‌روم و با خواندن شعرهایم و یا نوشتن دلنوشته روح خودم را آرام می‌کنم.»
وی که شعرهایش در قالب قصیده و غزل است، خاطرنشان می‌کند: «سرودن شعر کار هر کسی نیست و طبع و ذوق می‌خواهد. شاید این استعداد خدادادی است اما هر چه که هست از اینکه توانسته‌ام با سرودن شعر به کسی روحیه ببخشم یا باعث شادمانی و مسرت او شوم برایم بسیار رضایت‌بخش است.»
می‌گوید یکی از بستگان آن‌ها به علت بیماری قند ناچار شده تا یکی از پاهایش را قطع کند و همین موضوع بسیار در روحیه او تأثیرگذار بوده است به طوری که خانه‌نشین و گوشه‌گیر شده و کمتر با کسی صحبت می‌کرده است. طهرانیان برای اینکه به او روحیه دهد، شعری می‌گوید و وقتی به عیادتش می‌رود می‌خواند که بسیار در روحیه او تأثیر می‌گذارد و مقداری از غم وجودش را کم می‌کند.
سبک اشعارش قصیده، غزل و حماسی است اما چند شعر آیینی نیز در وصف امام حسین (ع) و امام رضا (ع) گفته است که نقطه قوت خود می‌داند: «تمام سبک‌های شعر برخاسته از دل شاعر است اما شعر مذهبی طبع دیگری دارد و از احساس منشا می‌گیرد.»
می‌گوید علاقه‌مند بوده تا زمانی که دوره تربیت معلم را به پایان رسانده است کار خود را در مدرسه آغاز کند اما به خاطر مخالفت همسرش این کار را انجام نداده و هرچند که امروز درآمد او از محل قالی‌بافی با درآمد معلمی تفاوتی ندارد ولی هنوز هم آن حس دوست داشتن برایش زنده است و امروز با اشعاری که می‌گوید توانسته تا حدودی جای خالی احساس معلمی به ویژه در حوزه ادبیات را پر کند.


خاطره شیرین
وقتی صحبت از خاطره می‌شود و از او می‌خواهیم تا یکی از خاطرات خود را برایمان تعریف کند، مکثی می‌کند و می‌گوید: «یکی از خاطره‌های خوبم این است که قالی‌بافی‌ام به حدی تمیز و خوب بوده که وقتی محمد نهاوندیان، رئیس دفتر رئیس جمهور، در سفری که به مشهد داشت تابلو فرشی می‌خواست خریداری کند کار من را به او پیشنهاد کردند و او تابلوی سبد میوه با نقش برجسته را که کار دست من بود، خرید.»
طهرانیان ادامه می‌دهد: «یکی دیگر از خاطره‌هایم هم مربوط به کاری می‌شود که نقش ضامن آهو داشت. آن را به یکی از بافنده‌ها سپرده بودم اما به علت مشکلاتی که برایش پیش آمده بود مدتی کار را کنار گذاشته و سپس شروع به بافتن کرده بود و همین موضوع باعث شد تا رج خود را گم کرده باشد و در پایان کاری به ما تحویل دهد که دارای دو دست بود و ناچار شدیم دوباره کار را اصلاح کنیم.»
او درباره آموزش قالی‌بافی و تابلو فرش نیز بیان می‌‌کند: «به نظر من اگر کسی علاقه‌مند باشد با 6،7 یا نهایت10 جلسه آموزش کار بافندگی کامپیوتری را یاد می‌گیرد و بعد با بافت یک تابلو کوچک توانایی بافت هر نوع تابلویی را پیدا می‌کند البته بعد از یادگیری کاملا به پشتکار و همت خود هنرجو بر می‌گردد که می‌تواند هر تابلویی را با هر سایزی ببافد ولی اگر بخواهند کار سنتی یاد بگیرند حداقل یک سالی طول می‌کشد که هنرجویان بتوانند هر طرحی را به راحتی در بافت سنتی ببافند.»


کارفرمای خوش حساب
فاطمه یوسفی 9 سالی است که قالی‌بافی را از همسر برادر شوهرش یاد گرفته و هشت سالی است که برای طهرانیان قالی می‌بافد. او درباره خصوصیات اخلاقی طهرانیان می‌گوید: «هیچ وقت به عنوان کارفرما با بافنده‌های خود برخورد نمی‌کند، صمیمیت و مهربانی از ویژگی‌های اوست که این انگیزه را ایجاد می‌کند تا همیشه میل و رغبت داشته باشید با او همکاری کنید.»
وی می‌افزاید: «در هشت سالی که به عنوان بافنده با طهرانیان همکاری می‌کنم، کوچک‌ترین بدرفتاری یا صحبتی که باعث کدورت شود از او ندیده‌ام ضمن اینکه بسیار آدم خوش حسابی است. زمانی که کار را تحویل می‌دهم همان‌جا دستمزد من را پرداخت می‌کند و حتی پیش آمده که نیاز مالی داشتم و هنوز کار را تمام نکرده بودم اما وی دستمزد من را تمام و کمال پرداخت کرده است.»
یوسفی بیان می‌کند: «روی گشاده و اخلاق خوش او باعث شده است تا رفت و آمد خانوادگی داشته باشیم و دور هم جمع شویم و صمیمیت ما دوچندان شود، همچنین همین روی خوش و مهربانی طهرانیان علاقه من را به قالی‌بافی بیشتر کرده است .در مدتی که با طهرانیان همکاری می‌کنم افزون بر اینکه کارهای قالی‌بافی مانند چله‌کشی و یا مهار کردن کار و ترمیم گره و ... را از او یاد گرفته‌ام، از نظر اخلاقی نیز چیزهای زیادی از او آموخته‌ام که میل به کار کردن با او را در من افزایش می‌دهد.»
صدیقه جمالی یکی از دوستان طهرانیان است و درباره اخلاق و منش طهرانیان می‌گوید: «10سالی می‌شود که طهرانیان را می‌شناسم و از او کار قبول می‌کنم، خوش رفتاری و اخلاق او باعث شده تا این دوستی و همکاری ما ادامه‌دار شود.»
وی نقطه قوت طهرانیان را عشق و علاقه به کارش می‌داند و می‌افزاید: «علاقه‌ای که به کار خود دارد باعث شده است تا دقت او در بافت فرش و تابلو فرش نیز بسیار زیاد باشد و همین ویژگی او در بافنده‌هایش نیز تأثیرگذار بوده است به طوری که کارهای بسیار تمیزی را روانه بازار می‌کنند.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->